recent
recent - اخیر
adjective - صفت
UK :
US :
چندی پیش اتفاق افتاده یا شروع شده است
اتفاق افتاده یا از مدت کوتاهی شروع شده است
چندی پیش اتفاق افتاده یا انجام شده است
گروههای موسیقی جدیدتر در شوق کاناپه سود میبرند.
به نظر می رسد پیش بینی های اولیه بدبینانه با داده های جدیدتر تأیید می شود.
در Darthea Speyer تا پایان ماه آینده، نقاشیهای اخیر Lionel Guibout به نمایش گذاشته میشود.
Eccleshall also finds backing here from one of the recent histories of the late Victorian and Edwardian Conservative Party.
Eccleshall همچنین در اینجا از یکی از تاریخ های اخیر حزب محافظه کار ویکتوریا و ادواردیا حمایت می کند.
He hadn't completely recovered from his recent illness.
او از بیماری اخیر خود به طور کامل بهبود نیافته بود.
نسخه سینمایی اخیر کتاب موفقیت چندانی نداشت.
نظرسنجی اخیر از رای دهندگان
پس از مرخصی اخیر از بیمارستان، پزشکان به خانم منزیس توصیه کرده بودند که در دادگاه شرکت نکند.
یک گزارش اخیر نشان می دهد که مقادیر کم الکل برای سلامتی مفید است.
A recent study of Open University graduates found that students aged 60 - 65 had better results than any other age group.
مطالعه اخیر بر روی فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد نشان داد که دانش آموزان 60 تا 65 ساله نتایج بهتری نسبت به هر گروه سنی دیگری داشتند.
این تیم پس از موفقیت اخیر خود در مسابقات قهرمانی اروپا به استقبال قهرمانان بازگشت.
هر اتفاقی که پس از جنگ جهانی دوم رخ داده است بسیار جدیدتر از آن است که بتوان آن را «تاریخ» دانست.
نمایشگاهی از جدیدترین آثار او از شنبه در گالری تیت برپاست.
In recent years, Hillcrest has become a center for festivals attracting people from throughout the region.
در سال های اخیر، Hillcrest به مرکزی برای جشنواره هایی تبدیل شده است که مردم را از سراسر منطقه جذب می کند.
It also asks about their work their educational qualifications, and whether they have moved house in recent years.
همچنین در مورد کار آنها، مدارک تحصیلی آنها و اینکه آیا آنها در سال های اخیر خانه ای نقل مکان کرده اند می پرسد.
یک مطالعه / گزارش / نظرسنجی اخیر
یک رویداد/توسعه/کشف اخیر
نخست وزیر در آخرین سفر خود به لهستان درباره این موضوع صحبت کرد.
در سال های اخیر تغییرات زیادی رخ داده است.
در ماه ها/هفته ها/روزهای اخیر
یک پدیده نسبتاً جدید
تنها در گذشته نزدیک است که این مشکلات به وجود آمده است.
یک پیشرفت نسبتاً اخیر
فصل بعدی تحولات اخیر در این زمینه را خلاصه می کند.
این عکس اخیر است؟
آیا رویدادهای سیاسی اخیر را دنبال کرده اید؟
In recent times/years/months, etc. there has been an increase in the amount of violence on television.
در زمانها/سالها/ماهها و غیره اخیر میزان خشونت در تلویزیون افزایش یافته است.
او یک نسخه از آخرین مقاله خود را برای من فرستاد.
یک مطالعه اخیر نشان می دهد که بیشتر مخاطبان موسیقی کشور زن هستند.
ما به تازگی به تگزاس نقل مکان کردیم.
امروزی
نوین
جدید
جاری
دیر
latest
آخرین
modernistic
مدرنیستی
neoteric
نئوتریک
newborn
نوزاد تازه متولد شده
newfangled
نوپا
جوان
تازه
دومی
رمان
topical
موضعی
داغ
present-day
امروز
up-to-date
به روز
فقط بیرون
latter-day
روز آخر
تا دقیقه
داغ از روی آتش
داغ از مطبوعات
از اواخر
تازه مد شده
the latest
مدرن
up-to-the-minute
حاضر
new-fashioned
پیشرفته
state-of-the-art
قدیمی
dated
تاریخ دار
سابق
outdated
منسوخ شده
کهن
earlier
زودتر
گذشته
antique
عتیقه
archaic
قدیمی، کهنه
زود
antediluvian
ضد غرق شدن
anachronous
نابهنگام
mediaevalUK
mediaevalUK
medievalUS
قرون وسطی ایالات متحده
parachronistic
پاراکرونیست
defunct
منحل شده است
outmoded
پاس
passé
تاریخی
ماقبل تاریخ
prehistorical
منسوخ
antiquated
جایگزین شد
obsolete
فرسوده شده
vintage
بوده است
bygone
سبک قدیمی
prehistoric
anachronistic
obsolescent
superseded
outworn
has-been
old-fashioned