unusual
unusual - غیر معمول
adjective - صفت
UK :
US :
متفاوت از آنچه معمول یا عادی است
متفاوت از آنچه معمولا اتفاق می افتد
اغلب اتفاق نمی افتد، یا فقط در تعداد کمی وجود دارد
بسیار غیرمعمول و به ندرت اتفاق می افتد
غیر معمول و شگفت انگیز یا خاص
بسیار غیرمعمول و غیرمنتظره - در مورد تصادف، طوفان و غیره استفاده می شود
if something is unprecedented, it has never happened before – often used about successes and achievements
اگر چیزی بی سابقه باشد، هرگز قبلاً اتفاق نیفتاده است - اغلب در مورد موفقیت ها و دستاوردها استفاده می شود
if something is unheard of it has never happened or been done before – used especially when something seems very surprising to people at that time
اگر چیزی ناشنیده است، هرگز قبلاً اتفاق نیفتاده یا انجام نشده است - به خصوص زمانی که چیزی برای مردم در آن زمان بسیار شگفت انگیز به نظر می رسد استفاده می شود.
رفتاری که نسبتاً عجیب به نظر می رسد اما ترسناک نیست
very different from the way people usually behave, think dress etc often in a way that seems interesting
بسیار متفاوت از رفتار، فکر کردن، لباس پوشیدن و غیره مردم معمولاً به نحوی که جالب به نظر می رسد
unorthodox ideas or methods are different from the usual ones, and therefore seem surprising to many people
ایدهها یا روشهای غیرمتعارف متفاوت از روشهای معمول هستند و بنابراین برای بسیاری از مردم شگفتانگیز به نظر میرسند
متفاوت از سایر هم نوعان به نحوی که تعجب آور، جالب یا جذاب است
متفاوت از آنچه معمول یا مورد انتظار است
آنها هیچ چیز غیرعادی ندیده و نشنیده بودند.
لوئیز کلاه هایی می سازد که چشم نواز و غیر معمول هستند.
ما در ماه آوریل برف داشتیم که بسیار غیرعادی است.
او توانایی غیرمعمولی داشت تا از تعصبات نسل خود بالاتر برود.
برای یک وکیل، این یک نوع وصیت نامه غیرعادی و خطرناک بود.
من برای اولین بار ماریا را در شرایط غیرعادی ملاقات کردم -- هر دو در یک فرودگاه برزیل گیر افتاده بودیم.
The long stout spines are an unusual feature which discriminates this species from other gastropods.
خارهای بلند و تنومند یک ویژگی غیرمعمول است که این گونه را از سایر گاستروپودها متمایز می کند.
یک طعم بسیار غیر معمول
دیر رسیدن دیو غیرعادی است.
کم کم داشتیم نگران می شدیم. برای دیوید غیرعادی بود که اینقدر دیر بیاید.
او یک نام خانوادگی غیر معمول داشت - هلو یا پلمتری یا چیزی شبیه به آن.
یوری از من دعوت کرد تا از رستورانهای غیرعادیتر اوزاکا نمونه بگیرم.
و در حال برداشتن گام غیرمعمول خرید سهام مالکیت در برخی پروژه ها است.
آثار آلن نشان دهنده استعداد و اصالت غیر معمول است.
یافتن دریاچه هایی با این اندازه در بریتانیا غیرعادی است.
و با این حال شنیدن مشکلات غیرعادی نیست.
مورد بسیار غیرعادی است.
پلیس سپس اقدام غیرعادی را برای انتشار اسامی و تصاویر دو مظنون انجام داد.
برای پزشکان جوان غیرعادی نیست که 70 ساعت در هفته کار کنند (= اغلب اتفاق می افتد).
این غیر معمول است که درختان اینقدر زود گل بدهند.
کمی غیرعادی بود که او را بیدار و قبل از نه صبح ببینم.
او یک نام بسیار غیر معمول دارد.
او هیچ چیز غیرعادی در مورد رفتار سوزان متوجه نشده بود.
an unusual colour
یک رنگ غیر معمول
آیا به دنبال یک ایده غیر معمول برای هدیه کریسمس هستید؟
ترکیب غیر معمول آنها از فانک، راک، هیپ هاپ، جاز و تکنو
این مورد مهم با این موضوع مواجه است که مجازات ظالمانه و غیرعادی چیست.
زندانیان در معرض سوءتغذیه، کار اجباری و سایر مجازات های ظالمانه و غیرعادی قرار می گیرند.
در آن زمان تحصیل پزشکی توسط یک زن غیرعادی تلقی می شد.
احساس خستگی شدید در ماه های اولیه بارداری اصلا غیرعادی نیست.
The organization is unusual in several respects.
این سازمان از چند جهت غیرعادی است.
این یک مورد بسیار غیر معمول است.
او مردی با قدرت و شجاعت غیرعادی است.
او نویسنده ای با حساسیت غیرعادی نسبت به تفاوت های گذشته و حال است.
اگر سرگرمی غیرمعمولی دارید که میخواهید با خوانندگان ما به اشتراک بگذارید، به…
دیدن کسی در خیابان در این ساعت غیرعادی بود.
خیلی غیرمعمول است که او اینقدر دیر بیاید.
بهترین معلمان شور و شوق و انرژی و تعهدی غیرعادی داشتند.
The conference has generated an unusual degree of interest.
این کنفرانس درجات غیرمعمولی از علاقه را ایجاد کرده است.
این خانه دارای چندین ویژگی غیر معمول اما جالب است.
رئیس جدید وسعت تجربه غیرعادی دارد.
نقاش مهارت غیرمعمولی را در نمایش اشیاء سه بعدی نشان می دهد.
آیا مبل جدید را دوست داری؟ بله، این بسیار غیرعادی است.
غیرعادی است که چنین مکالمه بزرگسالی با چنین کودک خردسالی داشته باشید.
من در واقع به موقع بودم، که برای من غیرعادی است.
فرد
عجیب
کنجکاو
نادر
شگفت آور
uncommon
غیر معمول
unexpected
غیر منتظره
abnormal
غیرطبیعی
ناهمسان
queer
عجیب و غریب
weird
خارق العاده
غیر عادی
peculiar
نا آشنا
uncustomary
رمان
unfamiliar
بی نظیر
atypical
مفرد
bizarre
غیر متعارف
استثنایی
offbeat
بی رویه
singular
دمدمی
unconventional
منحصر بفرد
unorthodox
منحرف
exceptional
توپ عجیب و غریب
freakish
irregular
outlandish
quirky
anomalous
deviant
oddball
مشترک
معمولی
هر روز
منظم
استاندارد
عادی
commonplace
روزانه
رایج است
prevalent
آشنا
مکرر
recurring
غالب
prevailing
روال
معمول
متعصب
wonted
ثابت
زود زود
مداوم
persistent
شایع
rampant
جهانی
انتظار می رود
expected
عود کننده
habitual
تکرار کرد
recurrent
نفاق
repeated
طبیعی
rife
همیشگی
مرسوم
perpetual
بی وقفه
customary
مستمر
incessant
بی شمار
continual
countless