mistake
mistake - اشتباه
noun - اسم
UK :
US :
اشتباه کرد
غیر قابل اشتباه
بدون تردید
---
چیزی که به روش اشتباه انجام شده است، یا نظر یا گفته ای که نادرست است
کاری که انجام می دهید معقول نیست یا نتیجه بدی دارد
چیزی نادرست که به طور تصادفی انجام می دهید، می گویید یا می نویسید
یک اشتباه
یک اشتباه کوچک در چیزی که چاپ می شود
اشتباه در چیزی که تایپ یا چاپ شده است
اطلاعاتی که کاملاً صحیح نیست
a careless mistake in which one name time address etc has been confused with another so that the details of something are wrong
اشتباه بی دقتی که در آن یک نام، زمان، آدرس و غیره با دیگری اشتباه گرفته شده است، به طوری که جزئیات چیزی اشتباه است.
یک اشتباه بی دقت در هنگام انجام کاری
اشتباهی که در آن چیزی را فراموش می کنید یا چیزی را متوجه نمی شوید
اشتباهی که در آن شما به طور تصادفی کلمه ای مشابه را بیان می کنید
یک اشتباه شرم آور در یک موقعیت اجتماعی، وقتی کاری را انجام می دهید یا می گویید که نباید انجام دهید
a stupid mistake caused by not thinking carefully enough about what you are saying or doing, which could have serious results
یک اشتباه احمقانه ناشی از عدم دقت کافی در مورد آنچه می گویید یا انجام می دهید، که می تواند نتایج جدی داشته باشد.
یک اشتباه شرم آور و احمقانه که در یک موقعیت اجتماعی یا در ملاء عام انجام می شود
a very bad mistake especially one that shows you do not know something and that often makes other people laugh
یک اشتباه بسیار بد، به خصوص اشتباهی که نشان می دهد شما چیزی را نمی دانید و اغلب باعث خنده دیگران می شود
یک اشتباه احمقانه هنگامی که شما در حال انجام کاری هستید - یک استفاده بسیار غیر رسمی
to understand something wrongly
چیزی را اشتباه فهمیدن
اقدام، تصمیم یا قضاوتی که نتیجه ناخواسته یا غیرعمدی ایجاد می کند
تصادفی
اشتباه کردن یا ناتوانی در شناخت چیزی یا کسی
اقدام یا تصمیمی که اشتباه است یا نتیجه ای می دهد که صحیح نیست یا مورد نظر نیست
اشتباه به معنای ناخواسته
اشتباه کردن یا ناتوانی در تشخیص چیزی یا کسی
It would be a mistake to assume that all participants in the revolt were involved in it for the same reasons.
این اشتباه است که فرض کنیم همه شرکت کنندگان در شورش به دلایل یکسان در آن شرکت داشته اند.
او مطمئناً با رزرو اشتباه نکرده بود و آن را تأیید کرده بود.
اگر اشتباه کردید، آن را خط بزنید.
اشتباهی در آدرس وجود دارد.
من احساس می کنم کاری که ما انجام دادیم و روشی که انجام دادیم یک اشتباه بود.
این اشتباه بود که فکر کنیم می توانیم با پول قرضی به زندگی ادامه دهیم.
This was a mistake however for it developed that the Math Teacher was not at all keen about psychiatry.
با این حال، این یک اشتباه بود، زیرا باعث شد که معلم ریاضی اصلاً علاقهای به روانپزشکی نداشته باشد.
اشتباه بزرگی در نحوه برخوردم مرتکب شده بودم.
اشتباه کردن آسان است.
نگران نباش، همه ما اشتباه می کنیم.
اشتباه بزرگی میکنی
ترک تحصیل در سنین پایین بزرگترین اشتباه زندگی من بود.
یک اشتباه وحشتناک / جدی / بزرگ
این یک اشتباه رایج است (= اشتباهی که بسیاری از مردم مرتکب می شوند).
شما باید سعی کنید از اشتباهات خود درس بگیرید.
او مصمم است که اشتباهات پیشینیان خود را تکرار نکند.
این نامه خطاب به شخص دیگری است - باید اشتباهی وجود داشته باشد.
من اشتباه کردم که آدرسم را به او دادم.
نادیده گرفتن نظر او اشتباه است.
این یک اشتباه بزرگ از طرف من بود که به او اعتماد کردم.
این یک اشتباه رایج در بین زبان آموزان انگلیسی است.
مقاله او پر از اشتباهات املایی است.
اگر دانش آموزان اشتباهات خود را تصحیح کنند، یادگیری بهبود می یابد.
گارسون در جمع کردن صورتحساب اشتباه کرد.
این یک تجارت عجیب است و اشتباه نیست.
من اشتباهی کیف تو را به جای کیفم برداشتم.
کودکان ممکن است به اشتباه قرص ها را با شیرینی بخورند.
اشتباه نکنید (در مورد آن)، این یک بحران است که به سادگی از بین نمی رود.
تمام آن مشکلات به خاطر یک اشتباه کوچک!
مثل من اشتباه نکن
در مورد آن نگران نباشید - این یک اشتباه آسان است!
مدام به خودم می گفتم که همه اینها یک اشتباه وحشتناک بود.
من در مورد او اشتباه کردم.
این یک اشتباه بزرگ است که فرض کنید فرزندانتان با شما موافق هستند.
این اشتباه است که فکر کنیم این یک گزینه ارزان است.
اشتباهاتی حتما گاهی اتفاق می افتد.
مردم عادی تاوان اشتباهات دولت را می دهند.
این شرکت از اشتباهات گذشته خود درس گرفته است.
همه آنها مرتکب اشتباهات مشابهی می شوند.
خطا
blunder
اشتباه بزرگ
oversight
نظارت
لیز خوردن
عیب
gaffe
گاف
miscalculation
اشتباه محاسبه
flaw
نقص
misjudgement
قضاوت نادرست
misjudgment
سوء تفاهم
misunderstanding
دست و پا زدن
fumble
تفسیر نادرست
misinterpretation
اشتباه خواندن
misreading
گام اشتباه
misstep
غمگین
boner
خلافکاری
misdeed
اندک
تلو تلو خوردن
stumble
کلنگر
clanger
سهوی
gaff
اسنافو
inadvertence
انحراف
snafu
شکوفه دهنده
aberration
سینه
bloomer
فلاب
boob
مغالطه، استدلال غلط
flub
سپری شدن
fallacy
لغزش
lapse
misapprehension
slipup
astuteness
زیرکی
discernment
تشخیص
بینش، بصیرت، درون بینی
judiciousness
خردورزی
arguteness
بحث و جدل
nous
عصبی
ادراک
canniness
سگ خواری
sagacity
خردمندی
shrewdness
هموار بودن
sageness
تیزبینی
levelheadedness
ادراکی
perspicacity
بینش
perceptiveness
شهودی بودن
intuition
عقلانیت
percipience
هوشمندی ها
sapience
بصیرت
intuitiveness
خرد
rationality
هوش
smarts
تدبیر
insightfulness
احتیاط
perspicaciousness
معقول بودن
حس مشترک
قضاوت خوب
resourcefulness
استدلال خوب
prudence
دانش
sensibleness
good reasoning
know-how