gap
gap - شکاف
noun - اسم
UK :
US :
فضایی بین دو شی یا دو قسمت از یک جسم، به ویژه به این دلیل که چیزی گم شده است
تفاوت بزرگ بین دو موقعیت، مقدار، گروه افراد و غیره
چیزی از دست رفته که چیز دیگری را از خوب یا کامل بودن باز می دارد
a period of time when nothing is happening, that exists between two other periods of time when something is happening
دوره زمانی که هیچ اتفاقی نمی افتد، که بین دو دوره زمانی دیگر وجود دارد که چیزی در حال وقوع است
مکانی کم ارتفاع بین دو قسمت بلند یک کوه
a US clothes company with stores all over the world. The Gap sells informal clothes for men, women, and children, which are fashionable but not very expensive.
یک شرکت پوشاک آمریکایی با فروشگاه در سراسر جهان. گپ لباس های غیررسمی برای مردان، زنان و کودکان می فروشد که مد روز هستند اما خیلی گران نیستند.
an opportunity to develop and sell a particular product or service because no other company is doing this yet
فرصتی برای توسعه و فروش یک محصول یا خدمات خاص زیرا هیچ شرکت دیگری هنوز این کار را انجام نمی دهد
تفاوت بین دو موقعیت، مقدار، گروه افراد و غیره
چیزی که گم شده است که مانع از کامل شدن چیز دیگری می شود
فضای خالی یا روزنه ای در وسط چیزی یا بین دو چیز
in baseball an area of ground betwen two outfielders (= players who stand in the part of the field that is the longest distance away from the player who tries to hit the ball)
در بیسبال، ناحیه ای از زمین بین دو بازیکن بیرون زمین (= بازیکنانی که در قسمتی از زمین ایستاده اند که بیشترین فاصله را با بازیکنی دارد که می خواهد به توپ ضربه بزند)
in ice hockey, the amount of space between a player who is controlling the puck and a defending player
در هاکی روی یخ، مقدار فاصله بین بازیکنی که توپ را کنترل می کند و بازیکن مدافع
فرصتی برای محصول یا خدماتی که قبلاً وجود ندارد
a difference between two things
تفاوت بین دو چیز
مدت زمانی که صرف انجام کاری متفاوت می شود
شکاف می تواند دوره ای باشد که در آن چیزی اتفاق نمی افتد
شکاف نیز می تواند چیزی کم باشد
شکاف نیز می تواند تفاوت بین افراد باشد
a difference between two numbers, amounts, or levels
تفاوت بین دو عدد، مقدار یا سطح
چیزی که در یک موقعیت گم شده است
دوره ای که در آن چیزی اتفاق نمی افتد
تفاوت بین افراد یا موقعیت آنها
an opportunity to sell a product or service because a need or demand for it exists but no one is supplying it
فرصتی برای فروش یک محصول یا خدمات زیرا نیاز یا تقاضا برای آن وجود دارد اما کسی آن را تامین نمی کند
تا تفاوت بین دو چیز کوچکتر شود
شارون بین دو دندان جلویش فاصله دارد.
دروازه قفل بود اما ما موفق شدیم از شکافی در حصار عبور کنیم.
فردی موفق شد از شکاف حصار عبور کند و فرار کند.
فاصله سنی بین ما تا زمانی که تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم به نظر نمی رسید.
این یک در یا هیچ چیز نیست - فقط یک شکاف بزرگ در دیوار است.
ملیانتوس گیاهی مناسب برای پرکردن شکاف های حاشیه گل است.
بنابراین احتمال شکاف های کوتاه بیشتر از شکاف های طولانی است.
برای رفع این شکاف به بودجه اضافی نیاز است.
جای خالی این جملات را پر کنید.
شکاف های بزرگی در دانش آنها وجود دارد.
مرگ او شکاف بزرگی در زندگی من ایجاد کرد.
در تحصیلات من خلأهای متعددی وجود داشت.
We think we've identified a gap in the market (= a business opportunity to make or sell something that is not yet available).
ما فکر می کنیم شکافی را در بازار شناسایی کرده ایم (= یک فرصت تجاری برای ساختن یا فروش چیزی که هنوز در دسترس نیست).
باید یک شکاف شش اینچی در پایین وجود داشته باشد.
شکاف در پرچین
بین ماشین خود و ماشین بعدی فاصله بگذارید.
من موفق شدم از طریق شکاف فشار بیاورم.
یک شکاف در گفتگو
او اولین رمان خود را در شکاف مدرسه و دانشگاه نوشت.
آنها پس از بیست سال فاصله دوباره یکدیگر را ملاقات کردند.
فاصله سنی زیادی بین آنها وجود دارد (= تفاوت بزرگ در سن آنها).
شکاف بزرگی بین انتظارات و آنچه قابل تحویل است باز شده است.
تنها راه رفع این شکاف، نوآوری است.
شکاف بین فقیر و غنی
شکاف بین تئوری و عمل
برای پر کردن شکاف بین جوامع شهری و روستایی
انتصاب او شکاف ایجاد شده با رفتن مدیر بازاریابی را پر می کند.
قانونی برای رفع شکاف در قانون
شکاف های جدی در درک ما از بیماری
یک خرگوش از شکافی در حصار عبور کرد.
کاشی ها را در جای خود قرار دهید، یک شکاف باریک بین لبه ها باقی بگذارید.
شکاف های اطراف پنجره ها را با درزگیر ببندید.
یک شکاف ناخوشایند بین تخت و در
شکافی در ماشین ها دیدم و دنبالش رفتم.
تبلیغات فقط برای پر کردن شکاف بین نمایش های مسابقه وجود دارد.
او پس از دوازده سال وقفه به تدریس بازگشت.
شغلی برای پر کردن شکاف بین دبیرستان و کالج
یک شکاف در حرفه او
افتتاح
breach
رخنه
سوراخ
زنگ تفريح
rent
اجاره
فضا
ترک
rift
بریدگی
slot
اسلات
aperture
دیافراگم
crevice
شکاف
interstice
بینابینی
chink
چانه زدن
cranny
خراش
تقسیم کنید
vent
تهویه
cleft
ناپیوستگی
discontinuity
حفره
fissure
شکست، شکستگی
slit
روزنه
cavity
سوراخ شدن
fracture
خلیج
orifice
وقفه
perforation
فاصله
جدایش، جدایی
gulf
خالی
hiatus
برش
interval
separation
void
پایان
closing
بسته شدن
closure
بسته
جامد
juncture
نقطه اتصال
توافق
misfortune
بد شانسی
continuation
ادامه
کوه
concordance
هماهنگی
در، درب
repair
تعمیر
continuity
تداوم
upholding
حمایت کردن
ارتباط
obstacle
مانع
پل
obstruction
انسداد
seal
مهر
stoppage
توقف
blockage
پلاگین
occlusion
نتیجه
plug
تمام کردن
پایان یافتن
ending