tax
tax - مالیات
noun - اسم
UK :
US :
an amount of money that you must pay to the government according to your income property goods etc and that is used to pay for public services
مقدار پولی که باید با توجه به درآمد، دارایی، کالا و غیره به دولت بپردازید و برای پرداخت خدمات عمومی استفاده می شود.
money that you must pay to the government especially from the money you earn or as an additional payment when you buy something
پولی که باید به دولت بپردازید، به ویژه از پولی که به دست می آورید، یا به عنوان پرداخت اضافی هنگام خرید چیزی
مالیاتی که برای چیزی که خریداری می کنید پرداخت می کنید
a tax on goods coming into a country or going out of a country especially to protect a country’s industry from cheap goods from other countries
مالیات بر کالاهایی که وارد یک کشور یا خارج از کشور می شوند، به ویژه برای محافظت از صنعت یک کشور در برابر کالاهای ارزان دیگر کشورها.
an extra amount of money that you have to pay the government usually as a tax often in order to encourage people not to use or do something
مقدار اضافی پولی که باید به دولت بپردازید، معمولاً به عنوان مالیات، اغلب به منظور تشویق مردم به استفاده نکردن یا انجام کاری
مقدار پولی که باید علاوه بر قیمت توافقی یا اعلام شده چیزی بپردازید
برای چیزی مالیات گرفتن
برای پرداخت مبلغی که هر سال برای استفاده از وسیله نقلیه در جاده های بریتانیا دریافت می شود
برای اینکه کسی مجبور شود سخت کار کند یا تلاش کند
an amount of money that you must pay to the government according to your income property goods etc that is used to pay for public services
مقدار پولی که باید با توجه به درآمد، دارایی، کالا و غیره به دولت بپردازید که برای پرداخت خدمات عمومی استفاده می شود.
برای وادار کردن شخص یا سازمان به پرداخت مالیات
(an amount of) money paid to the government that is based on your income or the cost of goods or services you have bought
(مقدار) پولی که به دولت پرداخت می شود که بر اساس درآمد شما یا هزینه کالا یا خدماتی است که خریداری کرده اید
وادار کردن کسی مالیات بپردازد
نیاز به کسی که تلاش زیادی کند، چه جسمی و چه ذهنی
(an amount of) money paid to the government usually a percentage of personal income or of the cost of goods or services bought
(مقدار) پولی که به دولت پرداخت می شود، معمولاً درصدی از درآمد شخصی یا هزینه کالاها یا خدمات خریداری شده
A tax refund is money returned to you from the government because you have paid more than you needed to for a particular year.
بازپرداخت مالیات پولی است که از طرف دولت به شما بازگردانده می شود زیرا شما بیش از آنچه برای یک سال خاص نیاز داشته اید پرداخت کرده اید.
برای کسی سخت بودن یا استفاده بیش از حد از چیزی
برای الزام شخص یا سازمان به پرداخت مالیات
an amount paid to the government based on a person's income a company’s profits, the value of goods and services, etc or this money considered together
مبلغی که بر اساس درآمد یک فرد، سود یک شرکت، ارزش کالاها و خدمات و غیره به دولت پرداخت می شود، یا این پول با هم در نظر گرفته می شود.
to make people or businesses pay an amount of money to the government from the money they earn or when they buy goods or services
وادار کردن مردم یا شرکتها از پولی که به دست میآورند یا هنگام خرید کالا یا خدمات، مقداری پول به دولت بپردازند.
من بیش از 600 دلار در هفته درآمد داشتم که بعد از مالیات حدود 450 دلار بود.
او به اتهامات کلاهبرداری و فرار مالیاتی اعتراف کرد.
کلینتون در حال حاضر روی پس انداز خود سرمایه گذاری می کند تا کاهش 98 میلیارد دلاری مالیات را طی پنج سال ممکن کند.
پیشنهادات برای افزایش مالیات برای پرداخت مراقبت های پزشکی
Employers' social security contributions were reduced by 4.3 percent from Jan. 1,1993, and income tax allowances were reduced.
سهم کارفرمایان تامین اجتماعی از اول دی ماه 93 به میزان 4.3 درصد کاهش یافت و کمک هزینه مالیات بر درآمد کاهش یافت.
صدراعظم گفت که مالیات بر درآمد را 2 پنس به پوند کاهش خواهد داد.
او بخشی از درآمد خود را گزارش نکرد و مالیات بر درآمد پرداخت نکرد.
کسبوکارهای بزرگ با استراتژیهای مبتکرانه اجتناب از مالیات سهم خود را کاهش دادهاند.
He will advise you on the inheritance tax your estate might incur and ways in which this may be reduced.
او در مورد مالیات بر ارثی که ممکن است دارایی شما متحمل شود و راه هایی که ممکن است این مالیات را کاهش دهد به شما توصیه می کند.
How could the federal government make up the revenue drain that would result to avoid raising other taxes or increasing the deficit?
چگونه دولت فدرال می تواند تخلیه درآمدی را که منجر به اجتناب از افزایش مالیات های دیگر یا افزایش کسری می شود، جبران کند؟
شهر برای پرداخت هزینه جاده ها باید مالیات را افزایش دهد.
برای پرداخت مالیات خود
to raise/cut taxes
افزایش/کاهش مالیات
20 درصد مالیات بر درآمد
برای پرداخت بیش از 1000 پوند مالیات
profits before/after tax
سود قبل و بعد از کسر مالیات
tax increases/cuts
افزایش نرخ مالیات
درآمد مالیاتی دارایی/شرکتی
مالیات بر درآمد
کاهش مالیات
tax cuts
این شرکت برای کلیه واردات باید حقوق گمرکی بپردازد.
تعرفه عمومی بر واردات خارجی وضع شد.
نرخ کسب و کار در مرکز شهر بسیار بالا است.
مالیات بر درآمد توسط کارفرما کسر می شود.
مطالبات مربوط به هزینه ها را می توان با مالیات تسویه کرد.
در مجموع، سیگاری ها روزانه بیش از 15000 پوند مالیات می پردازند.
او به توطئه برای فرار از مالیات متهم شد.
به نظر می رسد مالیات ها دوباره افزایش یابد.
اداره دولتی که مسئول جمع آوری مالیات است
the government department responsible for collecting taxes
افزایش نرخ پایه مالیات
وضع مالیات 60 درصدی بر الکل
او به دلیل اعمال بار مالیاتی جدید بر فقرا مورد انتقاد قرار گرفت.
با گسترش پایه مالیاتی صدراعظم می تواند درآمدهای بیشتری را افزایش دهد.
او برای مقاصد مالیاتی غیر مقیم است.
او به پرداخت 2 میلیون دلار مالیات معوقه محکوم شد.
حسابدار او در سوء استفاده از خلاءهای مالیاتی خوب بود.
حقوق او او را در بالاترین گروه مالیاتی قرار می دهد.
امور مالیاتی وی توسط پلیس در دست بررسی است.
اداره مالیات 80000 پوند مالیات معوقه مطالبه کرد.
کار کردن به صورت فریلنسری مزایای مالیاتی دارد.
افزایش بدهی مالیاتی خودروهای شرکتی
وظیفه
levy
وضع مالیات
ارزیابی
impost
تحمیل کردن
tariff
تعرفه
toll
عوارض
شارژ
مشارکت
excise
مالیات غیر مستقیم
tithe
ده
tribute
احترام
customs
گمرک
imposition
تحمیل
نرخ
dues
هزینه
cess
cess
مسئولیت
liability
گاز گرفتن
دلالی
brokerage
کاپیتاسیون
capitation
سفارشی
خوب
قیمت
نجات
یدک کشی
بشکه گوشت خوک
salvage
مالیات متناسب
towage
پرداخت
pork barrel
proportional tax
rebate
تخفیف
refund
بازپرداخت
payback
کمک هزینه
repayment
رجعت
allowance
بهبودی
kickback
برگشت
reimbursement
remission