investor

base info - اطلاعات اولیه

investor - سرمایه گذار

noun - اسم

/ɪnˈvestər/

UK :

/ɪnˈvestə(r)/

US :

family - خانواده
investment
سرمایه گذاری
invest
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [investor] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • small investors (= private people)


    سرمایه گذاران کوچک (= افراد خصوصی)

  • institutional investors


    سرمایه گذاران نهادی


  • یک شرکت باثبات احتمال بیشتری برای جذب سرمایه گذاران بالقوه دارد.

  • Current government policies may worry overseas investors.


    سیاست های فعلی دولت ممکن است سرمایه گذاران خارجی را نگران کند.

  • Investors will be able to buy the shares from next week.


    سرمایه گذاران از هفته آینده می توانند سهام را خریداری کنند.

  • Many ordinary investors stand to lose money in this affair.


    بسیاری از سرمایه گذاران عادی در این ماجرا ضرر می کنند.

  • They announced budget cuts which they hoped would reassure investors.


    آنها کاهش بودجه را اعلام کردند که امیدوار بودند سرمایه گذاران را مطمئن کند.

  • This is an excellent deal for investors who are interested in smaller companies.


    این یک معامله عالی برای سرمایه گذارانی است که علاقه مند به شرکت های کوچکتر هستند.

  • A New York investor offered to acquire the company's shares for $13 each.


    یک سرمایه گذار نیویورکی پیشنهاد خرید سهام این شرکت را به قیمت 13 دلار داد.

  • Small investors (= people who invest only a small amount of money) are hoping that the markets will improve.


    سرمایه گذاران کوچک (= افرادی که فقط مقدار کمی پول سرمایه گذاری می کنند) امیدوارند که بازارها بهبود یابد.

  • Many stock-market investors who wanted to sell couldn’t find any buyers.


    بسیاری از سرمایه گذاران بورسی که می خواستند بفروشند، هیچ خریداری پیدا نکردند.

  • The largest investor in the non-manufacturing sector was the UK.


    بزرگترین سرمایه گذار در بخش غیر تولیدی بریتانیا بود.

  • a large/major investor


    یک سرمایه گذار بزرگ/عمده


  • بیشتر افزایش فعالیت سرمایه گذاران خصوصی از طریق معاملات آنلاین صورت گرفته است.

  • a foreign/international/overseas investor


    یک سرمایه گذار خارجی / بین المللی / خارج از کشور

synonyms - مترادف
  • stakeholder


    ذینفع

  • stockholder


    سهامدار

  • capitalist


    سرمایه دار

  • shareholder


    نهنگ

  • whale


    معامله گر

  • trader


    سرمایه گذار خطرپذیر

  • venture capitalist


    پول هوشمند


  • مالک


  • دارنده اوراق قرضه

  • bondholder


  • shareowner


antonyms - متضاد
  • investee


    سرمایه پذیر


  • وسیله نقلیه سرمایه گذاری

  • borrower


    وام گیرنده

  • mortgagor


    راهن

  • insolvent


    ورشکسته

  • defaulter


    پیش فرض

لغت پیشنهادی

inventor

لغت پیشنهادی

increased

لغت پیشنهادی

fingerprints