error

base info - اطلاعات اولیه

error - خطا

noun - اسم

/ˈerər/

UK :

/ˈerə(r)/

US :

family - خانواده
erroneous
اشتباه
google image
نتیجه جستجوی لغت [error] در گوگل
description - توضیح

  • یک اشتباه


  • یک اشتباه در هنگام کار بر روی کامپیوتر، به این معنی که برنامه کامپیوتری نمی تواند کاری را که شما می خواهید انجام دهد


  • در اسناد رسمی استفاده می شود که اشتباهات و موارد فراموش شده را نیز باید در نظر گرفت

  • used in formal documents to say that mistakes and things that have been forgotten should also be taken into account


    یک تصمیم اشتباه


  • درک کنید که اشتباه کردید که به شیوه ای خاص رفتار کردید و شروع به رفتار متفاوت کردید


  • یک اشتباه، به ویژه به گونه ای که می توان آن را اشتباه یا انجام چنین اشتباهاتی کشف کرد


  • کاری که به طور تصادفی انجام شده یا نوشته شده است که صحیح نیست، دقیق نیست، یا نتیجه درستی نمی دهد

  • a mistake esp. in a way that can be discovered as wrong or the making of such mistakes


    وضعیتی که در آن مشکلی در یک برنامه کامپیوتری رخ می دهد، یا پیامی مبنی بر اینکه این اتفاق افتاده است


  • به نظر می رسد در داده ها خطایی وجود دارد.


  • اگر اطلاعات وارد شده در هر قسمت نامعتبر باشد، پیغام خطا در انتهای صفحه نمایش داده می شود.

  • There seems to be an error in the data.


    هر زمان که سعی می کنم داده ها را وارد کنم، کامپیوتر یک پنجره خطا به من می دهد.

  • If the information entered into any field is invalid, an error message will be displayed at the foot of the page.


    در این آگهی آمده است که نمایشگاه ساعت 10 افتتاح می شود. آن یک اشتباه است.

  • Whenever I try to enter the data the computer gives me an error window.


    هیچ کس واقعا نمی داند که چگونه دیونیسیوس چنین خطایی را مرتکب شد.

  • It says in this advertisement that the exhibition opens at 10. That's an error.


    خطایی در پردازش درخواست شما رخ داد.

  • Nobody really knows how Dionysius made such an error.


    تا همین اواخر، جست‌وجوی آنها برای داروی پرفروش بعدی کاملاً بر آزمون و خطای فیزیکی سخت تکیه داشت.

  • An error occurred in the processing of your application.


    بیش از 50 نفر از طریق یک خطای کامپیوتری از رای دادن خودداری کردند.

  • Until recently their quest for the next best seller drug relied wholly on laborious physical trial and error.


    این گزارش نتیجه گیری می کند که این حادثه ناشی از خطای انسانی بوده است.

  • Over 50 people were denied a vote through a computer error.


    متن با اشتباهات آزاردهنده و تصحیح نامرتب تغییر شکل داده شده است.

  • The report concluded that the accident was caused by human error.


    بنابراین ما نسخه هایی از خطاهای تکراری در جمعیت خواهیم داشت.

  • The text is disfigured by irritating errors and sloppy proofreading.


    یک اشتباه املایی

  • So we shall have copies of errors being duplicated in the population.


    هدف این است که وزن ها را طوری تنظیم کنیم که خطا در لایه خروجی کاهش یابد.

  • a spelling error


    او اشتباهات تایپی بسیار کمی داشت.

  • The objective is to adjust weights so that the error in the output layer is reduced.


    به طور مشابه، ممکن است بگوییم که خطاهای کلامی صرفاً می توانند به روش های استاندارد اصلاح شوند.

  • She made very few typing errors.


  • Similarly we may say that merely verbal errors can be corrected in standard ways.


example - مثال
  • spelling/typographical/grammatical errors


    اشتباهات املایی / تایپی / دستوری

  • The report contains some factual errors that must be corrected.


    گزارش حاوی برخی از اشتباهات واقعی است که باید اصلاح شوند.

  • They committed the fatal error of misjudging the weather conditions.


    آنها مرتکب خطای مهلکی شدند که شرایط آب و هوایی را نادرست ارزیابی کردند.

  • There are too many errors in your work.


    خطاها در کار شما بسیار زیاد است.

  • I think you have made an error in calculating the total.


    فکر می کنم در محاسبه کل اشتباه کرده اید.

  • A simple error of judgement meant that there was not enough food to go around.


    یک اشتباه ساده در قضاوت به این معنی بود که غذای کافی برای دور زدن وجود ندارد.

  • an error of fact/principle


    خطای واقعیت/اصل

  • a serious/grave error


    یک خطای جدی/جدی

  • a glaring error (= a mistake that is very obvious)


    خطای آشکار (= اشتباهی که بسیار آشکار است)

  • The computer system was switched off in error (= by mistake.)


    سیستم کامپیوتر به اشتباه خاموش شد (= به اشتباه.)


  • در این کار جایی برای خطا نیست.

  • I get an error message whenever I try to log on.


    هر وقت بخواهم وارد شوم با پیغام خطا مواجه می شوم.

  • His attempts to arrange a party ended up as a comedy of errors (= he made so many mistakes it was funny).


    تلاش های او برای ترتیب دادن یک مهمانی به یک کمدی از اشتباهات ختم شد (= او اشتباهات زیادی مرتکب شد که خنده دار بود).


  • آیا آنها قبل از اینکه خیلی دیر شود متوجه اشتباه راه خود خواهند شد؟

  • Children learn to use computer programs by trial and error.


    کودکان با آزمون و خطا یاد می گیرند از برنامه های کامپیوتری استفاده کنند.

  • It’s a common mistake among learners of English.


    این یک اشتباه رایج در بین زبان آموزان انگلیسی است.

  • spelling mistakes


    اشتباهات املایی

  • The article is full of inaccuracies.


    مقاله پر از نادرستی است.

  • The report is full of howlers.


    گزارش پر از ناله است.

  • Thousands of medical errors occur every year in the nation's hospitals.


    سالانه هزاران خطای پزشکی در بیمارستان های کشور رخ می دهد.

  • No payments were made last week because of a computer error.


    هفته گذشته هیچ پرداختی به دلیل خطای رایانه انجام نشد.

  • Almost all accidents start with a simple error by the pilot.


    تقریباً تمام تصادفات با یک خطای ساده توسط خلبان شروع می شود.

  • Do not repeat the errors of your parents and grandparents.


    اشتباهات پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ خود را تکرار نکنید.


  • شجاعت پذیرش اشتباه خود را داشته باشید.

  • He checked his letter for errors in spelling.


    نامه خود را برای اشتباهات املایی بررسی کرد.

  • He had committed a grave error in letting them see the document.


    او مرتکب خطای فاحشی شده بود که به آنها اجازه داد سند را ببینند.

  • He made the fatal error of borrowing more than he could pay back.


    او مرتکب خطای مرگبار شد و بیشتر از آن چیزی که می‌توانست بازپرداخت کند، قرض گرفت.

  • He realized his error in not attending the funeral.


    او متوجه اشتباه خود در عدم شرکت در مراسم خاکسپاری شد.

  • His research interests include measurement error in survey research.


    علایق پژوهشی او شامل خطای اندازه گیری در تحقیقات پیمایشی است.

  • I found several factual errors in the report.


    من چندین اشتباه واقعی در گزارش پیدا کردم.

  • I only realized my error when it was too late.


    من فقط زمانی متوجه اشتباهم شدم که خیلی دیر شده بود.

synonyms - مترادف

  • اشتباه

  • blunder


    اشتباه بزرگ


  • عیب

  • inaccuracy


    عدم دقت

  • oversight


    نظارت

  • boob


    سینه

  • delusion


    توهم

  • misconception


    تصور غلط

  • fallacy


    مغالطه، استدلال غلط

  • flaw


    نقص

  • miscalculation


    اشتباه محاسبه


  • لیز خوردن

  • bloomer


    شکوفه دهنده

  • boo-boo


    بو بو

  • howler


    زوزه کش

  • boner


    غمگین


  • شکست

  • flub


    فلاب

  • gaff


    گاف

  • gaffe


    سپری شدن

  • lapse


    اشتباه حساب کردن

  • misreckoning


    کلنگر

  • clanger


    کلینکر

  • clinker


    کرک

  • fluff


    دست و پا زدن

  • fumble


    احمق

  • goof


    سوء تفاهم

  • misapprehension


    اشتباه کردن

  • miscue


    تفسیر نادرست

  • misinterpretation


    قضاوت نادرست

  • misjudgement


antonyms - متضاد
  • correction


    تصحیح

  • amending


    اصلاح کننده

  • amendment


    اصلاحیه

  • rectification


    اصلاح

  • emendation


    تثبیت

  • rectifying


    ترمیم

  • fixing


    پیچاندن

  • mending


    تنظیم کردن

  • tweaking


    تنظیم

  • adjusting


    موفقیت


  • تجدید نظر


  • تغییر

  • revision


    تغییر دادن

  • modification


    بهبود


  • انطباق

  • revisal


    تخليه

  • alteration



  • amelioration


  • refinement


  • adaptation



  • expurgation


لغت پیشنهادی

hamburgers

لغت پیشنهادی

adore

لغت پیشنهادی

gravest