present
present - حاضر
adjective - صفت
UK :
US :
در یک مکان خاص
به شدت احساس شود یا برای مدت طولانی در یادها بماند
در حال حاضر یا وجود دارد
حال - به ویژه در مورد چیزی که انتظار نمی رود برای مدت طولانی ثابت بماند استفاده می شود
existing or being used now – used about things or situations that you think may be changed in the future
موجود یا در حال استفاده - در مورد چیزها یا موقعیت هایی استفاده می شود که فکر می کنید ممکن است در آینده تغییر کنند
در مورد هنر، نوشتار، ایده ها، جامعه و غیره که متعلق به زمان حال هستند استفاده می شود
used about conditions and attitudes that exist now when you are comparing them with those that existed in the past
در مورد شرایط و نگرش هایی که اکنون وجود دارد استفاده می شود، زمانی که آنها را با نگرش هایی که در گذشته وجود داشته مقایسه می کنید
دادن چیزی به کسی، مثلاً در یک مناسبت رسمی یا رسمی
باعث وقوع یا وجود چیزی شدن
برای نشان دادن یا توصیف کسی یا چیزی
برای ایراد سخنرانی که در آن ایده، طرح و غیره را ارائه می دهید تا مورد توجه قرار گیرد یا پذیرفته شود
برای نشان دادن چیزی مانند یک سند رسمی یا بلیط به کسی که در یک موقعیت رسمی است
اجرای یک تئاتر، سینما و غیره یا پخش برنامه از تلویزیون یا رادیو
اگر یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی ارائه می دهید، قسمت های مختلف آن را معرفی می کنید
ظاهر یا سبک خاصی به چیزی یا شخصی دادن
به طور رسمی کسی را به شخص دیگری معرفی کردن، به ویژه به کسی که دارای رتبه بسیار بالایی است
نشان دادن یک بیماری با داشتن یک علامت خاص (=نشانه یک بیماری)
چیزی که در یک موقعیت خاص به کسی می دهید یا به خاطر چیزی از او تشکر می کنید
برای ارائه یک سخنرانی در معرفی یک ایده، طرح و غیره باید در نظر گرفته شود
برای تهیه یک سند، مانند بلیط یا پاس، برای بررسی یک مقام
اگر چیزی فرصت، مزیت، مشکل و غیره را ارائه دهد، آن را ایجاد می کند
something that you are given without asking for it on a special occasion especially to show friendship or to say thank you
چیزی که به شما داده می شود، بدون درخواست، در یک مناسبت خاص، به ویژه برای نشان دادن دوستی، یا تشکر از شما
دوره زمانی که اکنون اتفاق می افتد، نه گذشته یا آینده
شکل فعل که برای نشان دادن آنچه اکنون اتفاق می افتد یا وجود دارد استفاده می شود
اکنون
دادن، فراهم کردن، یا به اطلاع رساندن چیزی
برای معرفی یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی
برای معرفی یک نفر
به جایی برسی و خودت را معرفی کنی
من از وضعیت فعلی راضی نیستم.
پژوهش حاضر دو هدف اصلی دارد.
صاحب فعلی خانه
لیستی از تمام اعضای باشگاه، گذشته و حال
در حال حاضر اطلاعات بیشتری نداریم.
چند نظر مختصر برای اهداف حاضر کافی است.
در شرایط فعلی نمی توانید از آن استفاده کنید.
وقتی دکتر او را معاینه کرد من حضور نداشتم.
اشتباه برای همه حاضران آشکار بود.
در این جلسه 200 نفر حضور داشتند.
اکثر پدرها آرزو دارند در هنگام تولد فرزندشان حضور داشته باشند.
تنها چیزی که لازم بود حضور فیزیکی بود.
تهدید به زور همیشه وجود داشت.
خطر همیشگی آلودگی
سطح آلودگی موجود در جو در حال افزایش است.
تجزیه و تحلیل نشان داد که آثار آرسنیک در بدن وجود دارد.
افراد حاضر در این دفتر بسیار تنگ نظر هستند، البته به استثنای شرکت فعلی.
من به ارقام واقعی نیاز دارم، نه تخمین.
چه مدت در شغل فعلی خود هستید؟
این کارخانه نمی تواند به سطح فعلی تولید خود ادامه دهد.
هدیه تولد / کریسمس / عروسی
بلیت تئاتر را به من هدیه دادند.
این همه برای حال حاضر است.
نمایشنامه در زمان حال جریان دارد.
فعل در این جمله در حال است.
مشغول هستی؟ در حال حاضر نه.
در حال حاضر او در خارج از کشور کار می کند.
همه خانواده حضور داشتند.
هیچ بچه ای حضور نداشت.
من آدرس فعلی او را ندارم.
لطفا شغل و حقوق فعلی خود را اعلام کنید.
existent
موجود
فوری
جاری
در دست اقدام
extant
سریع
instant
نفس كشيدن
آغاز شد
زندگي كردن
breathing
آغاز شده
commenced
قبلا، پیش از این
هم سال
started
موضعی
در این لحظه
coeval
حتی الان
topical
در اين لحظه - فعلا
در جریان
در مدت
تحت نظر گرفتن
going on
به روز
in duration
امروز
امروزی
باقی مانده است
up-to-date
دور و بر
present-day
واقعی
زنده
impending
قریب الوقوع
imminent
در حال ظهور
looming
آینده
coming
نزدیک شدن
approaching
چشم انتظار
awaiting
نزدیک
نشان دادن
nearing
شوم
portending
انتظار
ominous
تهدید کننده
pending
غیر قابل اجتناب
proximate
اجتناب ناپذیر
threatening
آویزان
forthcoming
ممکن است
ineluctable
محتمل
inevitable
دم کردن
overhanging
بستن
unavoidable
منتظر
inescapable
احتمال دارد
inevasible
probable
unescapable
brewing
expectant