appointment
appointment - وقت ملاقات
noun - اسم
UK :
US :
ترتیبی برای یک جلسه در زمان و مکان توافق شده، برای یک هدف خاص
زمانی که شخصی برای یک موقعیت یا شغل انتخاب می شود
شغل یا موقعیتی که معمولاً شامل مسئولیتی است
ترتیبی برای ملاقات با کسی در زمان و مکان خاص
وقتی شخصی برای انجام یک کار یا خود آن کار انتخاب می شود
شخصی که برای انجام یک کار خاص انتخاب می شود
یک ترتیب رسمی برای ملاقات یا ملاقات با کسی در زمان و مکان خاص
at a previously arranged time
در زمان تعیین شده قبلی
عمل انتخاب رسمی شخصی برای یک شغل یا خود شغل
in the UK, used by businesses to show that their goods and services are sold to a member of the royal family
در بریتانیا، توسط مشاغل برای نشان دادن اینکه کالاها و خدمات آنها به یکی از اعضای خانواده سلطنتی فروخته می شود استفاده می شود
عمل یا فرآیند انتخاب کسی برای شغل
کسی که برای شغلی انتخاب می شود
معمولاً میگفتند که کاری فقط در یک زمان توافق شده انجام میشود که ابتدا باید ترتیب داده شود
in the UK, used by businesses to show that their goods and services are sold to the Royal Family and that they are therefore of good quality
در بریتانیا، توسط مشاغل مورد استفاده قرار می گیرد تا نشان دهند که کالاها و خدمات آنها به خانواده سلطنتی فروخته می شود و بنابراین کیفیت خوبی دارند.
Barron recently received an appointment as vice chairman.
بارون اخیراً به عنوان نایب رئیس منصوب شد.
فقط با تعیین وقت قبلی، برای کلکسیونرها و دکوراتورهای جدی.
a five o'clock appointment
یک قرار ساعت پنج
His first interview recently was at 8 a. m. and his appointments were scheduled back to back until midnight.
اولین مصاحبه او اخیراً ساعت 8 صبح بود. متر و قرار ملاقات های او تا نیمه های شب پشت سر هم برنامه ریزی شده بود.
انتصابات قضایی بیشتر از توصیه های قانونی اهمیت دارد.
انتصاب اولیه او در این سال نیز به عنوان مدیر بود.
a doctor's appointment
قرار ملاقات با پزشک
It was expected to lead to the appointment of an impartial body to determine responsibility for the conflict.
انتظار می رفت که منجر به انتصاب یک نهاد بی طرف برای تعیین مسئولیت درگیری شود.
The appointment of supporters on the Cabinet committee dealing with economic strategy has already been noted.
انتصاب حامیان در کمیته کابینه که با استراتژی اقتصادی سروکار دارند قبلاً مورد توجه قرار گرفته است.
I've got a dental appointment at 3 o'clock.
من ساعت 3 نوبت دندانپزشکی دارم.
to book/make/keep an appointment
برای رزرو / گرفتن / قرار ملاقات
آیا قرار ملاقات دارید؟
She has a doctor's appointment in twenty minutes.
بیست دقیقه دیگه وقت دکتر داره
مشاهده فقط با قرار قبلی است (= فقط در زمانی که از قبل هماهنگ شده است).
an appointment book
یک دفتر قرار ملاقات
an appointment with my agent/doctor/specialist/consultant
یک قرار ملاقات با نماینده / دکتر / متخصص / مشاور من
an appointment for a blood test
یک قرار ملاقات برای آزمایش خون
او برای پسرش قرار ملاقات گذاشت تا دکتر را ببیند.
آنها انتصاب مقامات کلیدی امنیتی را اعلام کردند.
انتصاب کاپیتان جدید تیم انگلیس
انتصاب اخیر او در این پست
انتصاب او به عنوان مدیر
appointments and dismissals
انتصاب ها و عزل ها
a permanent/first appointment
یک قرار دائمی/اولین قرار ملاقات
The department wished him success in his new appointment as sales manager.
این بخش برای او در انتصاب جدیدش به عنوان مدیر فروش آرزوی موفقیت کرد.
من می خواهم به شما برای انتصاب شما تبریک بگویم.
Government ministers and other political appointments are frequently replaced.
وزرای دولتی و سایر انتصابات سیاسی اغلب جایگزین می شوند.
بدون قرار تماس گرفت.
Tom has been given an appointment at the local hospital.
تام یک قرار ملاقات در بیمارستان محلی داده شده است.
فکر میکنم او در ساعت قرار معمولش ساعت 10 صبح بیاید.
نمیدانستم در چنین مهلت کوتاهی قرار ملاقات میگیرم یا نه.
او نتوانست به انتصاب خود ادامه دهد.
او قبلاً سه قرار ملاقات را شکسته است.
ممکن است برای قرار ملاقات از دست رفته هزینه از بیماران دریافت شود.
بیمارستان باید زمان بیشتری را برای قرارهای سرپایی در نظر بگیرد.
هیئت مدیره انتصاب هوارد کندال به عنوان مدیر فروش را تایید کرده است.
رئیس جمهور انتصاب یک دوست نزدیک را تضمین کرد.
اولین انتصابات در دولت جدید
او در تلاش است تا در یک بانک شغلی پیدا کند.
یک موقعیت ارشد در یک شرکت بزرگ
ملاقات
rendezvous
میعادگاه
تاریخ
engagement
نامزدی
assignation
انتساب
جلسه
مصاحبه
ترتیب
مشاوره
consultation
توییت آپ
tweetup
تعهد
سعی کنید
tryst
ثابت
fixture
کنسرت
gig
دعوت
invitation
اسلات
slot
زنگ زدن
هماهنگی قبلی
با هم بودن
get-together
پذیرایی
reception
حضار
مخاطب
تت تت
tete-a-tete
تقابل
confrontation
رویارویی
کارهای محوله
errand
کمیسیون
معاینه
meetup
شنیدن