month

base info - اطلاعات اولیه

month - ماه

noun - اسم

/mʌnθ/

UK :

/mʌnθ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [month] در گوگل
description - توضیح
  • one of the 12 named periods of time that a year is divided into


    یکی از 12 دوره زمانی نامگذاری شده که یک سال به آن تقسیم می شود

  • a period of about four weeks


    یک دوره حدود چهار هفته

  • a period of about four weeks, especially one of the twelve periods into which a year is divided


    یک دوره تقریباً چهار هفته ای، به ویژه یکی از دوازده دوره ای که یک سال به آن تقسیم می شود

  • a period of about four weeks, esp. one of the twelve periods into which a year is divided


    یک دوره حدود چهار هفته ای، به ویژه. یکی از دوازده دوره ای که یک سال به آن تقسیم می شود

  • My daughter's now 10 months old and I still haven't started my periods again.


    دختر من الان 10 ماهه است و من هنوز پریودهایم را شروع نکرده ام.

  • A month earlier it reported losing $ 250 million in 1995 and said it was cutting 100 jobs.


    یک ماه قبل از آن گزارش داده بود که در سال 1995 250 میلیون دلار از دست داده و 100 شغل را کاهش می دهد.


  • این بازیگر می تواند هر ماه نقش یک شخصیت متفاوت را بازی کند و همچنان یک بازیگر خوب به حساب بیاید.

  • Last month the appeal court had heard fresh evidence from two witnesses not called to give evidence at Smith's trial.


    ماه گذشته، دادگاه استیناف شواهد جدیدی را از دو شاهدی که برای ادای شهادت در محاکمه اسمیت فراخوانده نشده بودند، شنید.

  • In this industry none has been brought in the past six months.


    در این صنعت در شش ماه گذشته هیچ کدام آورده نشده است.

  • It snowed heavily during the month of January.


    در ماه ژانویه برف شدیدی بارید.

  • I told you all about it on July 12, two months ago.


    من همه چیز را در 12 جولای، دو ماه پیش به شما گفتم.

example - مثال
  • The months of July and August are the hottest.


    ماه های جولای و آگوست گرم ترین ماه ها هستند.

  • May and June are the two wettest months of the year in Nebraska.


    می و ژوئن مرطوب ترین ماه های سال در نبراسکا هستند.

  • during the summer/winter months


    در طول ماه های تابستان / زمستان

  • We're moving house next month.


    ماه آینده خانه را عوض می کنیم.

  • Last month I went on a school trip to Germany.


    ماه گذشته برای یک سفر مدرسه به آلمان رفتم.

  • We got married two months ago.


    ما دو ماه پیش ازدواج کردیم.

  • She earns $2 000 a month.


    او 2000 دلار در ماه درآمد دارد.

  • The rent is £800 per month.


    اجاره ماهیانه 800 پوند است.

  • Have you read this month's ‘Physics World’?


    آیا دنیای فیزیک این ماه را خوانده اید؟


  • قیمت ها ماه به ماه به افزایش خود ادامه می دهند (= در یک دوره چند ماهه).

  • Her anxiety mounted month by month (= as each month passed).


    اضطراب او ماه به ماه بیشتر می شد (= با گذشت هر ماه).

  • The baby is three months old.


    نوزاد سه ماهه است.

  • a three-month-old baby


    یک نوزاد سه ماهه

  • They lived in Toronto during their first few months of marriage.


    آنها در چند ماه اول ازدواج خود در تورنتو زندگی می کردند.

  • The past few months have been hectic.


    چند ماه گذشته پر هیجان بوده است.

  • several months later


    چند ماه بعد

  • a six-month contract


    یک قرارداد شش ماهه

  • a month-long strike


    یک اعتصاب یک ماهه

  • He visits Paris once or twice a month.


    او ماهی یک یا دو بار از پاریس دیدن می کند.

  • In recent months the company has launched three new products.


    در ماه های اخیر این شرکت سه محصول جدید را روانه بازار کرده است.

  • He had to wait for months for the visas to come through.


    او باید ماه ها صبر می کرد تا ویزا صادر شود.

  • It will be months before we get the results.


    ماه ها طول می کشد تا به نتیجه برسیم.

  • It took months to find another job.


    ماه ها طول کشید تا شغل دیگری پیدا شود.

  • It hasn't rained for months.


    ماه هاست که باران نباریده است.

  • Environmental issues are no longer the flavour of the month.


    مسائل زیست محیطی دیگر طعم ماه نیست.

  • I’m not exactly flavour of the month around here at the moment.


    من در حال حاضر دقیقاً طعم ماه را در اینجا ندارم.

  • You won't find it not in a month of Sundays.


    شما آن را پیدا نمی کنید، نه در یک ماه از یکشنبه ها.

  • It is possible to learn to skydive in Britain, but with our weather it might take a month of Sundays to do it.


    امکان یادگیری چتربازی در بریتانیا وجود دارد، اما با توجه به آب و هوای ما ممکن است انجام آن یک ماه از یکشنبه ها طول بکشد.

  • Our money's usually running low by this time of the month.


    پول ما معمولاً در این زمان از ماه رو به اتمام است.

  • Performances were banned for the entire month of June.


    اجراها برای کل ماه ژوئن ممنوع شد.

  • The festival is always held in the month of May.


    این جشنواره همیشه در ماه می برگزار می شود.

synonyms - مترادف

  • ماه

  • four weeks


    چهار هفته

  • thirty days


    سی روز

  • calendar month


    ماه تقویم

  • lunar month


    ماه قمری

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

vans

لغت پیشنهادی

windy

لغت پیشنهادی

unquestionably