advance

base info - اطلاعات اولیه

advance - پیشرفت

noun - اسم

/ədˈvæns/

UK :

/ədˈvɑːns/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [advance] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • We live in an age of rapid technological advance.


    ما در عصر پیشرفت سریع تکنولوژی زندگی می کنیم.

  • Recent advances in technology have made the procedure safe.


    پیشرفت های اخیر در فناوری، این روش را ایمن کرده است.


  • پیشرفت های اخیر در علم پزشکی

  • major advances in the field of physics


    پیشرفت های بزرگ در زمینه فیزیک

  • an advance on the existing techniques


    پیشرفت در تکنیک های موجود


  • پیشرفت به سوی درک بهتر خدا

  • We feared that an advance on the capital would soon follow.


    ما می ترسیدیم که به زودی پیشرفتی در پایتخت ایجاد شود.

  • enemy advances


    دشمن پیشروی می کند

  • They offered an advance of £5 000 after the signing of the contract.


    آنها پس از امضای قرارداد 5000 پوند پیش پرداخت کردند.


  • بانک 95 درصد مبلغ خرید را به شما پیش پرداخت می دهد.

  • She asked for an advance on her salary.


    او برای حقوقش پیش پرداخت خواست.

  • He had made advances to one of his students.


    او به یکی از شاگردانش پیشرفت کرده بود.

  • She rejected his sexual advances.


    او پیشرفت های جنسی او را رد کرد.

  • Share prices showed significant advances.


    قیمت سهم پیشرفت چشمگیری را نشان داد.

  • a week/month/year in advance


    یک هفته / ماه / سال قبل

  • The rent is due one month in advance.


    اجاره از یک ماه قبل پرداخت می شود.


  • پیشاپیش از کمک شما سپاسگزاریم.

  • We try to plan well in advance.


    سعی می کنیم از قبل برنامه ریزی خوبی داشته باشیم.

  • It would have helped to know in advance that you were coming.


    اگر از قبل بدانیم که می آیی کمک می کند.

  • The fee is payable in advance.


    هزینه از قبل قابل پرداخت است.

  • People were evacuated from the coastal regions in advance of the hurricane.


    پیش از وقوع طوفان، مردم از مناطق ساحلی تخلیه شدند.

  • Galileo's ideas were well in advance of the age in which he lived.


    عقاید گالیله بسیار پیش از عصری بود که در آن زندگی می کرد.

  • Hindu science made great advances in astronomy and mathematics.


    علم هندو در نجوم و ریاضیات پیشرفت های زیادی کرد.

  • Recent years have seen significant advances in our understanding of the human genome.


    در سال های اخیر پیشرفت های قابل توجهی در درک ما از ژنوم انسان مشاهده شده است.

  • The design incorporates the most recent technological advances.


    طراحی شامل جدیدترین پیشرفت های تکنولوژیکی است.

  • We need more money if we are to make any further advances in this area of science.


    اگر بخواهیم در این زمینه علم پیشرفت بیشتری داشته باشیم، به پول بیشتری نیاز داریم.


  • پیشرفت های سریع در علم و فناوری

  • two major advances in orthopaedic medicine


    دو پیشرفت بزرگ در پزشکی ارتوپدی

  • At this time there were a number of major advances in the field of physics.


    در این زمان تعدادی پیشرفت عمده در زمینه فیزیک وجود داشت.

  • The general ordered an advance to the front line.


    ژنرال دستور پیشروی به خط مقدم داد.

  • The regiment made an advance on the enemy lines.


    هنگ در خطوط دشمن پیشروی کرد.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • متوقف کردن

  • halt


    مکث


  • نگه دارید

  • hesitate


    تردید کنید


  • بالا بکش

  • cease


    دست کشیدن

  • come to a halt


    متوقف شود


  • توقف کنید


  • بیا استراحت کن

  • discontinue


    پلیور

  • draw to a halt


    به بن بست برسد


  • پادگان

  • come to a standstill


    پارک

  • garrison


    ایستگاه


  • اقامت کردن


  • ماندن


  • ایستادن


  • غرفه


  • بکشید


  • صبر کن

  • stall


    قهقرایی


  • عقب نشینی


  • موقعیت


  • عقب نشینی کند

  • retrogress


    دوباره فکر کن

  • retreat


    سرجاتون بمونین


  • recede




لغت پیشنهادی

delineated

لغت پیشنهادی

armourer

لغت پیشنهادی

sparked