safe

base info - اطلاعات اولیه

safe - بی خطر

adjective - صفت

/seɪf/

UK :

/seɪf/

US :

family - خانواده
safe
بی خطر
safety
ایمنی
unsafe
ناامن
safely
بدون خطر
google image
نتیجه جستجوی لغت [safe] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The children are quite safe here.


    بچه ها اینجا کاملا امن هستند.

  • She didn't feel safe on her own.


    او به تنهایی احساس امنیت نمی کرد.

  • Will the car be safe parked in the road?


    آیا ماشین در جاده پارک می شود؟


  • آنها قصد داشتند کشور را از حملات تروریستی ایمن کنند.

  • Nobody is safe from suspicion at the moment.


    در حال حاضر هیچکس از سوء ظن در امان نیست.

  • Your secret is safe with me (= I will not tell anyone else).


    راز تو نزد من محفوظ است (= به دیگری نخواهم گفت).

  • Here's your passport. Now keep it safe.


    اینم پاسپورت حالا آن را ایمن نگه دارید.

  • We have been assured that our jobs are safe (= we are not in danger of losing them).


    به ما اطمینان داده شده است که مشاغل ما ایمن هستند (= در خطر از دست دادن آنها نیستیم).

  • I felt safe and secure here.


    اینجا احساس امنیت و آرامش می کردم.

  • a safe and effective remedy for coughs and colds


    یک داروی ایمن و موثر برای سرفه و سرماخوردگی

  • Is the water here safe to drink?


    آیا آب اینجا برای نوشیدن بی خطر است؟

  • Acupuncture is safe for most people.


    طب سوزنی برای اکثر افراد بی خطر است.

  • The street is not safe for children to play in.


    خیابان برای بازی کودکان امن نیست.

  • It is one of the safest cars in the world.


    این یکی از ایمن ترین خودروهای جهان است.

  • Builders were called in to make the building safe.


    سازندگان برای ایمن سازی ساختمان فراخوانده شدند.

  • Many people are without safe drinking water.


    بسیاری از مردم بدون آب آشامیدنی سالم هستند.

  • We were glad she let us know she was safe.


    ما خوشحال شدیم که او به ما اطلاع داد که سالم است.

  • The missing child was found safe and well.


    کودک گم شده سالم و سرحال پیدا شد.

  • They turned up safe and sound.


    آنها سالم و صحت بالا آمدند.

  • A reward was offered for the animal's safe return.


    برای بازگشت سالم حیوان جایزه ای در نظر گرفته شد.

  • Take care of yourselves and stay safe.


    مواظب خودتون باشید و ایمن باشید.

  • We all want to live in safer cities.


    همه ما می خواهیم در شهرهای امن تر زندگی کنیم.

  • Keep your passport in a safe place.


    پاسپورت خود را در جای امن نگه دارید.

  • We watched the explosion from a safe distance.


    ما انفجار را از فاصله ای مطمئن تماشا کردیم.

  • It was a relatively safe place compared with other countries.


    در مقایسه با سایر کشورها مکان نسبتا امنی بود.

  • Electricity shares are still a safe investment.


    سهام برق هنوز یک سرمایه گذاری مطمئن است.

  • As I peruse the menu the only safe bet is the grilled chicken.


    همانطور که من منو مطالعه می کنم، تنها شرط مطمئن، مرغ کبابی است.

  • The source of Harry's wealth was not a safe subject for public discussion.


    منبع ثروت هری موضوع امنی برای بحث عمومی نبود.

  • It’s safe to assume (that) there will always be a demand for new software.


    بی خطر است که فرض کنیم (که) همیشه تقاضا برای نرم افزار جدید وجود خواهد داشت.

  • It's safe to say there aren't any movies out there quite like this one.


    به جرات می توان گفت هیچ فیلمی مانند این وجود ندارد.

  • It would be safer to take more money with you in case of emergency.


    در مواقع اضطراری بهتر است پول بیشتری با خود ببرید.

synonyms - مترادف

  • امن است

  • shielded


    سپر شده

  • sheltered


    پناه گرفته است

  • guarded


    محافظت می شود

  • defended


    دفاع کرد

  • alright


    بسيار خوب

  • protected


    حفاظت شده

  • unassailable


    یوروش ناپذیر

  • unharmed


    بدون آسیب


  • خیلی خوب

  • out of harm's way


    دور از آسیب

  • protected from danger


    محافظت از خطر

  • protected from harm


    محافظت از آسیب


  • سالم و سلامت

  • impregnable


    رسوخ ناپذیر


  • مطمئن

  • invulnerable


    آسیب ناپذیر

  • snug


    راحت


  • دور از خطر

  • in safe hands


    در دستان امن


  • در یک مکان امن

  • safe as houses


    امن مثل خانه ها


  • مطمئن شد

  • reassured


    مصون

  • immune


    بی نگرانی

  • unworried


    خاطر جمع

  • undamaged


    مسلم - قطعی

  • assured


    بدون خطر


  • محافظت کرد

  • riskless


  • safeguarded


antonyms - متضاد
  • unsafe


    ناامن

  • insecure


    در خطر


  • خطرناک


  • در معرض قرار گرفت

  • exposed


    زیان آور

  • harmful


    مخاطره آمیز

  • risky


    بدون محافظ

  • unguarded


    محافظت نشده

  • unprotected


    آسیب پذیر


  • مستعد

  • hazardous


    مسئول

  • susceptible


    مانع شد

  • liable


    ناقص

  • hindered


    تهدید کننده

  • flawed


    تهدید کرد

  • threatening


    سمی

  • threatened


    پرمخاطره

  • perilous


    بی مزه

  • toxic


    آسیب رسان

  • precarious


    ناسالم

  • parlous


    ناپایدار

  • injurious


    آمریکا را به خطر می اندازد

  • unhealthy


    در معرض خطر

  • unstable


    ایالات متحده را در معرض خطر قرار داد

  • jeopardizingUS


    بدون اطمینان

  • endangered


    تهدیدات زندگی

  • imperiledUS


    در معرض خطر انگلستان

  • unassured


    به خطر انداختن انگلستان

  • life-threatening


  • imperilledUK


  • jeopardisingUK


لغت پیشنهادی

guilt

لغت پیشنهادی

consortiums

لغت پیشنهادی

beverage