reply
reply - پاسخ
verb - فعل
UK :
US :
پاسخ دادن به کسی با گفتن یا نوشتن چیزی
برای واکنش به یک عمل با انجام کار دیگری
چیزی که به عنوان روشی برای پاسخ گفته می شود، نوشته می شود یا انجام می شود
پاسخ دادن به کسی، کتبی یا گفتاری
پاسخ نوشتاری یا گفتاری
نامه ای در پاسخ به نامه ای که دریافت شده است
راهی برای شروع نامه ای که به نامه ای که دریافت شده پاسخ می دهد
پاکتی که هزینه ارسال آن قبلاً پرداخت شده است
پاسخ دادن
واکنش به عمل شخص دیگری
an answer
پاسخ
برای پاسخ به یک سوال
برای دادن پاسخ گفتاری یا نوشتاری
واکنش نشان دادن به کاری که کسی انجام داده است
پاسخ گفتاری یا نوشتاری
به عنوان پاسخ یا واکنش به چیزی
برای شروع یک نامه رسمی که در حال پاسخگویی به نامه دیگری است استفاده می شود
او پاسخ داد: خیلی متاسفم.
او پاسخ داد: نه، در 20 سال آینده.
ناتالی پاسخ داد: البته.
با تشکر از همه خوانندگانی که پاسخ دادند و از چیزهای خوبی که اغلب گفتید متشکرم.
I replied at once to say that I should be in London shortly and suggested a meeting on Thursday, 14 May.
من بلافاصله پاسخ دادم که به زودی باید در لندن باشم و پیشنهاد دادم که در روز پنجشنبه 14 مه جلسه ای برگزار کنم.
منتظر بودم اسمیت جواب بدهد، اما چیزی نگفت.
الیور سعی کرد جواب بدهد، اما ضعیف تر از آن بود که حرف بزند.
نمیدانم اگر من ناگهان معروف شده بودم، بقیه جواب میدادند یا نه!
اودین یک چشم پاسخ داد که در تجربه خودش غول ها خیلی سخت بودند.
ما از جین خواستیم کمک کند، اما او پاسخ داد که خیلی شلوغ است.
بکی به دعوت ما پاسخ نداده است، بنابراین فکر می کنم او نمی آید.
زندانبانان از پاسخ دادن به سؤالات زندانیان در مورد اینکه آنها را به کجا می برند، خودداری کردند.
بابت تاخیر در پاسخگویی به شما پوزش می طلبم.
من سه هفته پیش به فرانکا نامه نوشتم اما او هنوز پاسخی نداده است.
حتی حوصله جواب دادن را هم به خود نداد.
سریع جواب داد.
برای پاسخ به یک سوال/یک ایمیل/یک پرس و جو
او به هیچ یک از پیامک های من پاسخ نداده است.
او معمولاً بلافاصله به نظرات پستهایش پاسخ میدهد.
او به سادگی با لبخند پاسخ داد.
او با اخم به سوال او پاسخ داد.
او با اطمینان پاسخ داد: من تو را ناامید نخواهم کرد.
سناتور پاسخ داد که در موقعیتی نیست که اظهار نظر کند.
ایتالیا زودهنگام پیش افتاد اما برزیل با دو گل در پنج دقیقه آخر پاسخ داد.
تروریست ها با خشونت بیشتری به بیانیه دولت پاسخ دادند.
برای پاسخ به سوالات شما می نویسم
من برای پاسخ به سوالات شما می نویسم.
I haven’t answered her email yet.
من هنوز به ایمیلش جواب ندادم
در زدم اما کسی جواب نداد.
او پاسخ داد: من تو را ناامید نخواهم کرد.
مدیران حاضر به پاسخگویی به سوالات نبودند.
من در پاسخ به نامه شما می نویسم.
او با خونسردی پاسخ داد: من هیچ نظری ندارم.
‘I know!’ she replied matter-of-factly.
او به طور واقعی پاسخ داد: می دانم!
او با ناراحتی پاسخ داد: واقعاً اهمیتی نمی دهم!
او با عصبانیت پاسخ داد: تقصیر تو بود!
‘No, you're not!’ Graham replied bluntly.
گراهام به صراحت پاسخ داد: «نه، نیستی!»
او طولانی پاسخ داد: باشه.
کالوین مورد توهین قرار گرفت و به گونه ای پاسخ داد (= با توهین به آنها).
به ایمیلم جواب نداد
او به سادگی پاسخ داد که ضعیف ترین ایده را نداشت.
او مستقیماً به این اتهامات پاسخ نداد.
او طولانی پاسخ داد، اما نه به نقطه.
خب، تو انتظار نداشتی که شخصاً جواب بدهد، نه؟
قبل از اینکه فرصتی برای پاسخ دادن پیدا کند، به سرعت اتاق را ترک کرد.
واکنش
پاسخ
comeback
بازگشت
rejoinder
متقاعد کننده
برگشت
پاسخ دادن
retort
پیشخوان
همانند سازی
replication
تلافی
retaliation
بازخورد
riposte
قدردانی انگلستان
feedback
متقابل
acknowledgementUK
تصدیق ایالات متحده
reciprocation
گرفتن
acknowledgmentUS
آنتیفون
ضد حمله
antiphon
اکو
counterattack
لب
echo
عاقلانه
حساب
ساس
wisecrack
ارتعاشات
پشت صحبت
sass
بازگشت سریع
vibes
واکنش تند زانو
طنین
snappy comeback
رجعت
knee-jerk reaction
رد کردن
reverberation
kickback
rebuttal