prefer

base info - اطلاعات اولیه

prefer - ترجیح می دهند

verb - فعل

/prɪˈfɜːr/

UK :

/prɪˈfɜː(r)/

US :

family - خانواده
preference
ترجیح
preferable
ارجح است
preferential
ترجیحی
preferably
ترجیحا
preferentially
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [prefer] در گوگل
description - توضیح

  • کسی یا چیزی را بیشتر از کسی یا چیز دیگری دوست داشته باشید تا اگر می‌توانید آن را انتخاب کنید


  • دوست داشتن، انتخاب یا خواستن یک چیز به جای چیز دیگر

  • to accuse someone officially


    کسی را رسما متهم کردن


  • انتخاب کردن یا خواستن یک چیز به جای چیز دیگر

  • Which restaurant shall we go to?'' I really don't mind. Whichever one you prefer.''


    «به کدام رستوران برویم؟» «واقعاً مهم نیست. هر کدام را که ترجیح می دهید.

  • Gina could crawl in beside them or sleep on the sofa downstairs if she preferred.


    جینا می‌توانست در کنار آنها بخزد یا در صورت تمایل روی مبل طبقه پایین بخوابد.

  • A dedicated bread eater will usually prefer a dense, sour, small moist, round pumpernickel to a light rye.


    یک نان خوار اختصاصی معمولاً یک پوپرنیکل متراکم، ترش، کوچک، مرطوب و گرد را به چاودار سبک ترجیح می دهد.


  • کدام رنگ را ترجیح می دهید - آبی یا قرمز؟


  • کدام نان قهوه ای یا سفید را ترجیح می دهید؟

  • She doesn't like romantic fiction -- she much prefers detective stories.


    او داستان های رمانتیک را دوست ندارد -- او داستان های پلیسی را بسیار ترجیح می دهد.

  • I'm beginning to like Japanese food. I certainly prefer rice to potatoes.


    من شروع به دوست داشتن غذاهای ژاپنی کرده ام. من مطمئنا برنج را به سیب زمینی ترجیح می دهم.

  • Brad Pitt? Oh no I much prefer Russell Crowe!


    برد پیت؟ اوه نه، من راسل کرو را خیلی ترجیح می دهم!

  • Dave wants to go to New York again but I'd prefer somewhere more exotic.


    دیو می خواهد دوباره به نیویورک برود، اما من جای عجیب تر را ترجیح می دهم.

  • If invested instead in bonds or preferred stock that same dollar would be worth less than $ 1,000.


    اگر به جای آن در اوراق قرضه یا سهام ممتاز سرمایه گذاری شود، همان دلار کمتر از 1000 دلار ارزش خواهد داشت.

  • She preferred the sizzling animosity between them to this ... this awkwardness.


    او خصومت شدید بین آنها را به این ... این ناجوری ترجیح داد.

  • He would prefer to help boost poor working families' incomes through tax breaks.


    او ترجیح می دهد از طریق معافیت های مالیاتی به افزایش درآمد خانواده های کارگر فقیر کمک کند.

  • Cops and gangsters alike prefer to see pachinko remain uneasily in limbo.


    پلیس ها و گانگسترها به طور یکسان ترجیح می دهند ببینند پاچینکو با ناراحتی در بلاتکلیفی باقی می ماند.

  • Most of my friends take the bus to school but I prefer to walk.


    بیشتر دوستانم با اتوبوس به مدرسه می روند، اما من پیاده روی را ترجیح می دهم.

  • When I wrote to congratulate him on the latter he telephoned, which he apparently preferred to writing.


    وقتی برای تبریک به او نوشتم، او تلفن زد که ظاهراً ترجیح داد که بنویسد.

  • Mark likes lying on the beach but I prefer visiting museums.


    مارک دوست دارد در ساحل دراز بکشد، اما من بازدید از موزه ها را ترجیح می دهم.

  • She seems to prefer watching soap operas to talking to me.


    به نظر می رسد که او تماشای سریال های تلویزیونی را به صحبت با من ترجیح می دهد.

example - مثال
  • ‘Coffee or tea?’ ‘I'd prefer tea thanks.’


    قهوه یا چای؟ من چای را ترجیح می دهم، ممنون.

  • I would prefer it if you didn't tell anyone.


    ترجیح میدم اگه به ​​کسی نگفتی

  • A local firm is to be preferred.


    یک شرکت محلی ترجیح داده می شود.

  • A short-term fixed rate is the preferred option.


    نرخ ثابت کوتاه مدت گزینه ارجح است.

  • I much prefer jazz to rock music.


    من موسیقی جاز را به موسیقی راک ترجیح می دهم.

  • I prefer quality to quantity.


    کیفیت را به کمیت ترجیح می دهم.

  • A few people still prefer landlines over mobiles.


    تعداد کمی از مردم هنوز تلفن ثابت را به تلفن همراه ترجیح می دهند.

  • Relevant experience is preferred over formal education.


    تجربه مرتبط بر آموزش رسمی ارجحیت دارد.

  • I prefer my coffee black.


    من قهوه مشکی را ترجیح می دهم.

  • I much prefer to travel by train.


    من خیلی ترجیح می دهم با قطار سفر کنم.

  • The donor prefers to remain anonymous.


    اهدا کننده ترجیح می دهد ناشناس بماند.


  • ترجیح می دهم به آن فکر نکنم.

  • She won't discuss her plans in detail preferring instead to wait until after the election.


    او در مورد برنامه های خود با جزئیات صحبت نخواهد کرد، بلکه ترجیح می دهد تا پس از انتخابات صبر کند.

  • Would you prefer me to stay?


    ترجیح میدی بمونم؟

  • I prefer playing in defence.


    من بازی در دفاع را ترجیح می دهم.

  • I would prefer that you did not mention my name.


    ترجیح می‌دهم اسمم را نیاورید.

  • Police have brought a charge of dangerous driving against the man.


    پلیس این مرد را به رانندگی خطرناک متهم کرده است.

  • Many victims of crime are reluctant to press charges against their attackers.


    بسیاری از قربانیان جنایت تمایلی به طرح اتهام علیه مهاجمان خود ندارند.

  • She laid charges against the firm for not complying with the regulations.


    او این شرکت را به دلیل رعایت نکردن مقررات متهم کرد.

  • I like the red one better than/​more than the green one.


    من قرمز را بهتر از / بیشتر از سبز دوست دارم.

  • I prefer beef to lamb.


    من گوشت گاو را به بره ترجیح می دهم.

  • I'd prefer to wait here.


    ترجیح می دهم اینجا منتظر بمانم.

  • I'd rather go to the concert than the play.


    من ترجیح می دهم کنسرت بروم تا نمایش.

  • I think I'd rather stay in than go out tonight.


    فکر می کنم ترجیح می دهم امشب در خانه بمانم تا بیرون بروم.

  • I like swimming better than jogging.


    شنا را بهتر از دویدن دوست دارم.

  • I think that colour's much more attractive.


    به نظر من اون رنگ خیلی جذاب تره

  • It doesn’t really matter to me whether we eat here or go out.


    واقعاً برای من مهم نیست که اینجا غذا بخوریم یا بیرون.

  • I don't really mind whether we talk now or later.


    من واقعاً مهم نیست که حالا یا بعداً صحبت کنیم.

  • I’m happy either way.


    در هر صورت خوشحالم

  • I don't really care either way.


    من واقعاً به هیچ وجه اهمیت نمی دهم.

  • If it were up to me I'd choose the green one.


    اگر به من بستگی داشت، سبز را انتخاب می کردم.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • disprefer


    ترجیح ندادن

لغت پیشنهادی

berg

لغت پیشنهادی

damning

لغت پیشنهادی

deployable