extreme
extreme - مفرط
adjective - صفت
UK :
US :
از نظر مدرک بسیار عالی
بسیار غیرعادی و شدید یا جدی
extreme opinions, beliefs, or organizations, especially political ones, are considered by most people to be unacceptable and unreasonable
عقاید، عقاید یا سازمانهای افراطی، بهویژه عقاید سیاسی، توسط اکثر مردم غیرقابل قبول و غیرمنطقی تلقی میشوند.
a situation quality etc which is as great as it can possibly be – used especially when talking about two opposites
یک موقعیت، کیفیت و غیره که تا حد ممکن عالی است - مخصوصاً وقتی در مورد دو متضاد صحبت می شود
از نظر مقدار یا درجه بسیار زیاد
خیلی شدید یا بد
Extreme beliefs and political parties are considered by most people to be unreasonable and unacceptable
عقاید افراطی و احزاب سیاسی توسط اکثر مردم غیرمنطقی و غیرقابل قبول تلقی می شوند
در دورترین نقطه، به خصوص از مرکز
بزرگترین مقدار یا درجه ممکن چیزی
برای تأکید استفاده می شود؛ فوق العاده
موقعیت، احساس و غیره که برعکس یا بسیار متفاوت از موقعیت دیگر است
خیلی عالی؛ فراتر از آن چیزی که معمول است یا انتظار می رود
در دورترین نقطه؛ به بیشترین درجه
Extreme opinions, ideas, etc., are beyond the usual range of variety and would seem unreasonable to most people.
نظرات افراطی، ایده ها، و غیره، فراتر از محدوده معمول تنوع هستند و برای اکثر مردم غیر منطقی به نظر می رسند.
the first or fourth terms (= numbers or symbols) of a proportion (= a mathematical statement with a comparison of two numbers calculated by division on each side)
عبارت اول یا چهارم (= اعداد یا نمادها) یک نسبت (= یک عبارت ریاضی با مقایسه دو عدد محاسبه شده با تقسیم در هر طرف)
بیشترین مقدار یا درجه ممکن از چیزی
این سازمان می گوید که آنها دیدگاه کاهانه را افراطی می دانند.
But memory is highly selective, particularly within an organization that has weathered numerous crises and moments of extreme duress.
اما حافظه بسیار گزینشی است، به ویژه در سازمانی که بحران های متعدد و لحظات پر اجبار را پشت سر گذاشته است.
It had always been one of his Walter Mittyisms to run a restaurant and this we discussed with extreme earnestness.
همیشه یکی از والتر میتییسم های او بود که رستورانی را اداره کند، و ما با جدیت در مورد این موضوع صحبت کردیم.
That imbalance in brain chemicals also could lead to exaggerated responses to stress resulting in extreme fatigue.
این عدم تعادل در مواد شیمیایی مغز همچنین میتواند منجر به واکنشهای اغراقآمیز به استرس و در نتیجه خستگی مفرط شود.
دیدگاه های سیاسی بوکانن برای اکثر آمریکایی ها بسیار افراطی است.
This is anomic aphasia. 9.2.6 Global aphasia Global aphasia could be thought of as the most extreme form of aphasia.
این آفازی آنومیک است. 9.2.6 آفازی جهانی آفازی جهانی را می توان به عنوان شدیدترین شکل آفازی در نظر گرفت.
پناهندگان با زمستان بسیار سختی روبرو هستند.
Therefore emotion which can interfere with attention when it is extreme is nevertheless the cornerstone of attention.
بنابراین، عاطفه، که می تواند در صورت افراط در توجه دخالت کند، با این وجود سنگ بنای توجه است.
extreme left-wing groups
گروه های چپ افراطی
او امیدوار بود که چنین اقدامات افراطی ضروری نباشد.
extreme nationalists
ملی گرایان افراطی
در این حالت شدید برای 25 شمارش بمانید و با هر شمارش کمی بیشتر کشش دهید.
ما دوست داریم یک موضع افراطی ارائه دهیم تا مردم نسبت به آن واکنش نشان دهند.
extreme temperatures
دمای شدید
ما در حال حاضر تحت فشار شدید کار می کنیم.
مردمی که در فقر شدید زندگی می کنند
extreme heat/cold/temperatures
گرما/سرما/دمای شدید
گرمای بیابان بسیار زیاد بود.
رویدادهای شدید آب و هوایی مانند سیل و موج گرما
کودکان تنها در شرایط شدید از والدین خود حذف خواهند شد.
می تواند باعث تهوع و در موارد شدید مرگ شود.
کشتی در شرایط سخت دچار مشکل شد.
او مجبور شد اقدامات شدیدی انجام دهد.
از انجام کارهای افراطی مانند خروج از کشور خودداری کنید.
این افراطی ترین نمونه ظلم به حیوانات بود که تا به حال دیده بودم.
extreme left-wing/right-wing views
دیدگاه های افراطی چپ/راست
فاشیسم اساساً شکل افراطی ناسیونالیسم بود.
an extreme nationalist organization
یک سازمان ملی گرای افراطی
عقاید آنها برای من خیلی افراطی است.
او این ایده را دوست نداشت - خیلی افراطی به نظر می رسید.
کری در منتهی الیه غرب ایرلند است.
روی لبه ی انتهایی صندلی اش نشست.
سیاستمداران چپ افراطی حزب
چنین نتایجی باید با احتیاط شدید درمان شوند.
فیلم خشونت شدید را به تصویر می کشد.
من برای از دست ندادن عصبانیت خود با او بسیار مشکل دارم.
شرایط آب و هوایی شدید
این قهرمان پرستی در شدیدترین حالت خود است.
extreme pain/stupidity/wealth
درد شدید / حماقت / ثروت
در موارد شدید، این بیماری می تواند منجر به نابینایی شود.
او نظرات نسبتاً افراطی دارد.
او در جناح راست افراطی حزب است.
آنها در منتهی الیه جنوب جزیره زندگی می کنند.
من هرگز شاهد چنین افراطی از ثروت و فقر نبودم.
اکثر افرادی که من می شناسم نسبتاً سخت کار می کنند، اما او این کار را افراط می کند.
عالی
maximum
بیشترین
acute
حاد
بالا
شدید، قوی
شدید
supreme
نهایت
utmost
حداکثر
uttermost
نهایی
maximal
عظیم
بزرگترین
بالاترین
عمده
highest
برترین
کامل
paramount
استثنایی
consummate
خارق العاده
exceptional
برتر
مرگبار
superlative
هاردکور
سخت هسته ای
deadly
هلووا
hardcore
غیر قابل توصیف
hard-core
فانی
helluva
خشمگین
indescribable
پادشاه
mortal
بزرگترین ممکن
raging
sovereign
در حد متوسط
میانگین
متوسط
نمایشگاه
mediocre
فروتن
مشترک
پیش فرض
default
غیر قابل ملاحظه
inconsiderable
حد واسط
intermediate
میانه
middling
غیر استثنایی
unexceptional
کافی است
عادی
commonplace
خفیف
mild
خنثی
neutral
طبیعی
قابل عبور
passable
معقول
هر روز
منصفانه
fairish
بی اهمیت
inconsequential
منظور داشتن
اندک
median
قابل تحمل
معمولی
tolerable
سنتی
غیر قابل توجه
روشنفکر
unremarkable
open-minded