solid
solid - جامد
adjective - صفت
UK :
US :
سخت یا محکم، با شکل ثابت، و نه مایع یا گاز
کاملاً از یک نوع ماده تشکیل شده است
بدون سوراخ یا فضای داخل
پیوسته، بدون هیچ فاصله یا وقفه
قوی و خوش ساخت
یک دستاورد یا کار محکم ارزش واقعی، عملی و مستمر دارد
می توان به کسی یا چیزی که محکم است اعتماد کرد یا به آن اعتماد کرد
برای تأکید بر اینکه چیزی برای مدت طولانی بدون هیچ مکثی ادامه دارد استفاده می شود
خوب
خیلی سخت
دارای طول، عرض و ارتفاع
جسم یا ماده ای سفت که شکل ثابتی دارد نه گاز یا مایع
the part of a liquid which has the qualities of a solid when it is separated from the solvent (=watery part)
قسمتی از مایع که وقتی از حلال جدا می شود کیفیت جامد را دارد (= قسمت آب)
شکلی که طول، عرض و ارتفاع دارد، مانند کره یا استوانه
سفت یا محکم، با حفظ شکل شفاف
کاملاً سفت یا محکم در سراسر یک جسم یا بدون هیچ فاصله یا سوراخ
یک فلز یا رنگ جامد خالص است و هیچ چیز دیگری با آن مخلوط نشده است
مایع یا گاز نیست
غذای جامد به صورت مایع نیست، به خصوص زمانی که به نوزادان یا افرادی که بیمار هستند داده شود
قطعی یا مطمئن؛ با استاندارد خوب؛ دادن اعتماد به نفس یا حمایت
برای مدتی بدون توقف ادامه دهید
جسمی که دارای ارتفاع، عرض و طول باشد و صاف نباشد
ماده ای که مایع یا گاز نیست
غذایی که به شکل مایع نیست
داشتن یک شکل ثابت که به راحتی قابل تغییر نیست
ماده ای که جامد است مایع یا گاز نیست.
completely packed with material; not hollow
به طور کامل با مواد بسته بندی شده؛ توخالی نیست
(از اشیاء) ساخته شده به گونه ای است که قوی است، یا (از شخص) قوی
داشتن کیفیت خوب که بتوان به آن اعتماد کرد. قطعی یا مطمئن
جسمی با سه بعد (= ارتفاع، عرض و طول)
سیاره مشتری ممکن است اصلا سطح جامد نداشته باشد.
قایق به یک جسم جامد برخورد کرد.
او تمام غذای جامد را رد کرده بود.
جمع آوری و دفع زباله های جامد
آنقدر سرد بود که نهر به صورت جامد یخ زده بود.
دیگ از سوخت جامد (= برای مثال زغال سنگ) استفاده می کند.
آنها در حال حفاری سنگ های جامد بودند.
در چوب جامد را پرت کرد.
فروشگاه ها در این زمان از سال مملو از جامد (= بسیار پر و شلوغ) هستند.
مرز ملی روی نقشه به صورت یک خط ثابت نشان داده شده است.
یک دستبند طلای جامد
هر قطعه به صورت جداگانه در نقره جامد ساخته شده است.
این زنجیرها نسبتاً محکم به نظر می رسند.
در مثل سنگ محکم بود.
آنها هنوز هیچ مدرک محکمی ندارند.
توصیه های او همیشه محکم و کاربردی بود.
این یک پایه محکم برای ازدواج آنها فراهم کرد.
ما یک پایگاه واقعا محکم برای محصولات خود ایجاد کرده ایم.
تیم ایرلند مانند یک سنگ در دفاع مستحکم بود.
سال 2017 یک سال موفقیت آمیز بود.
هر دو بازیگر نقش اول بازی خوبی داشتند.
او بازیکن خوب خوبی است.
این مقاله کار یک هفته محکم را نشان می دهد.
امروز بعدازظهر دو ساعت باران شدید بارید.
یک گربه سیاه و سفید است، دیگری سیاه و سفید.
مکعب یک شکل جامد است.
The department was solid against the changes.
دپارتمان در برابر تغییرات محکم بود.
اعتصاب محکم بود و همه اعضا از آن حمایت کردند.
همه با من موافق بودند، بنابراین می دانستم که روی زمین محکمی هستم.
او احتمالاً در زمین محکمی است که می گوید به تمرینات بیشتری نیاز داریم.
یخ به اندازه کافی جامد بود.
محکم
سخت
rigid
سفت و سخت
stiff
سفت
robust
قدرتمند
stout
چاق و چله
sturdy
آدامانتین
adamantine
سخت شده
hardened
سخت است
غیر قابل نفوذ
impermeable
انبوه شده
massed
غیرقابل انعطاف
unmalleable
تسلیم ناپذیر
unyielding
درست شد
fixed
هاسکی
husky
جامد شد
solidified
فولادی
steely
کشیده
taut
مسدود
blocked
تغییرناپذیر
immutable
انعطاف ناپذیر
inflexible
مهر و موم شده
sealed
متمرکز شده است
concentrated
مصمم
resolute
ناهموار
rugged
قوی
بی امان
unrelenting
فشرده - جمع و جور
compact
تلفیقی
consolidated
ابعادی
dimensional
liquid
مایع
aqueous
آبدار
gaseous
گازی
hydrous
مایع شده
liquefied
حلال
liquescent
گازدار
solvent
بخاردار
gassy
آبکی
vaporous
دود
watery
قابل حل شدن
fumy
ضعیف
liquiform
بادی
dissolvable
شل
tenuous
نفوذ پذیر
aeriform
منحل شد
steamy
دودی
معطر
permeable
ناملموس
dissolved
توخالی
smoky
غیر مادی
deliquescent
گازی شکل
intangible
سیال
hollow
سروز
immaterial
مرطوب
fluid
gasiform
fluidic
serous