error
error - خطا
noun - اسم
UK :
US :
اشتباه
یک اشتباه
a mistake when you are working on a computer which means that the computer program cannot do what you want it to do
یک اشتباه در هنگام کار بر روی کامپیوتر، به این معنی که برنامه کامپیوتری نمی تواند کاری را که شما می خواهید انجام دهد
در اسناد رسمی استفاده می شود که اشتباهات و موارد فراموش شده را نیز باید در نظر گرفت
used in formal documents to say that mistakes and things that have been forgotten should also be taken into account
یک تصمیم اشتباه
درک کنید که اشتباه کردید که به شیوه ای خاص رفتار کردید و شروع به رفتار متفاوت کردید
یک اشتباه، به ویژه به گونه ای که می توان آن را اشتباه یا انجام چنین اشتباهاتی کشف کرد
to understand that you were wrong to behave in a particular way and start to behave differently
کاری که به طور تصادفی انجام شده یا نوشته شده است که صحیح نیست، دقیق نیست، یا نتیجه درستی نمی دهد
وضعیتی که در آن مشکلی در یک برنامه کامپیوتری رخ می دهد، یا پیامی مبنی بر اینکه این اتفاق افتاده است
something done or written by accident that is not correct not accurate or does not give the right result
به نظر می رسد در داده ها خطایی وجود دارد.
اگر اطلاعات وارد شده در هر قسمت نامعتبر باشد، پیغام خطا در انتهای صفحه نمایش داده می شود.
هر زمان که سعی می کنم داده ها را وارد کنم، کامپیوتر یک پنجره خطا به من می دهد.
If the information entered into any field is invalid, an error message will be displayed at the foot of the page.
در این آگهی آمده است که نمایشگاه ساعت 10 افتتاح می شود. آن یک اشتباه است.
هیچ کس واقعا نمی داند که چگونه دیونیسیوس چنین خطایی را مرتکب شد.
خطایی در پردازش درخواست شما رخ داد.
تا همین اواخر، جستوجوی آنها برای داروی پرفروش بعدی کاملاً بر آزمون و خطای فیزیکی سخت تکیه داشت.
بیش از 50 نفر از طریق یک خطای کامپیوتری از رای دادن خودداری کردند.
Until recently their quest for the next best seller drug relied wholly on laborious physical trial and error.
این گزارش نتیجه گیری می کند که این حادثه ناشی از خطای انسانی بوده است.
متن با اشتباهات آزاردهنده و تصحیح نامرتب تغییر شکل داده شده است.
بنابراین ما نسخه هایی از خطاهای تکراری در جمعیت خواهیم داشت.
یک اشتباه املایی
هدف این است که وزن ها را طوری تنظیم کنیم که خطا در لایه خروجی کاهش یابد.
او اشتباهات تایپی بسیار کمی داشت.
به طور مشابه، ممکن است بگوییم که خطاهای کلامی صرفاً می توانند به روش های استاندارد اصلاح شوند.
spelling/typographical/grammatical errors
اشتباهات املایی / تایپی / دستوری
گزارش حاوی برخی از اشتباهات واقعی است که باید اصلاح شوند.
آنها مرتکب خطای مهلکی شدند که شرایط آب و هوایی را نادرست ارزیابی کردند.
خطاها در کار شما بسیار زیاد است.
فکر می کنم در محاسبه کل اشتباه کرده اید.
یک اشتباه ساده در قضاوت به این معنی بود که غذای کافی برای دور زدن وجود ندارد.
خطای واقعیت/اصل
یک خطای جدی/جدی
خطای آشکار (= اشتباهی که بسیار آشکار است)
سیستم کامپیوتر به اشتباه خاموش شد (= به اشتباه.)
در این کار جایی برای خطا نیست.
هر وقت بخواهم وارد شوم با پیغام خطا مواجه می شوم.
His attempts to arrange a party ended up as a comedy of errors (= he made so many mistakes it was funny).
تلاش های او برای ترتیب دادن یک مهمانی به یک کمدی از اشتباهات ختم شد (= او اشتباهات زیادی مرتکب شد که خنده دار بود).
آیا آنها قبل از اینکه خیلی دیر شود متوجه اشتباه راه خود خواهند شد؟
کودکان با آزمون و خطا یاد می گیرند از برنامه های کامپیوتری استفاده کنند.
این یک اشتباه رایج در بین زبان آموزان انگلیسی است.
spelling mistakes
اشتباهات املایی
مقاله پر از نادرستی است.
گزارش پر از ناله است.
سالانه هزاران خطای پزشکی در بیمارستان های کشور رخ می دهد.
هفته گذشته هیچ پرداختی به دلیل خطای رایانه انجام نشد.
تقریباً تمام تصادفات با یک خطای ساده توسط خلبان شروع می شود.
اشتباهات پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ خود را تکرار نکنید.
شجاعت پذیرش اشتباه خود را داشته باشید.
نامه خود را برای اشتباهات املایی بررسی کرد.
او مرتکب خطای فاحشی شده بود که به آنها اجازه داد سند را ببینند.
او مرتکب خطای مرگبار شد و بیشتر از آن چیزی که میتوانست بازپرداخت کند، قرض گرفت.
او متوجه اشتباه خود در عدم شرکت در مراسم خاکسپاری شد.
علایق پژوهشی او شامل خطای اندازه گیری در تحقیقات پیمایشی است.
من چندین اشتباه واقعی در گزارش پیدا کردم.
من فقط زمانی متوجه اشتباهم شدم که خیلی دیر شده بود.
اشتباه
blunder
اشتباه بزرگ
عیب
inaccuracy
عدم دقت
oversight
نظارت
boob
سینه
delusion
توهم
misconception
تصور غلط
fallacy
مغالطه، استدلال غلط
flaw
نقص
miscalculation
اشتباه محاسبه
لیز خوردن
bloomer
شکوفه دهنده
boo-boo
بو بو
howler
زوزه کش
boner
غمگین
شکست
flub
فلاب
gaff
گاف
gaffe
سپری شدن
lapse
اشتباه حساب کردن
misreckoning
کلنگر
clanger
کلینکر
clinker
کرک
fluff
دست و پا زدن
fumble
احمق
goof
سوء تفاهم
misapprehension
اشتباه کردن
miscue
تفسیر نادرست
misinterpretation
قضاوت نادرست
misjudgement
correction
تصحیح
amending
اصلاح کننده
amendment
اصلاحیه
rectification
اصلاح
emendation
تثبیت
rectifying
ترمیم
fixing
پیچاندن
mending
تنظیم کردن
tweaking
تنظیم
adjusting
موفقیت
تجدید نظر
تغییر
revision
تغییر دادن
modification
بهبود
انطباق
revisal
تخليه
alteration
amelioration
refinement
adaptation
expurgation