murder
murder - آدم کشی
noun - اسم
UK :
US :
جرم کشتن عمدی کسی
کشتن عمدی و غیرقانونی کسی
برای خراب کردن یک آهنگ، پخش و غیره با اجرای بسیار بد آن
شکست دادن کامل کسی
جرم قتل عمدی یک نفر
گروهی از کلاغ ها (= پرندگان سیاه بزرگ)
ارتکاب جرم قتل عمدی یک نفر
اگر می گویید می خواهید یا می توانید کسی را بکشید، به این معنی است که از دست او بسیار عصبانی هستید
انجام دادن یا اجرای کاری بسیار بد، به طوری که آن را کاملاً خراب کنید
اگر می گویید چیزی قتل است، یعنی خیلی سخت است یا کار زیادی می طلبد
او به قتل مجرم شناخته شد.
او به تلاش برای قتل شوهرش متهم شده است.
Who is responsible for this brutal murder?
چه کسی مسئول این قتل وحشیانه است؟
ارتکاب (الف) قتل
وی به ظن قتل دستگیر شد.
یک پرونده قتل / تحقیق / اتهام / محاکمه
شورشیان مسئول قتل جمعی 400 غیرنظامی بودند.
خانواده های قربانیان قتل
سلاح قتل چه بود؟
نمایشنامه یک راز قتل است.
این قتلی است که در این زمان از روز به فرودگاه برسیم.
امروز در دفتر قتل (= بسیار شلوغ و ناخوشایند) بود.
اجازه دادند فرزندانشان با قتل فرار کنند!
او به قتل یک افسر پلیس محکوم شد.
او مرتکب قتل کامل شد و هیچ مدرک پزشکی قانونی از خود باقی نگذاشت.
او نقش کارآگاهی را بازی می کند که یک قتل دوگانه را بررسی می کند.
او دستور قتل مخالفان سیاسی خود را صادر کرد.
او قول داد که انتقام قتل برادرش را بگیرد.
آخرین رمان او یک معمای قتل است.
این قتلی بود که ملت را شوکه کرد.
Nothing justifies murder.
هیچ چیز قتل را توجیه نمی کند.
این شهر قبلا پایتخت قتل جهان بود.
شهری که بالاترین نرخ قتل را در ایالات متحده دارد
حکم قتل عمدی
murders committed by terrorists
قتل های انجام شده توسط تروریست ها
شواهد جدیدی که او را در قتل دخیل می داند
قتل عمده شهروندان بیگناه
او یک شب قبل از تولد سی سالگی خود این قتل را انجام داده بود.
دو خواهر متهم به قتل (= رسما متهم به) قتل شده اند.
سال گذشته سه قتل در این شهر رخ داد.
این سه نفر به جرم قتل (= مجرم بودنشان ثابت شد).
کشتن
assassination
ترور
homicide
قتل
massacre
قتل عام
slaying
قصابی
butchery
انحلال
liquidation
مرگ
نابودی
extermination
قتل غیر عمد
manslaughter
ذبح
slaughter
خون
اجرا
execution
برادرکشی
fratricide
اصابت
ماترکشی
matricide
جنایت کشی
parricide
پدرکشی
patricide
فرو ریختن
rubout
سوروس کشی
sororicide
خونریزی
bloodshed
جنایت کش
carnage
کودک کشی
filicide
لینچ کردن
infanticide
خودکشی
lynching
سم کشی
regicide
تخریب
uxoricide
اعزام
annihilation
چاقو زدن
dispatching
knifing