year
year - سال
noun - اسم
UK :
US :
سالانه
دوره ای در حدود 365 روز یا 12 ماه که از هر زمان خاص اندازه گیری می شود
a period of 365 or 366 days divided into 12 months beginning on January 1st and ending on December 31st
یک دوره 365 یا 366 روزه تقسیم شده به 12 ماه که از اول ژانویه شروع می شود و در 31 دسامبر خاتمه می یابد.
سطح خاصی که دانش آموز به مدت یک سال در آن می ماند
دوره زمانی که از اول ژانویه شروع می شود و در 31 دسامبر به پایان می رسد
هر دوره زمانی معادل حدود 12 ماه
یک دوره دوازده ماهه، به ویژه از 1 ژانویه تا 31 دسامبر
یک دوره دوازده ماهه مربوط به یک فعالیت خاص
بخشی از سال، در مدرسه یا دانشگاه، که در طی آن دوره ها تدریس می شود
گروهی از دانش آموزان که مدرسه، کالج، دانشگاه یا دوره ای را با هم شروع می کنند
برای اشاره به دانش آموزی در یک گروه سال خاص در یک مدرسه، کالج یا دانشگاه استفاده می شود
هر دوره دوازده ماهه یا دوره خاص دوازده ماهه که از اول ژانویه شروع می شود
در یک مدرسه، سال به بخشی از سال اطلاق می شود که در طی آن دروس تدریس می شود
یک دوره 365 یا 366 روزه که از اول ژانویه شروع می شود و در 31 دسامبر به پایان می رسد.
زمان طولانی
a thing or person of the year is one that has been chosen as the best in a particular area or activity for that year
یک چیز یا شخص سال چیزی است که در یک منطقه یا فعالیت خاص برای آن سال به عنوان بهترین انتخاب شده باشد
هر سال برای یک دوره طولانی
اگر چیزی سال به سال افزایش یابد، توسعه یابد و غیره باشد، هر سال در یک دوره زمانی اتفاق می افتد
if something happens year in year out it has been happening for a while and is expected to continue in the same way
اگر هر سال اتفاقی بیفتد، مدتی است که اتفاق می افتد و انتظار می رود به همین منوال ادامه یابد
Jared is 15 years old.
جارد 15 ساله است.
از تدریس سال پنجم متنفر بودم. همیشه دردسر درست می کردند.
او بسیار سخت تر از بسیاری از دانش آموزان در سال خود کار می کند.
در سال دوم 130 کودک وجود دارد.
جکی چندین سال در اینجا کار کرده است.
مدت اجاره در پایان سال به پایان می رسد.
سال 2002
من دو سال پیش به اینجا نقل مکان کردم.
انتخابات هر سال برگزار می شود.
اوایل امسال کارم را از دست دادم.
next/last year
سال آینده / سال گذشته
او سال بعد درگذشت.
سالانه سه میلیون گردشگر از یلوستون بازدید می کنند.
او در سال 1865 به دنیا آمد.
جمعیت بسیار کمتر از سال های گذشته بود.
در چند سال گذشته، او به یکی از نویسندگان پرفروش ما تبدیل شده است.
موزه در تمام طول سال باز است (= در طول سال).
دقیقا یک سال از شروع کارم در اینجا می گذرد.
او سه سال پیش تدریس را رها کرد.
آنها دو سال بعد ازدواج کردند.
این زندگینامه تنها 100 سال پس از مرگ او منتشر شد.
امیدوارم دو سال دیگر بازنشسته شوم.
فکر می کنید پنج سال دیگر کجا خواهید بود؟
دانه ها می توانند سال ها در خاک زندگی کنند.
در سال اول ازدواجشان
Production has declined in recent years.
تولید در سال های اخیر کاهش یافته است.
سالهای اولیه او در سانفرانسیسکو سپری شد.
ما به سال آینده (= دوازده ماه آینده) امید زیادی داریم.
سالهای قبل از جنگ / جنگ / پس از جنگ (= دوره قبل / در طول / پس از جنگ)
من خاطرات خوشی از سالهای اقامت در لهستان دارم (= زمانی که در آنجا گذراندم).
او ۱۴ ساله بود که این اتفاق افتاد.
او برای سال هایش جوان به نظر می رسد.
هر دو فقط 20 سال سن داشتند.
یک مرد بیست ساله
او در شصت سالگی درگذشت.
او در سال ها ادامه می دهد (= دیگر جوان نیست).
سال مالیاتی / مالی
سال تحصیلی
آلمانی را از سال هفتم شروع کردیم.
twelve-month period
دوره دوازده ماهه
کل سال
twelve months
دوازده ماه
four seasons
چهار فصل
twelvemonth
دوازده ماهه
fiscal year
سال مالی
FY
مالی
تابستان
آفتاب
زمستان
calendar year
سال تقویمی
سال مالیاتی
جلسه دوازده ماهه
twelve-month session
سال ناهنجار
anomalistic year
سال مدنی
سال گاوسی
Gaussian year
سال قانونی
سال عبادت
liturgical year
سال تحصیلی
سال غیر واقعی
sidereal year
سال گرمسیری
tropical year