weather
weather - آب و هوا
noun - اسم
UK :
US :
دما و شرایط دیگر مانند آفتاب، باران و باد
use this to talk about whether it is hot or cold outside or whether it is raining, snowing, windy etc
از این برای صحبت در مورد اینکه هوا در بیرون گرم است یا سرد یا باران، برف، باد و غیره استفاده کنید
شرایط آب و هوایی معمول در یک کشور یا منطقه خاص
احتمالا در چند روز آینده هوا چگونه خواهد بود
the weather at a particular time especially when considering how this will affect a planned event or activity
آب و هوا در یک زمان خاص، به ویژه زمانی که در نظر بگیرید که چگونه این امر بر یک رویداد یا فعالیت برنامه ریزی شده تأثیر می گذارد
آب و هوا، به خصوص آب و هوای بد
تا با خیال راحت از یک موقعیت بسیار دشوار عبور کند
if rock wood or someone’s face is weathered by the wind sun rain etc or if it weathers, it changes colour or shape over a period of time
اگر صخره، چوب، یا صورت شخصی در اثر باد، خورشید، باران و غیره هوا خورده باشد، یا اگر آب و هوا باشد، در طی یک دوره زمانی تغییر رنگ یا شکل میدهد.
اگر یک شرکت، کسب و کار و غیره در شرایط دشواری قرار گیرد، با خیال راحت از آن عبور می کند
the conditions in the air above the earth such as wind rain or temperature especially at a particular time over a particular area
شرایط موجود در هوای بالای زمین مانند باد، باران یا دما، به ویژه در یک زمان خاص در یک منطقه خاص
برای مقابله موفق با یک موقعیت دشوار یا یک مشکل
to change in colour or form over a period of time because of the effects of sun wind or other weather conditions
تغییر رنگ یا شکل در طی یک دوره زمانی به دلیل اثرات خورشید، باد یا سایر شرایط آب و هوایی
شرایط موجود در هوا در یک زمان خاص، مانند باد، باران یا دما
برای زندگی در یک موقعیت دشوار یا یک مشکل
to change in color or form over a period of time because of the effects of sun wind rain or other conditions in the air
تغییر رنگ یا شکل در طی یک دوره زمانی به دلیل اثرات خورشید، باد، باران یا سایر شرایط موجود در هوا
برای مقابله موفق با یک موقعیت یا مشکل
برای مقابله با موفقیت با یک مشکل بسیار دشوار
الگوهای آب و هوا در نتیجه گرمایش جهانی تغییر کرده است.
داخل منزیون قدیمی است و با آتش سوزان الوار در هوای سرد راحت است.
حتی هوای خنک هم نمی تواند جلوی افزایش سریع اعداد قرمز را بگیرد، یا اینطور به نظر می رسد.
در واقع، بسیاری بیمه برف را به عنوان پوششی در برابر آب و هوای شدید خریداری می کنند.
آب و هوای خوب جزیره تضمین می کند که کریکت در تمام طول سال بازی می شود.
این امر به ویژه زمانی که دوره هوای گرم طولانی می شود صادق است.
It was the old mountain teaching another brutal lesson that the mountain and its weather does not forgive a mistake.
این کوه قدیمی بود که درس وحشیانه دیگری می داد، اینکه کوه و هوای آن خطا را نمی بخشد.
یک دوره هوای گرم آفتابی
از پایین کوه ها هوا گرم تر بود، بدون برف و باد کانجورز.
ما می خواهیم شنبه پیک نیک داشته باشیم، اما بستگی به آب و هوا دارد.
هوا امروز چطوره؟
هوا در تعطیلات شما چگونه بود؟
اگر هوا اجازه بدهد فردا در پارک سافت بال بازی می کنیم.
من دوست ندارم در هوای مرطوب با دوچرخه کار کنم.
cold/hot/warm/wet/dry weather
آب و هوای سرد / گرم / گرم / مرطوب / خشک
severe/extreme weather
آب و هوای شدید / شدید
good/bad weather
آب و هوای خوب/بد
پروازها به دلیل آب و هوای نامساعد به تعویق افتاد.
وضعیت آب و هوا تا روز پنجشنبه بهبود می یابد.
نگرانی در مورد تغییر الگوهای آب و هوا
ما مهمانی را بیرون برگزار خواهیم کرد، اگر آب و هوا اجازه دهد (= اگر باران نبارد).
من با این هوا بیرون نمی روم!
آیا در سفرتان هوای خوبی داشتید؟
هوای زمستانی ما را از بیرون رفتن برای پیاده روی باز داشت.
پرواز او به دلیل بدی آب و هوا لغو شد.
چه جور آب و هوایی داشتی؟
poor/fine weather
آب و هوای بد/خوب
هوا چطوره؟
من از این هوای زیبا لذت بردم
تغییری در آب و هوا رخ خواهد داد.
اگر آب و هوا نگه داشت/شکست (= اگر هوای خوب ادامه داشت/تغییر کرد)
هوا در حال حاضر بسیار متغیر است.
«فردا به ساحل می روی؟» «بستگی به آب و هوا دارد.»
گزارش آب و هوا
نقشه / نمودار آب و هوا
چادر از ما در برابر بدترین هوا محافظت می کرد.
برای گوش دادن / تماشای آب و هوا
و حالا برای آب و هوا.
امروز صبح هوا را چک کردم.
او در هر شرایط آب و هوایی برای دویدن بیرون می رود.
خدمه قایق نجات در هر آب و هوای بیرون می روند.
مراقب آب و هوای رقبای خود باشید.
مردم این کشور برای یادگیری زبان، هوای سختی را تجربه می کنند.
روز بعد هوا سرد شد.
برای مقابله با طوفان انتقاد آماده باشید.
conditions
شرایط
اقلیم
درجه حرارت
humidity
رطوبت
elements
عناصر
meteorology
هواشناسی
forecast
پیش بینی
outlook
چشم انداز
met
ملاقات کرد
clime
شرایط جوی
atmospheric conditions
فشار جو
atmospheric pressure
پوشش ابر
شرایط هواشناسی
meteorological conditions
سرعت باد
گزارش ملاقات کرد
met report
میکرو اقلیم
microclimate
کلان اقلیم
macroclimate
خشکی
aridity
شرایط آب و هوایی
weather conditions
الگوی آب و هوا
آب و هوای مشخص
meteorologic conditions
شخصیت هواشناسی
meteorological character
پنهان شدن
رد کردن
نرم کردن
soften
تسلیم شدن
succumb
بازده
surrender
تسلیم شدن به
ارسال
succumb to
سر سپردن
surrender to
قبول کردن
تعظیم
لنگیدن
زیر بند انگشت
غار در
capitulate
غلبه شود
concede
ارائه به
relent
تا کردن
bow
واگذار کردن
falter
تکان دادن
knuckle under
دست برداشتن از
cave in
غرق در
توسط
تزلزل
fold
تلو تلو خوردن
cede
capitulate to
budge
waver
stumble