sexual

base info - اطلاعات اولیه

sexual - جنسی

adjective - صفت

/ˈsekʃuəl/

UK :

/ˈsekʃuəl/

US :

family - خانواده
sex
ارتباط جنسی
sexism
تبعیض جنسی
sexist
جنسیتی
sexuality
جنسیت
sexiness
دوجنس گرا
bisexual
دوجنس گرایی
bisexuality
همجنسگرا
homosexual
همجنس گرایی
homosexuality
سکسی
sexy
بدون جنسیت
sexless
---
sexily
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [sexual] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • sexual behaviour/activity/desire


    رفتار/فعالیت/میل جنسی

  • sexual acts/offences


    اعمال/جرایم جنسی

  • sexual abuse/assault/violence


    سوء استفاده جنسی/تجاوز/خشونت

  • They were not having a sexual relationship at the time.


    آنها در آن زمان رابطه جنسی نداشتند.

  • He denied having had sexual relations with her.


    او منکر رابطه جنسی با او شد.

  • She engaged frequently in casual sexual encounters.


    او غالباً درگیر برخوردهای جنسی گاه به گاه بود.

  • The drop-in centres will provide a range of advice and support on sexual health.


    این مراکز مشاوره و پشتیبانی در مورد سلامت جنسی ارائه خواهند کرد.

  • Her interest in him is purely sexual.


    علاقه او به او کاملاً جنسی است.

  • sexual orientation/identity (= whether you are heterosexual, gay bisexual, etc.)


    گرایش/هویت جنسی (= دگرجنسگرا، همجنسگرا، دوجنسگرا و غیره)


  • شریک جنسی (= شخصی که با او رابطه جنسی دارید)

  • He has not threatened them or made overtly sexual remarks.


    او آنها را تهدید نکرده یا اظهارات جنسی آشکاری نکرده است.

  • the sexual organs (= the penis, vagina, etc.)


    اندام های جنسی (= آلت تناسلی، واژن و غیره)

  • sexual reproduction


    تولید مثل جنسی

  • sexual characteristics


    ویژگی های جنسی


  • تبعیض جنسی


  • اکثر مردم اولین تجربه جنسی خود را به یاد می آورند.


  • یک رابطه جنسی

  • sexual assault/harassment


    تجاوز/آزار جنسی

  • formal sexual intercourse (= the act of having sex)


    رابطه جنسی رسمی (= عمل جنسی)


  • گرایش جنسی (= این واقعیت است که کسی از نظر جنسی به افرادی از یک جنسیت خاص یا بیش از یک جنسیت جذب می شود)

  • Sexual equality will not be achieved until there is more provision for childcare.


    برابری جنسی تا زمانی که تدارکات بیشتری برای مراقبت از کودکان وجود نداشته باشد، محقق نخواهد شد.

  • Some steps have been taken towards ending sexual discrimination (= treating people unfairly because of which sex they are).


    برخی گام‌ها در جهت پایان دادن به تبعیض جنسی (= رفتار ناعادلانه با افراد به دلیل جنسیت آنها) برداشته شده است.

  • the sexual characteristics of butterflies


    ویژگی های جنسی پروانه ها

  • He’s always believed in sexual equality.


    او همیشه به برابری جنسی معتقد است.

synonyms - مترادف
  • reproductive


    تولید مثلی

  • genital


    تناسلی

  • procreative


    زاینده

  • sex


    ارتباط جنسی

  • animalistic


    حیوانی

  • fleshly


    گوشتی


  • حیوان

  • bestial


    مولد

  • generative


    جنسی

  • genitive


    تبلیغی

  • propagative


    مفهومی

  • conceptive


    ژرمینال

  • procreant


    تولید می کند

  • germinal


    ضربی

  • generating


    حیات بخش

  • multiplicative


    در حال تولید مثل

  • life-giving


    بدوی

  • reproducing


    اسپرماتیک

  • progenitive


    جنسیت

  • seminal


  • spermatic



antonyms - متضاد
  • ascetic


    زاهد

  • asexual


    غیرجنسی

  • chaste


    پاکدامن


  • سرد


  • کدر

  • dull


    منجمد

  • frigid


  • nonsexual


لغت پیشنهادی

hurt

لغت پیشنهادی

granada

لغت پیشنهادی

patentable