year

base info - اطلاعات اولیه

year - سال

noun - اسم

/jɪr/

UK :

/jɪə(r)/

US :

family - خانواده
yearly
سالانه
google image
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [year] در گوگل
description - توضیح
  • a period of about 365 days or 12 months, measured from any particular time


    دوره ای در حدود 365 روز یا 12 ماه که از هر زمان خاص اندازه گیری می شود

  • a period of 365 or 366 days divided into 12 months beginning on January 1st and ending on December 31st


    یک دوره 365 یا 366 روزه تقسیم شده به 12 ماه که از اول ژانویه شروع می شود و در 31 دسامبر خاتمه می یابد.


  • سطح خاصی که دانش آموز به مدت یک سال در آن می ماند

  • the period of time beginning on January 1 and ending on December 31


    دوره زمانی که از اول ژانویه شروع می شود و در 31 دسامبر به پایان می رسد

  • any period of time equal to about 12 months


    هر دوره زمانی معادل حدود 12 ماه

  • a period of twelve months, especially from 1 January to 31 December


    یک دوره دوازده ماهه، به ویژه از 1 ژانویه تا 31 دسامبر

  • a period of twelve months relating to a particular activity


    یک دوره دوازده ماهه مربوط به یک فعالیت خاص

  • the part of the year in a school or university during which courses are taught


    بخشی از سال، در مدرسه یا دانشگاه، که در طی آن دوره ها تدریس می شود


  • گروهی از دانش آموزان که مدرسه، کالج، دانشگاه یا دوره ای را با هم شروع می کنند


  • برای اشاره به دانش آموزی در یک گروه سال خاص در یک مدرسه، کالج یا دانشگاه استفاده می شود

  • any period of twelve months, or a particular period of twelve months beginning with January 1


    هر دوره دوازده ماهه یا دوره خاص دوازده ماهه که از اول ژانویه شروع می شود

  • In a school a year refers to the part of the year during which courses are taught


    در یک مدرسه، سال به بخشی از سال اطلاق می شود که در طی آن دروس تدریس می شود

  • a period of 365 or 366 days, starting on January 1st and ending on December 31st


    یک دوره 365 یا 366 روزه که از اول ژانویه شروع می شود و در 31 دسامبر به پایان می رسد.


  • زمان طولانی


  • یک چیز یا شخص سال چیزی است که در یک منطقه یا فعالیت خاص برای آن سال به عنوان بهترین انتخاب شده باشد


  • هر سال برای یک دوره طولانی

  • if something increases, develops, etc. year by year it happens each year over a period of time


    اگر چیزی سال به سال افزایش یابد، توسعه یابد و غیره باشد، هر سال در یک دوره زمانی اتفاق می افتد

  • if something happens year in year out it has been happening for a while and is expected to continue in the same way


    اگر هر سال اتفاقی بیفتد، مدتی است که اتفاق می افتد و انتظار می رود به همین منوال ادامه یابد

  • Jared is 15 years old.


    جارد 15 ساله است.

  • I hated teaching the fifth year. They were always causing trouble.


    از تدریس سال پنجم متنفر بودم. همیشه دردسر درست می کردند.

  • He works a lot harder than most of the students in his year.


    او بسیار سخت تر از بسیاری از دانش آموزان در سال خود کار می کند.

  • There are 130 children in the second year.


    در سال دوم 130 کودک وجود دارد.

  • Jackie has worked here for several years.


    جکی چندین سال در اینجا کار کرده است.

  • The lease expires at the end of the year.


    مدت اجاره در پایان سال به پایان می رسد.

  • the year 2002


    سال 2002

  • I moved here two years ago.


    من دو سال پیش به اینجا نقل مکان کردم.

example - مثال
  • Elections take place every year.


    انتخابات هر سال برگزار می شود.

  • I lost my job earlier this year.


    اوایل امسال کارم را از دست دادم.

  • next/last year


    سال آینده / سال گذشته

  • She died the following year.


    او سال بعد درگذشت.

  • Three million tourists visit Yellowstone every year.


    سالانه سه میلیون گردشگر از یلوستون بازدید می کنند.

  • She was born in the year 1865.


    او در سال 1865 به دنیا آمد.

  • The crowd was much smaller than in previous years.


    جمعیت بسیار کمتر از سال های گذشته بود.

  • In the past few years, she has become one of our top-selling authors.


    در چند سال گذشته، او به یکی از نویسندگان پرفروش ما تبدیل شده است.


  • موزه در تمام طول سال باز است (= در طول سال).

  • It's exactly a year since I started working here.


    دقیقا یک سال از شروع کارم در اینجا می گذرد.

  • She gave up teaching three years ago.


    او سه سال پیش تدریس را رها کرد.

  • They got married two years later.


    آنها دو سال بعد ازدواج کردند.

  • The autobiography could only be published 100 years after his death.


    این زندگینامه تنها 100 سال پس از مرگ او منتشر شد.

  • I hope to retire in two years' time.


    امیدوارم دو سال دیگر بازنشسته شوم.


  • فکر می کنید پنج سال دیگر کجا خواهید بود؟

  • Seeds can live in the soil for many years.


    دانه ها می توانند سال ها در خاک زندگی کنند.


  • در سال اول ازدواجشان

  • Production has declined in recent years.


    تولید در سال های اخیر کاهش یافته است.

  • His early years were spent in San Francisco.


    سالهای اولیه او در سانفرانسیسکو سپری شد.

  • We have high hopes for the coming year (= the next twelve months).


    ما به سال آینده (= دوازده ماه آینده) امید زیادی داریم.

  • the pre-war/war/post-war years (= the period before/during/after the war)


    سالهای قبل از جنگ / جنگ / پس از جنگ (= دوره قبل / در طول / پس از جنگ)

  • I have happy memories of my years in Poland (= the time I spent there).


    من خاطرات خوشی از سالهای اقامت در لهستان دارم (= زمانی که در آنجا گذراندم).

  • He was 14 years old when it happened.


    او ۱۴ ساله بود که این اتفاق افتاد.

  • She looks young for her years.


    او برای سال هایش جوان به نظر می رسد.

  • They were both only 20 years of age.


    هر دو فقط 20 سال سن داشتند.

  • a twenty-year-old man


    یک مرد بیست ساله

  • He died in his sixtieth year.


    او در شصت سالگی درگذشت.

  • She's getting on in years (= is no longer young).


    او در سال ها ادامه می دهد (= دیگر جوان نیست).

  • the tax/fiscal year


    سال مالیاتی / مالی


  • سال تحصیلی

  • We started German in year seven.


    آلمانی را از سال هفتم شروع کردیم.

synonyms - مترادف
  • twelve-month period


    دوره دوازده ماهه


  • کل سال

  • twelve months


    دوازده ماه

  • four seasons


    چهار فصل

  • twelvemonth


    دوازده ماهه

  • fiscal year


    سال مالی

  • FY


    مالی


  • تابستان

  • sun


    آفتاب


  • زمستان

  • calendar year


    سال تقویمی


  • سال مالیاتی


  • جلسه دوازده ماهه

  • twelve-month session


    سال ناهنجار

  • anomalistic year


    سال مدنی


  • سال گاوسی

  • Gaussian year


    سال قانونی


  • سال عبادت

  • liturgical year


    سال تحصیلی


  • سال غیر واقعی

  • sidereal year


    سال گرمسیری

  • tropical year



antonyms - متضاد

  • دهه

  • decennary


    ده ساله

  • decennium


    10 سال

  • 10 years


    ده سال

  • ten years


لغت پیشنهادی

undifferentiated

لغت پیشنهادی

abdicated

لغت پیشنهادی

industrious