hip

base info - اطلاعات اولیه

hip - باسن

noun - اسم

/hɪp/

UK :

/hɪp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [hip] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She stood with her hands on her hips.


    با دستانش روی باسنش ایستاد.

  • These jeans are too tight around the hips.


    این شلوار جین دور باسن خیلی تنگ است.

  • a hip replacement operation


    عمل تعویض مفصل ران


  • استخوان لگن

  • She broke her hip in the fall.


    او در پاییز لگنش شکست.

  • large-hipped


    باسن بزرگ

  • slim-hipped


    باسن باریک

  • Don't carry money or documents in your hip pocket.


    پول یا اسناد را در جیب لگن خود حمل نکنید.

  • He had his leg amputated at the hip.


    پایش را از ناحیه لگن قطع کردند.

  • He leaned casually against the door frame hands on hips.


    او به طور معمولی به چهارچوب در تکیه داد، دستش را روی باسن.

  • He put his hands on his hips and sighed.


    دستانش را روی باسنش گذاشت و آهی کشید.

  • Her hips had spread since having a baby.


    باسنش از زمان بچه دار شدن پخش شده بود.

  • Her hips were still narrow like a girl's.


    باسنش هنوز مثل یک دختر باریک بود.

  • Her hips were swaying seductively in time to the music.


    باسن‌هایش به‌طور اغواگرانه‌ای به موازات موسیقی می‌تابیدند.

  • My grandmother's having a hip replacement.


    مادربزرگ من تعویض مفصل ران انجام می دهد.

  • She was carrying a baby on her hip.


    او بچه ای را روی باسن خود حمل می کرد.

  • She was wearing a short blue dress belted across the hips.


    او یک لباس کوتاه آبی پوشیده بود که کمربند را روی باسن بسته بود.

  • She wiggled her hips seductively as she walked.


    در حالی که راه می رفت، باسنش را به طرز اغواکننده ای تکان می داد.


  • تفنگ را می‌توان از شانه یا باسن شلیک کرد.

  • The skirt is slit to the hip on one side.


    دامن از یک طرف تا باسن شکاف دارد.

  • Twist your hips in your opponent's direction as you punch.


    هنگام مشت زدن باسن خود را در جهت حریف بچرخانید.

  • This exercise is designed to trim your hips and stomach.


    این تمرین برای اصلاح باسن و شکم شما طراحی شده است.

  • The skirt was a bit tight across the hips.


    دامن از باسن کمی تنگ بود.

  • The bars in the old part of the town are frequented by hip young students.


    کافه‌های بخش قدیمی شهر توسط دانش‌آموزان جوان و باحال تردد می‌کنند.

  • Three cheers for the bride and groom! Hip hip hooray!


    سه هلهله برای عروس و داماد! هیپ، هیپ، هورای!

  • Arthritis is causing pain and stiffness in your hips.


    آرتریت باعث درد و سفتی در لگن شما می شود.


  • به طور کلی، شما باید 65 سال یا بیشتر داشته باشید و خانه ای به ارزش 60000 پوند داشته باشید تا واجد شرایط هیپ شوید، اما قوانین از شرکتی به شرکت دیگر متفاوت است.

synonyms - مترادف
  • pelvis


    لگن

  • thigh


    ران

  • leg


    پا

  • glute


    باسن

  • upper thigh


    بالای ران

  • booty


    غنیمت

  • bum


    ماتحت

antonyms - متضاد
  • unfashionable


    غیر مد

  • out


    بیرون

  • uncool


    غیر خنک

  • dowdy


    نازنین

  • outmoded


    منسوخ شده

  • styleless


    بی سبک

  • unchic


    ناخوشایند

  • unhip


    باز کردن هیپ

  • unmodish


    غیر اصلاح

  • unpopular


    غیر محبوب

  • unstylish


    بی شیک

  • untrendy


    غیر مرسوم

  • dull


    کدر

  • old


    قدیمی

  • old-fashioned


    سبک قدیمی

  • outdated


    آهسته. تدریجی


  • پوشیده

  • worn


    تاریخ دار

  • dated


    دوست نداشتن

  • antiquated


    اجتناب کرد

  • disliked


    قدیمی، کهنه

  • shunned


    رد شد

  • archaic


    چسبناک

  • obsolete


    بی عشق

  • rejected


    بی مزه

  • tacky


    ناخواسته

  • unloved


    بی دوست

  • tasteless


    پنیری

  • unwanted


  • friendless


  • cheesy


لغت پیشنهادی

interlinked

لغت پیشنهادی

water

لغت پیشنهادی

hid