tight
tight - تنگ
adjective - صفت
UK :
US :
سفت کردن
لباس های تنگ به تناسب اندام شما بسیار نزدیک است، به خصوص به گونه ای که ناراحت کننده باشد
string wire cloth etc that is tight has been pulled or stretched firmly so that it is straight or cannot move
نخ، سیم، پارچه و غیره که محکم است کشیده شده یا محکم کشیده شده است به طوری که صاف باشد یا نتواند حرکت کند.
یک پیچ، درب و غیره که محکم است محکم بسته شده و جابجایی آن دشوار است
کنترل کردن چیزی به شدت یا محکم
اگر پول تنگ است، شما به اندازه کافی آن را ندارید
اگر زمان تنگ باشد، انجام هر کاری که باید در زمان موجود انجام دهید برای شما دشوار است
اگر فضا تنگ باشد، فقط فضای کافی برای جا دادن چیزی در یک مکان وجود دارد
سخاوتمند نیست، یا سخت تلاش می کند تا از خرج کردن پول خودداری کند
در کنار هم قرار گرفته یا ایستاده اند
گروه فشرده ای از مردم، کشورها و غیره رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند
یک پیچ یا پیچ محکم بسیار منحنی است و به سرعت در جهت دیگری می چرخد
if your chest stomach or throat feels tight it feels painful and uncomfortable, because you are ill or worried
اگر قفسه سینه، معده یا گلوی شما سفت شده باشد، احساس درد و ناراحتی می کند، زیرا بیمار یا نگران هستید
یک حالت فشرده، لبخند یا صدایی نشان می دهد که شما عصبانی یا نگران هستید
playing a piece of music or giving a performance very exactly and well without any pauses or mistakes
پخش یک قطعه موسیقی یا اجرای بسیار دقیق و خوب و بدون مکث و اشتباه
a tight game competition etc is one in which the teams, players etc play equally well and it is not easy to win
یک بازی فشرده، رقابت و غیره بازی ای است که در آن تیم ها، بازیکنان و غیره به همان اندازه خوب بازی می کنند و برنده شدن آسان نیست.
drunk
مست
خیلی محکم یا نزدیک
(با هم نگه داشته یا نگه داشته شده) محکم یا نزدیک
لباس ها یا کفش هایی که تنگ هستند خیلی به بدن تناسب دارند و ناراحت کننده هستند
A tight feeling is an uncomfortable feeling of pressure in part of your body caused by illness fear etc.
احساس تنگی یک احساس ناراحت کننده از فشار در بخشی از بدن شما است که ناشی از بیماری، ترس و غیره است.
عضلات سفت احساس سفت شدن و سختی در حرکت می کنند
طوری به نظر می رسید که انگار عصبانی، ترسیده یا عصبی هستید و آرام نیستید
کنترل ها یا قوانین سختگیرانه آنچه را که ممکن است اتفاق بیفتد به شدت محدود می کند
انحنای شدید، نه تدریجی یا شل
If a race competition election etc. is tight the people teams, or organizations involved are of a similar standard and equally likely to be successful.
اگر یک مسابقه، رقابت، انتخابات و غیره فشرده باشد، افراد، تیم ها یا سازمان های درگیر دارای استاندارد مشابهی هستند و به همان اندازه احتمال موفقیت دارند.
اگر زمان یا پول کم باشد، فقط کافی است
تمایلی به خرج کردن ندارد
مصرف بیش از حد الکل
اگر دو نفر تنگ باشند، همدیگر را خیلی خوب می شناسند و خیلی همدیگر را دوست دارند
لباس هایی که تنگ هستند به تناسب اندام نزدیک می شوند، گاهی اوقات آنقدر نزدیک که ناراحت کننده هستند
اگر در مورد دو نفر می گویید که تنگ هستند، یعنی دوست صمیمی هستند.
بازوی او را محکم گرفت.
موهایش را به صورت یک گره محکم پیچاند.
پیچ آنقدر محکم بود که تکان نمی خورد.
دست های دیو دور کمرش محکم شده بود.
یک شلوار جین تنگ پوشیده بود.
این کفش ها خیلی تنگ هستند.
ژاکت جدید مناسب بود.
لباس کمی در قسمت سینه تنگ است.
ما بودجه بسیار کمی داریم.
رئیس جمهور امروز برنامه فشرده ای دارد.
مهلت تکمیل پروژه خیلی تنگ است (= خیلی زود).
من فکر می کنم بهتر است ما برویم - زمان بسیار تنگ شده است.
مثل همیشه پول تنگ است.
کنترل شدید بر چیزی
دهها خیابان در حال بسته شدن و تدابیر شدید امنیتی است.
ما به تدابیر شدیدتر در فرودگاه نیاز داریم.
آیا کنترل ها به اندازه کافی محکم هستند؟
tight restrictions/regulations
محدودیت ها/ مقررات سختگیرانه
طناب محکم کشیده شده بود.
کشش مداوم رودخانه خط شما را محکم نگه می دارد.
بند ناف را با حرکت تندتر کشید.
ناف خود را بکشید و شکم خود را سفت نگه دارید.
گروه فشرده ای از مردم دور بلندگو بودند.
وقتی شش نفر در ماشین بودیم، فشار شدیدی بود.
او موفق شد به عقب برود و در یک پارکینگ تنگ حرکت کند.
با لبخند محکمی گفت: متاسفم.
او از تنگی سینه شکایت کرد.
گلویش تنگ شده بود، فقط به بچه اش نگاه می کرد.
جامعه فشرده ای بود و از تازه واردان استقبال نمی شد.
راننده در پیچ تنگ جاده سرعتش را کم کرد.
هواپیما در یک دایره تنگ به اطراف پرواز کرد.
taut
کشیده
rigid
سفت و سخت
tense
زمان فعل
stiff
سفت
snug
راحت
stretched
کشیده شده است
stressed
تاکید کرد
contracted
قرارداد
drawn
کشیده شده
strained
تحت فشار قرار گرفته است
tightened
سفت شد
strung out
محکم کشیده شده
tightly drawn
شل نیست
tightly stretched
سست نیست
متشنج
not slack
محکم
tensed
محکم کشیده
تمدید شده
stretched tight
هیپرتونیک
extended
خم شد
hypertonic
سخت
flexed
تسلیم ناپذیر
جامد
unyielding
انعطاف ناپذیر
بستن
inflexible
شل
airy
هوادار
insecure
ناامن
slack
سستی
baggy
کیسه دار
lax
سست
relaxed
آرام
رایگان
loosened
شل شد
saggy
آویزان
unrestrained
بی بند و بار
unfixed
ثابت نشده
unsecured
جدا
detached
سست شده
slackened
قابل انعطاف
flexible
نامحدود
unrestricted
قطع شده
disconnected
انجام نشده
undone
گسترده
غیر متصل
unattached
باز کن
بزرگ جادار فراخ
spacious
بسته نشده
droopy
وسیع
unfastened
گشاد
مناسب نیست
loose-fitting
تنگ نیست
not fitting
بدون شلوغی
پراکنده شده است
uncrowded
scattered