participant
participant - شرکت کننده
noun - اسم
UK :
US :
کسی که در یک فعالیت یا رویداد شرکت می کند
شخصی که در یک فعالیت خاص شرکت می کند یا درگیر آن می شود
کسی که در یک رویداد یا فعالیت شرکت می کند
برنامه هنر کودک تابستان امسال 14 شرکت کننده داشت.
او آزاد است که قبل از هر چیز خود را یک شرکت کننده در تجارت مهم ملی بوندستاگ بداند.
He is free to consider himself first and foremost a participant in the nationally important business of the Bundestag.
ریس یکی از شرکت کنندگان فعال در جنبش اعتراضی است.
Reyes is an active participant in the protest movement.
در کالج از آنها انتظار می رود که کار دوره های پیشرفته تری را نسبت به شرکت کنندگان معمولی کالج جامعه بگذرانند.
In college they are expected to take more advanced course work than the typical community college participant.
هزینه ورودی 10 پوند است و هر شرکت کننده برای شرکت باید 50 پوند حمایت مالی جمع آوری کند.
There is a £10 entry fee and each participant should raise £50 in sponsorship in order to take part.
برگزارکنندگان امیدوارند شرکت کنندگان را تشویق کنند تا شبکه هایی برای تبادل اطلاعات در مورد توسعه و استفاده از رسانه های جایگزین ایجاد کنند.
The organisers hope to encourage participants to create networks for the exchange of information on the development and use of alternative media.
بنابراین، اگر انتظار می رود نرخ بهره کاهش یابد، فعالان بازار تمایلی به فروش اسکناس به بانک ندارند.
Thus if interest rates are expected to fall market participants will be unwilling to sell bills outright to the Bank.
اگرچه عمدتاً شرکتکنندگان موتزارت در اتاقهای هتل یا کاندوهای اهدایی اقامت میکنند، اما جو دلپذیر است.
همچنین نشان داد که رقابت ریاست جمهوری با تغییر یک شرکت کننده همیشه ناپایدار است.
It also demonstrated how volatile the presidential race is, with change an ever-present participant.
شرکت کنندگان خجالتی کمتر در مورد بیان خود در این رسانه منع می شوند.
Shy participants are less inhibited about expressing themselves in this medium.
در پایان کنفرانس از کلیه شرکت کنندگان خواسته شد تا پرسشنامه ای را تکمیل کنند.
میانگین سنی شرکت کنندگان در مطالعه 48 سال بود.
workshop/conference/seminar participants
کارگاه / کنفرانس / شرکت کنندگان در سمینار
He has been an active participant in the discussion.
او در بحث مشارکت فعال داشته است.
کودک باید یک شرکت کننده مشتاق در درمان باشد.
شرکت کنندگان در مطالعه یک پرسشنامه کوتاه را تکمیل کردند.
از شرکت کنندگان خواسته شد که یکی از چهار موضوع را برای جلسات ناهار انتخاب کنند.
این ورزش ها برای شرکت کنندگان و تماشاگران به طور یکسان هیجان انگیز است.
Online gaming attracts enthusiastic participants.
بازی آنلاین شرکت کنندگان مشتاق را جذب می کند.
شرکت کنندگان از 35 تا 55 سال سن داشتند.
اعتراضات روز دوشنبه هزاران شرکت کننده را به خود جلب کرد.
She's a regular participant in the show.
او یکی از شرکت کنندگان ثابت نمایش است.
او یک شرکت کننده برجسته در برنامه فضایی شد.
او یک شرکت کننده مشتاق در فریب بود.
She was an unwilling participant in his downfall.
او یک شرکت کننده ناخواسته در سقوط او بود.
استخدام شرکت کنندگان برای مطالعه دشوار بود.
شرکت کنندگان در پژوهش همگی دانشجویان مقطع کارشناسی سال آخر بودند.
از شرکت کنندگان در نظرسنجی، 39.2 درصد زن و 60.8 درصد مرد بودند.
از شرکت کنندگان خواسته شد تا نگرش خود را به علم نشان دهند.
تعداد شرکت کنندگان محدود به 35 نفر خواهد بود.
شرکت کنندگان در کارگاه تشویق می شوند تا ایده های خود را به اشتراک بگذارند.
اکثر شرکت کنندگان کنفرانس حمایت خود را از این ایده ابراز کردند.
Participants in the experiment also keep track of what they eat and drink over three days so their eating habits can be evaluated.
شرکت کنندگان در این آزمایش همچنین آنچه می خورند و می نوشند را در طول سه روز پیگیری می کنند تا بتوان عادات غذایی آنها را ارزیابی کرد.
ما باید تعداد شرکت کنندگان در نظرسنجی سالانه کارکنان را دو برابر کنیم.
partaker
شریک کننده
participator
شرکت کننده
contributor
مشارکت کننده
بازیکن
بازیگر
عضو
مهمانی - جشن
وابسته
entrant
ورودی
shareholder
سهامدار
sharer
اشتراک کننده
مشاور
applicant
درخواست کننده
دستیار
attendant
خدمتکار
همکار
helper
یاور
شریک
stakeholder
ذینفع
accomplice
همدستان
که در
imbiber
خوراکی
کاربر
سرمایه گذار
sponsor
حامی
patron
عضو تیم
collaborator
طرف علاقه مند
پشتیبان
مالک مشترک
backer
co-owner