as

base info - اطلاعات اولیه

as - مانند

preposition - حرف اضافه

/əz/

UK :

/əz/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [as] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • They were all dressed as clowns.


    همه آنها لباس دلقک پوشیده بودند.

  • The bomb was disguised as a package.


    بمب به صورت بسته ای مبدل شده بود.

  • She works as a courier.


    او به عنوان یک پیک کار می کند.

  • Treat me as a friend.


    با من مثل یک دوست رفتار کن

  • I respect him as a doctor.


    من به عنوان یک پزشک به او احترام می گذارم.

  • You can use that glass as a vase.


    می توانید از آن لیوان به عنوان گلدان استفاده کنید.

  • The news came as a shock.


    این خبر شوکه کننده بود.

  • She had been there often as a child (= when she was a child).


    او اغلب در کودکی (= زمانی که کودک بود) آنجا بوده است.

  • She'll soon be as tall as her mother.


    او به زودی به قد مادرش خواهد رسید.

  • I can't run as fast as you.


    من نمیتونم مثل تو سریع بدوم

  • skin as soft as a baby's


    پوست نرمی مثل پوست نوزاد

  • It's not as good as it used to be.


    مثل گذشته خوب نیست.

  • The people in the crowd rolled up their programs and used them as bullhorns.


    افراد حاضر در جمعیت برنامه های خود را جمع کردند و از آنها به عنوان گاوبازی استفاده کردند.

  • She works as a waitress.


    او به عنوان پیشخدمت کار می کند.


  • می توان از آن به عنوان مدرک علیه او استفاده کرد.

  • The news came as quite a shock to us.


    این خبر برای ما بسیار شوکه کننده بود.

  • I meant it as a joke.


    منظورم شوخی بود

  • As it was getting late I decided to book into a hotel.


    چون دیر وقت شده بود تصمیم گرفتم برای هتل رزرو کنم.

  • You can go first as you're the oldest.


    شما می توانید اول بروید زیرا پیرترین هستید.

  • I saw him as I was coming into the building.


    وقتی داشتم وارد ساختمان می شدم دیدمش.

  • He gets more attractive as he gets older.


    او با افزایش سن جذاب تر می شود.

  • As I was just saying, I think the proposal needs further consideration.


    همانطور که گفتم، فکر می کنم این پیشنهاد نیاز به بررسی بیشتری دارد.

  • As is often the case with children, Amy was completely better by the time the doctor arrived.


    همانطور که اغلب در مورد بچه ها اتفاق می افتد، امی تا زمانی که دکتر آمد کاملاً بهتر شده بود.

  • He got divorced, just as his parents had done years before.


    او طلاق گرفت، درست همانطور که والدینش سال ها قبل انجام داده بودند.

  • This year as in previous years, tickets sold very quickly.


    امسال نیز مانند سال های گذشته، بلیط ها خیلی سریع فروخته شد.

  • Knowing him as I do I can't believe he would do such a thing.


    با شناختن او مانند من، نمی توانم باور کنم که او چنین کاری را انجام دهد.

  • Angry as he was, he couldn't help smiling.


    همانطور که عصبانی بود، نتوانست جلوی لبخندش را بگیرد.

  • This jacket costs twice as much as that one.


    قیمت این ژاکت دو برابر آن یکی است.

  • They live in the same town as my parents.


    آنها در همان شهر والدین من زندگی می کنند.

  • She’ll soon be as tall as her mother.


    او با لباس موز به مهمانی رفت.

  • He went to the costume party dressed as a banana.


synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

headway

لغت پیشنهادی

setback

لغت پیشنهادی

braggadocio