night
night - شب
noun - اسم
UK :
US :
نیمه شب
شب
شبانه
یک شبه
قسمت تاریک هر دوره 24 ساعته که خورشید دیده نمی شود و اکثر مردم می خوابند
زمان در طول شب تا زمانی که به رختخواب بروید
زمانی که دیر وقت است یا وقتی می خواهد بخوابد با کسی خداحافظی می کرد
بخشی از هر دوره 24 ساعته که هوا تاریک است زیرا نور بسیار کمی از خورشید وجود دارد
بازه زمانی بین اواخر بعد از ظهر و رفتن به رختخواب؛ عصر
شبی که در آن یک رویداد خاص رخ می دهد
به عنوان راه دیگری برای گفتن شب بخیر، معمولاً توسط یا به کودکان استفاده می شود
در یک عصر اخیرا
یک شب به جای ماندن در خانه در یک رستوران، تئاتر و غیره
a friendly way of saying goodbye when you leave someone in the evening or before going to bed or to sleep
روشی دوستانه برای خداحافظی وقتی کسی را در عصر یا قبل از رفتن به رختخواب یا خواب ترک میکنید
بخشی از هر دوره 24 ساعته که هوا تاریک است زیرا نور مستقیم خورشید وجود ندارد
در شب زمین سرد است: -8 درجه سانتیگراد.
در شب نیز تقریباً ساکت است.
یک شب سرد
یکی دو شب پیش در اخبار عصر بود.
یک شب مرا به آنجا بردند.
هر شب تختش را خیس می کرد و تقریباً دائماً با کلاریسا بحث می کرد.
Stay in a superior room with flowers and champagne on arrival at a supplement of £35 per person per night.
در هنگام ورود در اتاقی با گل و شامپاین با مبلغ 35 پوند برای هر نفر در هر شب اقامت کنید.
از آن شب به بعد ما بیشتر و بیشتر موفق بودیم.
از آن شب خواستگاری آنها زندگی او بود.
این حیوانات فقط در شب بیرون می آیند.
روز می خوابند و شب شکار می کنند.
آیا کودک شما هنوز در شب بیدار است؟
او در نیمه های شب از خواب بیدار شد.
این حادثه جمعه شب رخ داد.
در شب 10 ژانویه / 10 ژانویه
صدای طوفان دیشب را شنیدی؟
تمام شب را بیدار دراز کشیدم.
شب را کجا گذراندی؟
خوش آمدید شب را اینجا بمانید.
این وقت شب داره چیکار میکنه؟
پس از یک خواب خوب، احساس بهتری خواهید داشت.
او یک شب بی خوابی را در حال چرخیدن گذراند.
سفر ده شب بود.
هزینه این هتل برای هر شب 95 یورو است.
قطار/قایق/پرواز شبانه
آسمان شب صاف و پر از ستاره بود.
شب شد (= تاریک شد).
شنبه شب بریم بیرون
پدر و مادر بیل دیشب برای شام آمدند.
او دوست ندارد تا دیروقت به خانه راه برود.
دیشب (= چند شب پیش) او را در شهر دیدم.
فردا شب تا دیروقت سر کار هستم.
او قصد داشت یک شب آرام را در خانه بگذراند.
بعضی شب ها دیر به خانه می آید.
جمعه ها خرید آخر شب وجود دارد.
شب اول / افتتاحیه (= یک نمایشنامه، فیلم و غیره)
آخرین شب اجرای نمایش
شب انتخابات تا دیر وقت بیدار خواهیم بود.
یک شب کارائوکه
an Irish/Scottish, etc. night (= with Irish/Scottish music entertainment etc.)
یک شب ایرلندی/اسکاتلندی و غیره (= با موسیقی، سرگرمی و غیره ایرلندی/اسکاتلندی)
nighttime
شب
dusk
غروب
midnight
نیمه شب
nighttide
زمان خواب
bedtime
عصر
شبانه
nightfall
بعد از تاریکی
night-time
پس از ساعت ها
قبل از سحر
after hours
ساعات تاریک
before dawn
ساعات اولیه
dark hours
ساعت های کوچک
early hours
ساعت مسحور کننده
small hours
مرده شب
witching hour
غروب تا سحر
ساعت ها تاریکی
dusk to dawn
شب دیروقت
در اواخر شب
تاریک
تاریکی
ساعت های آخر
ساعت دوازده
دوازده نیمه شب
the wee hours
twelve o'clock
twelve midnight
daytime
روز
نور روز
daylight
سبک
سبکی
lightness
روشنایی
brightness
تابش خیره کننده
glare
درخشش
glow
ساعات روشنایی روز
daylight hours
ساعت های بیداری
waking hours
ساعت نور
hours of daylight
ساعت ها نور خورشید
آتش
hours of sunlight
درخشندگی
brilliance
لومینسانس
blaze
بره خوردگی
effulgence
رشته ای
luminescence
بعد از ظهر
lambency
صبح
luminosity
پرشور
incandescence
نور خورشید
luminousness
درخشان
radiance
شکاف
lighting
refulgence
sunlight
illumination
glowing
lumination