nature
nature - طبیعت
noun - اسم
UK :
US :
طبیعت شناس
طبیعت گرایی
تابعیت
طبیعی بودن
غیر طبیعی
فراطبیعی
طبیعت گرایانه
طبیعی شدن
به طور طبیعی
فوق طبیعی
---
---
---
---
everything in the physical world that is not controlled by humans, such as wild plants and animals, earth and rocks, and the weather
همه چیز در دنیای فیزیکی که توسط انسان کنترل نمی شود، مانند گیاهان و حیوانات وحشی، زمین و سنگ ها و آب و هوا
someone’s character
شخصیت کسی
کیفیت ها یا ویژگی هایی که چیزی دارد
نوع خاصی از چیز
a British weekly journal (=serious magazine) which deals with all areas of science. It is a very respected journal and many important new discoveries are first reported in articles in Nature.
یک هفته نامه انگلیسی (=مجله جدی) که به همه زمینه های علم می پردازد. این یک مجله بسیار معتبر است و بسیاری از اکتشافات جدید مهم برای اولین بار در مقالاتی در Nature گزارش شده است.
all the animals, plants, rocks, etc. in the world and all the features, forces, and processes that happen or exist independently of people such as the weather the sea mountains, the production of young animals or plants, and growth
همه جانوران، گیاهان، سنگها و غیره در جهان و تمام ویژگیها، نیروها و فرآیندهایی که مستقل از مردم اتفاق میافتند یا وجود دارند، مانند آب و هوا، دریا، کوهها، تولید حیوانات یا گیاهان جوان و رشد.
نیرویی که مسئول زندگی فیزیکی است و گاهی از آن به عنوان یک شخص صحبت می شود
نوع یا ویژگی اصلی چیزی
معمول و مورد انتظار باشد
شخصیت یک فرد
all the animals and plants in the world and all the features, forces, and processes that exist or happen independently of people such as the weather the sea mountains, reproduction, and growth
همه جانوران و گیاهان در جهان و تمام ویژگیها، نیروها و فرآیندهایی که مستقل از مردم وجود دارند یا اتفاق میافتند، مانند آب و هوا، دریا، کوهها، تولید مثل و رشد.
The force that is responsible for physical life is often called nature and is sometimes spoken of as a person
نیرویی که مسئول زندگی فیزیکی است اغلب طبیعت نامیده می شود و گاهی اوقات به عنوان یک شخص از آن یاد می شود
the type or main characteristic (of something)
نوع یا ویژگی اصلی (چیزی)
شخصیت یک فرد، یا ویژگی هایی که فرد با آن متولد می شود
من همیشه عاشق طبیعت بودم.
Out of acorns, nature makes a machine that provides a luxurious home for people animals, and plants.
طبیعت از بلوط ها ماشینی می سازد که خانه ای مجلل برای مردم، حیوانات و گیاهان فراهم می کند.
She's generous by nature.
او ذاتا سخاوتمند است
من ذاتاً مرد خشن نیستم، اما این توهین ها بیش از آن بود که بتوانم تحمل کنم.
On the plains the farmers have to deal with frequent floods, but up in the hills their problems are of a different nature.
در دشت کشاورزان باید با سیلاب های مکرر دست و پنجه نرم کنند، اما در بالای تپه ها مشکلات آنها ماهیت دیگری دارد.
بی اعتمادی بخشی از طبیعت او شده بود.
این در ذات او نبود که ریسک کند.
مهربانی و همدردی در ذاتش بود.
او از اینکه فهمید او جنبه رمانتیکی در طبیعت خود دارد شگفت زده شد.
اگرچه این برای ما انسان ها غیرممکن است، اما طبیعت همیشه این کار را انجام می دهد.
قوانین طبیعت
The arrival of man-made instruments represented the supplanting and indeed deliberate transcending of nature by human values.
ورود ابزارهای ساخت بشر نشان دهنده جانشینی و در واقع فراتر رفتن عمدی از طبیعت توسط ارزش های انسانی بود.
حمایت ارائه شده در درجه اول ماهیت عملی دارد.
He has a serious nature and his powers of concentration are a boon when it comes to his gruelling training schedule.
او ماهیت جدی دارد و قدرت تمرکز او در برنامه تمرینی طاقت فرسا او بسیار خوب است.
Children at this age commonly refer to being eaten up by tigers and lions and things of that nature.
کودکان در این سن معمولاً به خورده شدن توسط ببرها و شیرها و چیزهایی از آن طبیعت اشاره می کنند.
موننس روزهای خود را صرف توضیح ماهیت تبلیغات اینترنتی برای مشتریان می کند.
این سفر دریایی باید ماهیت «درمان استراحت» داشته باشد.
برای قدردانی از زیبایی های طبیعت وقت بگذارید.
مواد ساخته دست بشر که در طبیعت یافت نمی شوند
بسیاری از حفاظت از طبیعت در مورد حفاظت از زیستگاه ها است.
The forces of nature are constantly reshaping our world.
نیروهای طبیعت دائماً در حال تغییر شکل جهان ما هستند.
تغییر قوانین طبیعت غیرممکن است.
بیماری او راهی بود که طبیعت به او می گفت کمتر انجام دهد.
آیا نبوغ حاصل طبیعت است یا پرورش؟
او ذاتاً بسیار حساس است.
این در ذات او نیست که نامهربان باشد.
دروغ گفتن خلاف طبیعت او بود.
به فطرت بهتر او (= مهربانی او) متوسل شدیم.
تغییر ماهیت جامعه
تعریف دقیق ماهیت مشکل دشوار است.
آثار او به بررسی ماهیت رابطه مادر و فرزند می پردازد.
کار من در طبیعت بسیار تخصصی است.
آینده طبیعتاً نامشخص است.
His books were mainly of a scientific nature.
کتابهای او عمدتاً جنبه علمی داشتند.
نگران چیزهایی با این طبیعت نباش.
یک مرد خوش اخلاق
قتل جنایت علیه طبیعت است.
وقتی در کمپینگ هستید، می توانید به طبیعت برگردید.
ما خانه خود را در کشور ساختیم زیرا می خواستیم به طبیعت برگردیم.
جرارد نیرویی از طبیعت است، زمانی که دیگران آماده تسلیم شدن هستند، مدام هدف خود را دنبال می کند.
آنها در حال نبردی شکست خورده در برابر نیروهای طبیعت بودند.
سخنان او ماهیت عذرخواهی بود.
در طبیعت، جوانان اغلب بر علیه والدین خود طغیان می کنند.
ماما باید قضاوت کند که چه زمانی به طبیعت اجازه دهد مسیر خود را طی کند و چه زمانی باید مداخله کند.
وقتی سگ خیلی به درمان پاسخ داد، تصمیم گرفتیم به طبیعت اجازه دهیم مسیر خود را طی کند.
او معتقد بود که هر روز نیم ساعت برای استراحت و ارتباط با طبیعت وقت بگذارد.
عشق او به طبیعت از طریق نقاشی های حیات وحش خود را نشان داد.
بسیار بعید است که این تپه توسط طبیعت تولید شده باشد.
شخصیت
essence
ذات
complexion
رنگ چهره
constitution
قانون اساسي
disposition
وضع
خلق و خوی
temperament
ویژگی های
temper
بودن
attributes
ضروری بودن
آرایش
essentiality
کیفیت
make-up
ماهیت
خود
quiddity
روح
quintessence
چیز
ماده
لحن
ویژگی های اساسی
امکانات
طنز ایالات متحده
basic characteristics
طنزUK
features
هویت
humorUS
حالت
humourUK
چشم انداز
صفات
مشخصات
outlook
صفات ذاتی
traits
ویژگی های ذاتی
characteristics
inherent attributes
inherent characteristics