fast
fast - سریع
adjective - صفت
UK :
US :
در حال حرکت یا قادر به حرکت سریع
انجام کاری یا اتفاق در مدت کوتاهی
ساعتی که سریع است زمان دیرتر از زمان واقعی را نشان می دهد
رنگی که سریع باشد با شستن لباس تغییر نمی کند
سطح سریع سطحی است که توپ روی آن خیلی سریع حرکت می کند
درگیر شدن سریع در روابط جنسی با مردان
حرکت سریع یا انجام کاری در مدت زمان کوتاه
طراحی شده برای سفر یا کار بسیار سریع
در یک دوره زمانی کوتاه اتفاق می افتد - در مورد تغییرات، افزایش ها، بهبودها و غیره استفاده می شود
به سرعت حرکت می کند یا تنها پس از مدت کوتاهی اتفاق می افتد
سریع و پر انرژی
تنها پس از مدت کوتاهی اتفاق می افتد
سریعتر از حد معمول انجام می شود، زیرا زمان زیادی ندارید
تصمیم گیری یا انجام کاری خیلی سریع، به خصوص زمانی که این کار نتایج بدی داشته باشد
moving quickly
به سرعت حرکت می کند
در زمان کوتاهی اتفاق می افتد
برای مدتی کم یا اصلاً غذا نخورید، مخصوصاً به دلایل مذهبی
دوره ای که در طی آن شخص به خصوص به دلایل مذهبی غذا نمی خورد
سریع یا بدون تاخیر
به سرعت یا بدون تاخیر اتفاق می افتد
حرکت یا به سرعت اتفاق می افتد، یا قادر به حرکت است یا به سرعت اتفاق می افتد
اگر ساعت یا ساعت شما سریع است، زمانی را نشان می دهد که دیرتر از زمان صحیح است.
used to refer to photographic film that allows you to take pictures when there is not much light or when things are moving quickly
برای اشاره به فیلم عکاسی استفاده می شود که به شما امکان می دهد در زمانی که نور زیادی وجود ندارد یا وقتی چیزها به سرعت در حال حرکت هستند عکس بگیرید
برای توصیف چیزی که پر از سرعت و هیجان است استفاده می شود
بدون اصول اخلاقی
If the colour of a piece of clothing is fast the colour does not come out of the cloth when it is washed.
اگر رنگ لباس تند باشد هنگام شستن لباس از پارچه خارج نمی شود.
به سرعت
firmly fixed
محکم ثابت شده است
دوره ای که هیچ غذایی نمی خورید
برای مدتی غذا نخورید
حرکت یا به سرعت اتفاق می افتد یا قادر به حرکت است یا به سرعت اتفاق می افتد
ماشین/اسب سریع
او به تازگی تبدیل به سریع ترین دونده جهان شده است.
ما سریع ترین نرخ افزایش را برای چندین سال ثبت کرده ایم.
ما می توانیم زمان پاسخگویی سریع را تضمین کنیم.
Technology was expanding at a fast pace.
فناوری با سرعت زیادی در حال گسترش بود.
دوره رشد سریع اقتصادی
یک زبان آموز سریع
آیا شما یک خواننده سریع با توانایی حفظ نکات کلیدی هستید؟
اینها برنامه های پیچیده ای هستند که به کامپیوترهای بسیار بزرگ و سریع نیاز دارند.
a fast internet connection
اتصال به اینترنت سریع
این یک جاده بسیار سریع است و مردم متوجه نیستند که چه سرعتی دارند.
من زود هستم - ساعت من باید سریع باشد.
آن ساعت ده دقیقه سریع است.
قایق را سریع ساخت.
شما نمی توانید او را فریب دهید - او همیشه در قرعه کشی سریع است.
در آخرین فیلم او، اکشن سریع و خشمگین است.
به عنوان یک سیاستمدار، او به یک تندگوی واقعی شهرت داشت.
هیچ قانون سخت و سریعی در این مورد وجود ندارد.
این وضعیت سخت و سریع نیست.
این یک پروژه بلند مدت است. ما نمیخواهیم پولی سریع به دست آوریم.
نبضش خیلی سریع به نظر می رسید.
او عاشق رانندگی با ماشین های سریع است.
یک تصمیم سریع
دولت اقدامات سریعی انجام داد.
The government took swift action.
بهبودی سریع
من باید خیلی سریع از اینها سود ببرم.
ویکتور سریع ترین زمان دور آخر هفته را ثبت کرد.
من فکر می کنم تحویل در دو روز بسیار سریع است، واقعا.
ماشین های سریع
fast cars
یک شناگر سریع
سریع
شتاب گرفت
accelerated
بیان
brisk
زیرک
سرسام آور
nimble
ناوگان
swift
سرعت بالا
breakneck
تاول زدن
fleet
تسریع کننده
high-speed
سریع در حال حرکت
speedy
ناوگان پا
blistering
عجولانه
expeditious
با شکوه
expeditive
با سرعت بالا
fast-moving
ماوراء صوت
fleet-footed
رعد و برق
hasty
شهاب سنگی
sprightly
تنبل
up-tempo
تند
hypersonic
مافوق صوت
lightning
پر سر و صدا
meteoric
مسطح
nippy
دمدمی مزاج
snappy
آتش سریع
supersonic
سر و صدا کردن
velocious
zippy
flat-out
mercurial
rapid-fire
rattling