initial
initial - اولیه
adjective - صفت
UK :
US :
در آغاز اتفاق می افتد
حرف اول نام کسی
نوشتن حروف اول بر روی یک سند برای رسمی کردن آن یا نشان دادن اینکه با چیزی موافق هستید
در ابتدا یا در آغاز یک رویداد یا فرآیند اتفاق می افتد
برای نوشتن حروف اول بر روی یک سند رسمی نشان دهید که با آن موافق هستید
برای بستن یک توافق نامه یا ترتیبات رسمی کتبی با کسی
the first letters of the words in the name of a company or organization or the first letters of all someone’s names
حروف اول کلمات در نام یک شرکت یا سازمان یا حروف اول نام همه افراد
از یا در آغاز
حرف اول یک نام، به خصوص زمانی که برای نشان دادن کل نام استفاده می شود
برای نوشتن حروف اول روی چیزی
از یا در آغاز؛ اولین
حرف اول یک نام، به ویژه هنگامی که برای نشان دادن یک نام استفاده می شود
حروف اول شما حروف اول هر یک از نام شما هستند
برای نوشتن حروف اول هر یک از نام های خود بر روی یک سند رسمی نشان دهید که آن را خوانده اید و با آن موافق هستید
to write the first letters of each of your names on an official document to show that you have read it and agree with it
برای بحث و توافق با یک سازمان دیگر، کشور و غیره.
to discuss and agree to an arrangement with another organization country etc.
حرف اول هر یک از نام شما
یکی از حروفی که ممکن است یک سازمان با آن شناخته شود که معمولاً حروف اول هر یک از کلمات نام آن است.
one of the letters by which an organization may be known, which are usually the first letters of each of the words in its name
بنابراین SunTran فراخوان اولیه خود را برای مناقصه لغو کرد و درخواست دوم را صادر کرد که در نهایت سه شرکت به آن پاسخ دادند.
So SunTran canceled its initial call for bids and issued a second one to which three companies eventually responded.
هیچ هزینه اولیه وجود ندارد، فقط هزینه مدیریت سالانه 1٪ است.
اغلب اتفاق می افتد که انتخاب اولیه وزنه ها ضعیف است و برنامه باید وزنه های بهبود یافته را یاد بگیرد.
It often happens that the initial choice of weights is poor and the program should learn improved weights.
هزینه اولیه سیستم کامپیوتری بیش از آن است که از نظر سود نهایی جبران شود.
یک قدم از یک تخته سنگ مجاور، ترک اولیه را به دست می آورد.
پس از تاخیرهای اولیه، ساخت کتابخانه جدید قرار است تا دو هفته دیگر آغاز شود.
مشکلات اولیه با سیستم کامپیوتری به زودی برطرف شد.
احساس اولیه سیمون وقتی خبر عروسی را شنید تعجب آور بود.
Seed Money ابتکارات مدرسه به محل کار را نمی توان بدون تزریق اولیه پول بذر انعطاف پذیر آغاز کرد.
Seed Money School-to-work initiatives can not get started without an initial infusion of flexible seed money.
مجموعه آموزشی از انواع موقعیت های اولیه کامیون تشکیل شده است.
واکنش اولیه من یک ناباوری کامل بود.
ما روی آن سه مدیر منطقه ای اولیه تمرکز کردیم و سپس از برخی از مدیران همسایه نظرسنجی کردیم.
آمار فروش اولیه بسیار خوب بوده است.
پرداخت اولیه 60 پوند و سپس ده قسط 25 پوندی وجود دارد.
The government will make an initial investment of $ 4.7 billion in the company.
دولت سرمایه گذاری اولیه 4.7 میلیارد دلاری را در این شرکت انجام خواهد داد.
در مراحل اولیه (= در آغاز) کمپین
an initial phase/period
یک فاز/دوره اولیه
an initial assessment/investigation/report
ارزیابی/تحقیق/گزارش اولیه
واکنش اولیه من رد پیشنهاد بود.
پاسخ اولیه او خشم بود.
به نظر می رسد پس از کمی تردید اولیه، معلمان سیستم جدید را پذیرفته اند.
بعد از سورپرایز اولیه، مکان را دوست داشتم.
در سال 1960 خوش بینی اولیه از بین رفته بود.
موج اولیه سرخوشی او به سرعت با ناامیدی دنبال شد.
شکست اولیه با موفقیت غیرمنتظره، اگر چه کم، همراه بود.
این آماده سازی اولیه است که زمان می برد.
بدبینی اولیه من با تحسین محترمانه جایگزین شد.
وقتی شوک اولیه از بین رفت، به شرایط عادت کردم.
هزینه اولیه
برنامه ریزی اولیه
غافلگیری اولیه من به زودی با لذت جایگزین شد.
گزارشهای اولیه حاکی از آن است که هفت نفر جان خود را از دست دادهاند که هنوز تایید نشده است.
او حرف اول خود را P.M.R در پایین صفحه نوشت.
پل ام. رینولدز از گفتن اینکه M اولیه چه معنایی دارد خودداری کرد.
نام، نام خانوادگی و نام خانوادگی خود را وارد کنید.
آنها حروف اول خود را روی درخت حک کردند.
اگر تغییری در سند ایجاد کردید، لطفاً آنها را پاراف کنید.
او در امتحان اولیه رد شد، اما دفعه بعد قبول شد.
محبوبیت اولیه رئیس جمهور به زودی از بین رفت.
این مراسم که ابتدا برای این ماه برنامه ریزی شده بود، به تعویق افتاد.
آنها حروف اول شما را با 15 دلار دیگر روی چمدان می گذارند.
لطفاً هر سند را پاراف کنید.
Economists had expected GDP growth to be revised upwards from last month's initial estimate of 0.6%.
اقتصاددانان انتظار داشتند که رشد تولید ناخالص داخلی نسبت به برآورد اولیه 0.6 درصدی ماه گذشته به سمت بالا بازبینی شود.
این صندوق دارای شارژ اولیه 5.25٪ است.
اولین
زود
افتتاح
شروع
inaugural
افتتاحیه
introductory
مقدماتی
commencing
شروع می شود
preliminary
اولیه
جنینی
embryonic
مبتکر
inceptive
ابتدایی
incipient
دوشیزه
maiden
اصلی
راه افتادن
starting
نخست وزیر
earliest
نوپا
premier
بنیادین
نیمه تمام
fledgling
پیشگام
foundational
در درجه نخست
inchoate
اصلی ترین
pioneer
ابتکار عمل
foremost
سرب
headmost
نخست
باکره
leadoff
پیشین
preparatory
rudimentary
virgin
antecedent
نهایی
آخر
terminal
پایانه
پایان
ending
پایان دادن
بسته شدن
closing
نتیجه گیری
concluding
به پایان رساندن
finishing
خاتمه دادن
terminating
قطعی
conclusive
ذیل
eventual
آخرین
دومی
latest
اوج می گیرد
نهایی ترین
culminating
جدیدترین
endmost
اوج گیری
newest
پایین ترین
climactic
گل زدایی کرد
bottommost
عقب ترین
deflowered
بعد
hindmost
دیر
ثانوی
در حال پیچیدن
secondary
winding up