sex

base info - اطلاعات اولیه

sex - ارتباط جنسی

noun - اسم

/seks/

UK :

/seks/

US :

family - خانواده
sexism
تبعیض جنسی
sexist
جنسیتی
sexuality
جنسیت
sexiness
دوجنس گرا
bisexual
دوجنس گرایی
bisexuality
همجنسگرا
homosexual
همجنس گرایی
homosexuality
جنسی
sexual
سکسی
sexy
بدون جنسیت
sexless
ارتباط جنسی
sex
از نظر جنسی
sexually
---
sexily
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [sex] در گوگل
description - توضیح

  • فعالیت بدنی که دو نفر با هم برای تولید نوزاد یا برای لذت انجام می دهند


  • خواه یک شخص، گیاه یا حیوان نر باشد یا ماده

  • all men, considered as a group or all women, considered as a group


    همه مردان، به عنوان یک گروه، یا همه زنان، به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند


  • تا بفهمند حیوان نر است یا ماده


  • وضعیت جسمانی مرد، زن یا اینترسکس بودن

  • all males considered as a group or all females considered as a group


    همه مردان به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند، یا همه زنان به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند


  • فعالیت بدنی بین افرادی که اندام های جنسی را درگیر می کنند


  • برای کشف نر یا ماده بودن حیوان

  • the state of being either male or female or all males or all females considered as a group


    حالت مرد یا زن بودن، یا همه مذکر و یا همه زنان به عنوان یک گروه

  • the activity of sexual intercourse


    فعالیت رابطه جنسی

  • Should students be taught about sex in elementary school?


    آیا در دبستان باید به دانش آموزان در مورد رابطه جنسی آموزش داد؟


  • شما باید نام، سن و جنسیت خود را در فرم وارد کنید.

  • Many staff feel uneasy with subjects such as sex education.


    بسیاری از کارکنان با موضوعاتی مانند آموزش جنسی احساس ناراحتی می کنند.

  • Propaganda buys direct from London and sells clothes and shoes for club-ing for both sexes.


    پروپاگاندا مستقیماً از لندن خرید می کند و لباس و کفش را برای باشگاه برای هر دو جنس می فروشد.

  • Eating disorders affect people of both sexes, not just girls.


    اختلالات خوردن بر افراد هر دو جنس تأثیر می گذارد، نه فقط دختران.

  • Unlike many other societies, including our own Chewong ideas about human nature are truly applicable to both sexes.


    برخلاف بسیاری از جوامع دیگر، از جمله جوامع ما، ایده های چوانگ در مورد طبیعت انسان واقعاً برای هر دو جنس قابل اجرا است.

  • Most women are confronted by sex discrimination at some time in their working lives.


    اکثر زنان در دوره ای از زندگی کاری خود با تبعیض جنسی مواجه می شوند.

  • She had no interest in sex after the baby was born.


    او پس از تولد نوزاد هیچ علاقه ای به رابطه جنسی نداشت.

  • Husbands who feel insecure about their masculinity, or wives about their femininity, are especially vulnerable to extra-marital sex.


    شوهرانی که در مورد مردانگی خود احساس ناامنی می کنند، یا زنان در مورد زنانگی خود، به ویژه در برابر رابطه جنسی خارج از ازدواج آسیب پذیر هستند.


  • ما کارمندان خود را بدون توجه به جنس، منشاء قومی یا مذهب استخدام، آموزش و مدیریت می کنیم.

  • Rupert has never shown much interest in members of the opposite sex.


    روپرت هرگز علاقه زیادی به جنس مخالف نشان نداده است.

  • The test can be used to determine a baby's sex before it is born.


    از این آزمایش می توان برای تعیین جنسیت نوزاد قبل از تولد استفاده کرد.

  • You can now find out your baby's sex before it is born.


    اکنون می‌توانید جنسیت کودک خود را قبل از تولد پیدا کنید.


  • برخی از افراد توصیه های مربوط به رابطه جنسی ایمن را نادیده می گیرند و از کاندوم استفاده نمی کنند.

  • Are the twins the same sex?


    آیا دوقلوها همجنس هستند؟

  • I don't want my kids seeing all that sex and violence on TV.


    من نمی‌خواهم بچه‌هایم آن همه جنس و خشونت را در تلویزیون ببینند.


  • رویکردی تازه و غیرعادی برای آموزش جنسی

example - مثال

  • چگونه می توان تشخیص داد که ماهی چیست؟

  • a process that enables couples to know the sex of their baby


    فرآیندی که زوج ها را قادر می سازد تا جنسیت نوزاد خود را بدانند

  • We determined the sex of the birds from their DNA.


    ما جنسیت پرندگان را از روی DNA آنها تعیین کردیم.


  • لطفا جنسیت و تاریخ تولد خود را در زیر ذکر کنید.


  • سطوح عفونت بسته به سن و جنس بسیار متفاوت است.


  • تبعیض بر اساس نژاد یا جنسیت

  • sex discrimination (= the act of treating men and women differently in an unfair way)


    تبعیض جنسی (= رفتار متفاوت با مردان و زنان به شیوه ای ناعادلانه)

  • Testosterone is the male sex hormone.


    تستوسترون هورمون جنسی مردانه است.

  • In some areas the male : female sex ratio has reached 130 : 100.


    در برخی مناطق نسبت جنسی مرد به زن به 130 به 100 رسیده است.

  • Trying to prove that sex differences in behaviour are innate is controversial.


    تلاش برای اثبات اینکه تفاوت های جنسی در رفتار ذاتی است بحث برانگیز است.


  • عضوی از جنس مخالف


  • افراد همجنس

  • single-sex schools


    مدارس تک جنسیتی

  • differences between the sexes


    تفاوت بین جنسیت

  • Exam results for both sexes have continued to improve.


    نتایج امتحانات برای هر دو جنس همچنان بهبود یافته است.

  • Gibson was the first African American of either sex to play at Wimbledon.


    گیبسون اولین آفریقایی آمریکایی از هر دو جنس بود که در ویمبلدون بازی کرد.

  • the battle of the sexes (= the competitive relationship that exists between men and women)


    نبرد جنسیت ها (= رابطه رقابتی که بین زن و مرد وجود دارد)

  • He had sex with someone he met in a bar.


    او با کسی که در یک بار ملاقات کرده بود رابطه جنسی داشت.


  • رابطه جنسی


  • عمل جنسی

  • a footballer involved in a sex scandal


    یک فوتبالیست درگیر یک رسوایی جنسی

  • victims of sex abuse


    قربانیان سوء استفاده جنسی

  • sex education in schools


    آموزش جنسی در مدارس

  • a controversial film containing explicit sex scenes


    یک فیلم جنجالی حاوی صحنه های جنسی صریح

  • a sex shop (= one selling magazines, objects, etc. that are connected with sex)


    یک فروشگاه جنسی (= فروشگاهی که مجلات، اشیاء و غیره می فروشد که با رابطه جنسی مرتبط هستند)


  • این داروها ممکن است بر میل جنسی شما (= علاقه شما به رابطه جنسی و توانایی داشتن آن) تأثیر بگذارد.

  • Amid such poverty the sex trade has flourished.


    در میان چنین فقری، تجارت جنسی رونق گرفته است.

  • The slogan for the hippie generation of the 1960s was sex drugs and rock and roll.


    شعار نسل هیپی در دهه 1960 سکس، مواد مخدر و راک اند رول بود.

  • a highly-sexed person


    یک فرد دارای جنسیت بالا


  • تبعیض بر اساس جنسیت

  • The word ‘man’ can refer to all humans, irrespective of sex.


    کلمه مرد می تواند به همه انسان ها صرف نظر از جنسیت اشاره کند.

synonyms - مترادف
  • lovemaking


    عشقبازی

  • coition


    کویشن

  • coitus


    رابطه جنسی

  • intercourse


    ارتباط جنسی

  • mating


    جفت گیری

  • procreation


    تولید مثل

  • copulating


    زنا

  • copulation


    صمیمیت

  • fornication


    جفت

  • sexual intercourse


    عشق بازی

  • intimacy


    بدبین

  • coupling


    غرق شدن

  • making love


    تجارت

  • nooky


    کنگره

  • bonking


    نوکی

  • commerce


    روابط

  • congress


    پیچ کردن

  • nookie


    اغواگری

  • relations


    حسی

  • screwing


    جنسیت

  • seduction


    شاخ زدن

  • sensuality


    علم نفسانی

  • sexuality


    حقه بازی

  • shagging


    پاتا-پاتا

  • carnal knowledge


    پمپی صمغی

  • hanky-panky


    رمپی-پمپی

  • pata-pata


    فعالیت جنسی

  • rumpy pumpy


    نفوذ جنسی

  • rumpy-pumpy



  • sexual penetration


antonyms - متضاد
  • chastity


    عفت

  • abstention


    ممتنع

  • chasteness


    پرهیز

  • abstinence


    تجرد

  • celibacy


    خودداری

  • continence


    محبت

  • temperance


    خویشتن داری - خودداری - پرهیز

  • restraint


    انکار خود

  • self-denial


    خویشتن داری

  • self-restraint


لغت پیشنهادی

inseparable

لغت پیشنهادی

bloc

لغت پیشنهادی

sanctioning