delay
delay - تاخیر انداختن
noun - اسم
UK :
US :
وقتی کسی یا چیزی باید منتظر بماند، یا مدت زمان انتظار
وقتی چیزی اتفاق نمی افتد یا زمانی که باید انجام شود شروع می شود
برای انجام کاری تا زمان دیگری صبر کنید
دیر کردن کسی یا چیزی
برای تغییر یک رویداد به زمان یا تاریخ بعدی
to delay doing something. Put off is less formal than delay or postpone, and is the usual phrase to use in everyday English
به تأخیر انداختن انجام کاری Put off رسمی کمتر از تاخیر یا به تعویق انداختن است و عبارت معمولی است که در زبان انگلیسی روزمره استفاده می شود
to delay doing something especially while you are waiting for more information or for something else to happen
به تأخیر انداختن انجام کاری، به خصوص زمانی که منتظر اطلاعات بیشتر یا اتفاق دیگری هستید
به تعویق انداختن انجام کاری تا تاریخ بعدی، معمولاً به این دلیل که ابتدا باید اتفاق دیگری بیفتد
به تأخیر انداختن انجام کاری که باید انجام دهید
انجام دادن چیزی در زمانی دیرتر از آنچه در ابتدا برنامه ریزی شده یا انتظار می رفت
باعث کند کسی یا چیزی کند یا دیر کند
سریع یا فوری اقدام نکنید
the situation in which you have to wait longer than expected for something to happen or the time that you have to wait
موقعیتی که در آن باید بیشتر از آنچه انتظار می رود منتظر بمانید تا اتفاقی بیفتد یا زمانی که باید منتظر بمانید
باعث تأخیر یا ایجاد در زمان بعدی، یا صبر کردن قبل از اقدام
a period when something that might happen does not happen or does not happen quickly enough or the failure to act quickly
دوره ای که چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد اتفاق نمی افتد یا به اندازه کافی سریع اتفاق نمی افتد، یا عدم انجام سریع اقدام
ما به دادگاه رفتیم و برای ادامه تدارک دفاع خواهان تاخیر شدیم.
شکایات زیادی از تاخیر در صدور گذرنامه وجود دارد.
هر گونه تاخیر در فرآیند تولید برای یک شرکت هزینه بر است.
این اعتصاب باعث تاخیرهای طولانی در فرودگاه شده است
پس از سه ماه تأخیر، سرانجام کار بر روی ساختمان جدید آغاز شد.
Darlington Community Health Council yesterday discussed the problem of delays in reaching patients who live in the more remote areas of Teesdale.
شورای بهداشت جامعه دارلینگتون دیروز در مورد مشکل تاخیر در دسترسی به بیمارانی که در مناطق دورافتاده تر Teesdale زندگی می کنند بحث کرد.
این کار با قرار دادن عمدی تاخیر در مدار انجام می شود.
There is a seven-second delay between transmission of the radio signal and when it can be heard on computer.
بین ارسال سیگنال رادیویی و زمانی که می توان آن را در رایانه شنید، هفت ثانیه تاخیر وجود دارد.
خوب، او فعلاً بعد از توضیح تأخیر به آن رسیدگی می کند.
پلیس کلیولند از بسی مارون 73 ساله به خاطر تاخیر عذرخواهی کرده است.
دلیل تاخیر در گزارش آنجل و پاونال مشخص شد.
Voice over Nuclear Electric were making light of the delay and praised the way the mock emergency was being handled.
Voice over Nuclear Electric تأخیر را روشن می کرد و نحوه رسیدگی به وضعیت اضطراری ساختگی را تحسین می کرد.
مسافران امروز با تاخیرهای طولانی در جاده ها مواجه خواهند شد.
to experience/suffer delays
تاخیرها را تجربه/تحمل کنند
to avoid/minimize further delays
برای جلوگیری/به حداقل رساندن تاخیرهای بیشتر
افزایش ازدحام و تاخیر در ترافیک پیش بینی می شود.
تاخیر دو ساعته / تاخیر دو ساعته
این اعتصاب منجر به تاخیر در خدمات قطار شده است.
بابت تاخیر در پاسخگویی به نامه شما پوزش می طلبیم.
این مسائل باعث تاخیر جدی در پروژه شده است.
پروازها به نیویورک ممکن است با تأخیر مواجه شوند.
زمانی برای تاخیر وجود ندارد
بدون تأخیر (= بلافاصله) آن را به پلیس گزارش دهید.
پس از یک سری تاخیرهای طولانی، سرانجام پرونده به دادگاه رسید.
بابت تاخیر در پاسخگویی به شما پوزش می طلبم.
مسافران هنگام تاخیر در سفر از عدم اطلاع رسانی شکایت دارند.
مسافران تاخیرهای طولانی را تجربه کرده اند.
لطفا نامه های خود را به درستی ارسال کنید تا تاخیرها کاهش یابد.
پروژه ساختمان با تأخیرهای بوروکراتیک مواجه شده است.
تأخیرهای بی مورد ناشی از عدم انجام درست کار توسط افراد بوده است.
تاخیر در رسیدن به فرودگاه
تاخیر بیشتر در طرح
پنج دقیقه تاخیر روی گاوصندوق بانک وجود دارد.
انتظار می رود تاخیر و لغو سفر وجود داشته باشد.
هواپیمای من یک ساعت تاخیر داشت.
برف سنگین شروع بازی را به تاخیر انداخت.
فکر می کنم باید تصمیم گیری در این مورد را تا سال آینده به تعویق بیندازیم.
I was delayed by traffic.
به خاطر ترافیک معطل شدم.
اگر الان تاخیر داشته باشید، ممکن است فرصت از دست برود.
این وضعیت باید بدون تاخیر حل شود.
تاخیرهای طولانی در بزرگراه به دلیل تصادف پیش بینی می شود.
تأخیر در انتشار کتاب رخ داده است.
او می خواهد جلسه را تا چهارشنبه به تعویق بیندازد.
مکث
صبر کن
زنگ تفريح
halt
توقف
stoppage
میان گویی
interlude
فاصله
interval
وقفه
intermission
متوقف کردن
holdup
شکاف
آرامش
interruption
بازداشت
عقب نشینی
lull
تعلیق
detention
اقامت کردن
holdback
عقب افتادگی
suspension
بررسی
خرابی
retardation
تاخیر
logjam
detainment
نگه دارید
downtime
غرفه
lag
متوالی
logjam
عقب ماندگی
مربا
stall
گیر
surcease
فیلی باستر
retardment
برگزاری
jam
snag
filibuster
holding
expedition
اعزام
agility
چابکی
haste
عجله
سرعت
quickness
سریع بودن
rapidity
تسریع
rapidness
ثبات
promptness
نشاط
swiftness
ضرورت
expeditiousness
تند بودن
hastiness
عجله کردن
fastness
عجله کن
hurriedness
هجوم بردن
speediness
کرفس
alacrity
ارسال
urgency
ناوگان
velocity
فشار
briskness
پیشرفت
hastening
hurry
celerity
dispatch
fleetness
hustle
promptitude
advancement