later

base info - اطلاعات اولیه

later - بعد

adverb - قید

/ˈleɪtər/

UK :

/ˈleɪtə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [later] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • See you later.


    بعدا میبینمت.

  • I met her again three years later.


    سه سال بعد دوباره او را دیدم.

  • His father died later that year.


    پدرش اواخر همان سال درگذشت.

  • We're going to Rome later in the year.


    ما اواخر سال به رم می رویم.

  • She later became a doctor.


    او بعداً دکتر شد.

  • I discovered later that she'd known all about it from the beginning.


    بعداً متوجه شدم که او از ابتدا همه چیز را در مورد آن می دانست.

  • Later guys!


    بعداً بچه ها!

  • I'm going out later on.


    بعدا میرم بیرون

  • Much later on she realized what he had meant.


    خیلی بعد، او متوجه منظور او شد.

  • Please arrive no later than 8 o'clock.


    لطفا حداکثر تا ساعت 8 حضور داشته باشید.

  • Sooner or later you will have to make a decision.


    دیر یا زود باید تصمیم بگیرید.

  • We urged them to sort out the problem sooner rather than later.


    ما از آنها خواستیم که مشکل را زودتر حل کنند.

  • He'll be back later.


    بعدا برمیگرده


  • ما همیشه می توانستیم در اواخر فصل برویم.

  • Police questioned him and he was later arrested.


    پلیس از او بازجویی کرد و بعداً دستگیر شد.

  • What are you doing later on this evening?


    بعد از ظهر امروز چه کار می کنی؟

  • She said she'd prefer us to arrive no later than nine o'clock.


    او گفت که ترجیح می دهد ما حداکثر تا ساعت نه برسیم.

  • We could catch a later train.


    بعداً می‌توانیم قطاری بگیریم.

  • You can always change your password at a later date.


    شما همیشه می توانید رمز عبور خود را در تاریخ بعدی تغییر دهید.

  • He needed round-the-clock care in the later stages of his illness.


    او در مراحل بعدی بیماری نیاز به مراقبت شبانه روزی داشت.

  • During his later years, he lived in Cape Town.


    در سالهای آخر عمر، او در کیپ تاون زندگی می کرد.

  • Later versions of the software are much better.


    نسخه های بعدی نرم افزار بسیار بهتر هستند.

  • Later models included a 2.5 litre engine.


    مدل های بعدی شامل یک موتور 2.5 لیتری بودند.

  • I prefer her earlier paintings to her later work.


    من نقاشی های قبلی او را به کارهای بعدی اش ترجیح می دهم.

  • Laters, Mike.


    بعداً، مایک.

  • He was successful later in his career.


    او بعدها در حرفه خود موفق بود.

  • She said she would speak to me later.


    گفت بعدا با من صحبت خواهد کرد.

  • Why don’t you call back later on when he’s sure to be here?


    چرا بعداً تماس نمی گیرید، وقتی او مطمئن است اینجا خواهد بود؟

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • earlier


    زودتر

  • sooner


    از قبل

  • beforehand


    در پیش


  • قبلا، پیش از این


  • قبل از


  • پیش از این

  • afore


    از پیش


  • جلوتر از زمان


  • قبل از آن

  • earlier on


لغت پیشنهادی

amyotrophic

لغت پیشنهادی

yum

لغت پیشنهادی

rutherford