survey

base info - اطلاعات اولیه

survey - نظر سنجی

noun - اسم

/ˈsɜːrveɪ/

UK :

/ˈsɜːveɪ/

US :

family - خانواده
surveyor
نقشه بردار
survey
نظر سنجی
google image
نتیجه جستجوی لغت [survey] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • A recent survey showed 75 per cent of those questioned were in favour of the plan.


    یک نظرسنجی اخیر نشان داد که 75 درصد از افراد مورد سوال موافق این طرح بودند.

  • The survey revealed/found that…


    این نظرسنجی نشان داد/دریافت که…

  • to conduct/carry out/do/complete a survey


    انجام/انجام/انجام/تکمیل نظرسنجی

  • According to the survey many young adults have experimented with drugs of some kind.


    بر اساس این نظرسنجی، بسیاری از جوانان با انواعی از مواد مخدر آزمایش کرده اند.


  • نظرسنجی ملی دیگری که سال گذشته انجام شد همین نتیجه را نشان داد.


  • تقریباً نیمی از پاسخ دهندگان در نظرسنجی علاقه شدیدی به آموزش اضافی دارند.

  • The results of the survey come as no surprise to us.


    نتایج این نظرسنجی برای ما تعجب آور نیست.

  • an aerial survey (= made by taking photographs from an aircraft)


    بررسی هوایی (= با گرفتن عکس از هواپیما)

  • A geological survey revealed the presence of oil beneath the ground.


    یک بررسی زمین شناسی وجود نفت را در زیر زمین نشان داد.

  • a detailed structural survey


    بررسی ساختاری دقیق


  • بررسی جامع موسیقی مدرن


  • بررسی تاریخی لباس کودکان

  • 94% of people who took part in the survey said they agreed.


    94 درصد از افرادی که در نظرسنجی شرکت کردند، گفتند که موافق هستند.

  • A customer satisfaction survey highlighted the need for clearer pricing.


    یک نظرسنجی رضایت مشتری نیاز به قیمت گذاری واضح تر را برجسته کرد.

  • The charity did a survey of people's attitudes to ageing.


    این موسسه خیریه یک نظرسنجی در مورد نگرش مردم به پیری انجام داد.

  • A survey into conditions in schools revealed the need for much greater investment.


    بررسی شرایط در مدارس نیاز به سرمایه گذاری بسیار بیشتر را نشان داد.

  • The researchers used a combination of survey methods.


    محققان از ترکیبی از روش های پیمایشی استفاده کردند.

  • They are carrying out a survey of small businesses in London.


    آنها در حال انجام یک نظرسنجی از مشاغل کوچک در لندن هستند.

  • This is the largest independent survey into health ever carried out in Britain.


    این بزرگترین نظرسنجی مستقل در مورد سلامتی است که تاکنون در بریتانیا انجام شده است.

  • A recent survey found/revealed/showed that 58 percent of people did not know where their heart is.


    یک نظرسنجی اخیر نشان داد / فاش کرد / نشان داد که 58 درصد از مردم نمی دانند قلبشان کجاست.

  • to conduct/carry out/do a survey


    انجام/انجام/انجام نظرسنجی

  • a geological survey


    یک بررسی زمین شناسی

  • His new book is a survey of European theatre in the 19th century.


    کتاب جدید او بررسی تئاتر اروپا در قرن نوزدهم است.

  • He got out of the car to survey the damage.


    او از ماشین پیاده شد تا خسارت را بررسی کند.

  • She has written a book which surveys (= describes in detail) the history of feminism.


    او کتابی نوشته است که تاریخ فمینیسم را بررسی می کند (= به تفصیل شرح می دهد).

  • Before the new railway was built, its route was carefully surveyed.


    قبل از اینکه راه آهن جدید ساخته شود، مسیر آن به دقت بررسی شد.

  • The researchers surveyed the attitudes of 2,500 college students.


    محققان نگرش 2500 دانشجوی کالج را مورد بررسی قرار دادند.

  • Many of the listeners surveyed said that they were not satisfied with the station's programming.


    بسیاری از شنوندگان مورد بررسی گفتند که از برنامه های تلویزیون راضی نیستند.

  • A recent survey found that working women want better child care and flexible hours.


    یک نظرسنجی اخیر نشان داد که زنان شاغل خواهان مراقبت از کودکان بهتر و ساعات کاری انعطاف پذیر هستند.

  • Geological surveys are an important tool used in locating oil reserves.


    بررسی های زمین شناسی ابزار مهمی است که در مکان یابی ذخایر نفتی مورد استفاده قرار می گیرد.

  • His new book is a survey of contemporary Latin American architecture.


    کتاب جدید او بررسی معماری معاصر آمریکای لاتین است.

synonyms - مترادف

  • معاینه

  • inspection


    بازرسی

  • scrutiny


    بررسی موشکافانه


  • مرور

  • outline


    طرح کلی

  • overview


    بررسی اجمالی

  • scrutinization


    موشکافی


  • تحلیل و بررسی


  • توجه


  • مطالعه

  • synopsis


    خلاصه


  • چشم انداز

  • appraisal


    ارزیابی

  • audit


    حسابرسی


  • بررسی


  • اکتشاف

  • exploration


    استعلام انگلستان

  • enquiryUK


    پرس و جو ایالات متحده

  • inquiryUS


    دقیق

  • précis


    aperçu

  • aperçu


    بوم نقاشی

  • canvass


    چکاپ

  • checkup


    چکیده

  • compendium


    نقد

  • critique


    هضم

  • digest


    اسکن کنید

  • perusal


    سرفصل دروس

  • scan


    پاندکت

  • syllabus


    آشفتگی

  • pandect


  • perlustration


antonyms - متضاد
  • ignorance


    جهل

  • neglect


    بی توجهی

  • negligence


    غفلت

  • indifference


    بی تفاوتی

  • thoughtlessness


    بی فکری

  • heedlessness


    پاسخ

  • inattention


    بی علاقگی

  • disregard


    ناباوری



  • disinterest


  • apathy


  • unconcern


  • unmindfulness


  • neglectfulness


  • disregardance


  • disbelief


لغت پیشنهادی

the Day of Atonement

لغت پیشنهادی

asexual

لغت پیشنهادی

biome