advance
advance - پیشرفت
noun - اسم
UK :
US :
تغییر، کشف یا اختراعی که باعث پیشرفت می شود
حرکت رو به جلو یا پیشرفت یک گروه از مردم - به ویژه برای صحبت در مورد سربازان استفاده می شود
پولی که قبل از زمان معمول به کسی پرداخت می شود، به ویژه حقوق شخصی
an increase in the price or value of something – used especially when talking about the stock exchange
افزایش در قیمت یا ارزش چیزی - به ویژه هنگامی که در مورد بورس صحبت می شود استفاده می شود
to move towards someone or something especially in a slow and determined way – used especially to talk about soldiers
حرکت کردن به سمت کسی یا چیزی، به ویژه با روشی آرام و مصمم - مخصوصاً برای صحبت کردن در مورد سربازان
اگر دانش علمی یا فنی پیشرفت کند، یا اگر چیزی آن را پیشرفت دهد، توسعه یافته و بهبود می یابد
قبل از اینکه کسی پول را به دست بیاورد به کسی پول بدهد
if the price or value of something advances, it increases – used especially when talking about the stock exchange
اگر قیمت یا ارزش چیزی پیشرفت کند، افزایش می یابد - مخصوصاً وقتی در مورد بورس صحبت می شود
برای تغییر زمان یا تاریخی که یک رویداد باید رخ دهد به زمان یا تاریخ قبلی
اگر فیلم، ساعت، ضبط موسیقی و غیره را جلو میبرید، یا اگر جلو میرود، جلو میرود
قبل از وقوع یک رویداد انجام می شود
an amount of money paid to someone before the usual time or before a piece of work has been completed
مقدار پولی که قبل از زمان معمول یا قبل از اتمام یک کار به شخصی پرداخت می شود
افزایش در مقدار، سطح یا قیمت چیزی
if you advance someone money you lend it to them or give it to them perhaps before they have earned it
اگر به کسی پولی را پیشدستی کنید، آن را به او قرض میدهید یا به او میدهید، شاید قبل از به دست آوردن آن
زمانی که قیمت سهام، ارز، کالا و غیره افزایش می یابد، افزایش می یابد
زمانی که سود یا فروش افزایش یابد، افزایش می یابد
وقتی یک شرکت پیشرفت می کند، سود آن افزایش می یابد
رفتن یا حرکت دادن چیزی به جلو، یا توسعه یا بهبود چیزی
تا قبل از زمان معمول مقداری پول به کسی بپردازید
برای ارائه یک ایده یا نظریه
اگر چیزی مانند قیمت سهام پیشرفت کند، ارزش آن افزایش می یابد
حرکت رو به جلو چیزی، یا بهبود یا پیشرفت در چیزی
پولی که قبل از موعد مقرر به کسی پرداخت می شود
تلاش برای شروع یک رابطه جنسی یا عاشقانه با کسی
چیزی مانند قیمت سهام که ارزش آن افزایش می یابد
قبل از یک رویداد اتفاق افتاده، انجام شده یا آماده است
قبل از یک رویداد اتفاق می افتد
پول پرداخت شده قبل از اتفاق
عمل به جلو بردن یا بهبود چیزی
an improvement relating to a particular activity or area of knowledge
بهبود مربوط به یک فعالیت یا حوزه دانش خاص
money that is paid to a person or organization before the usual time or before a piece of work is finished
پولی که قبل از زمان معمول یا قبل از اتمام یک کار به شخص یا سازمانی پرداخت می شود
ما در عصر پیشرفت سریع تکنولوژی زندگی می کنیم.
پیشرفت های اخیر در فناوری، این روش را ایمن کرده است.
پیشرفت های اخیر در علم پزشکی
پیشرفت های بزرگ در زمینه فیزیک
پیشرفت در تکنیک های موجود
پیشرفت به سوی درک بهتر خدا
ما می ترسیدیم که به زودی پیشرفتی در پایتخت ایجاد شود.
enemy advances
دشمن پیشروی می کند
آنها پس از امضای قرارداد 5000 پوند پیش پرداخت کردند.
بانک 95 درصد مبلغ خرید را به شما پیش پرداخت می دهد.
او برای حقوقش پیش پرداخت خواست.
او به یکی از شاگردانش پیشرفت کرده بود.
او پیشرفت های جنسی او را رد کرد.
Share prices showed significant advances.
قیمت سهم پیشرفت چشمگیری را نشان داد.
یک هفته / ماه / سال قبل
اجاره از یک ماه قبل پرداخت می شود.
پیشاپیش از کمک شما سپاسگزاریم.
سعی می کنیم از قبل برنامه ریزی خوبی داشته باشیم.
اگر از قبل بدانیم که می آیی کمک می کند.
هزینه از قبل قابل پرداخت است.
پیش از وقوع طوفان، مردم از مناطق ساحلی تخلیه شدند.
عقاید گالیله بسیار پیش از عصری بود که در آن زندگی می کرد.
علم هندو در نجوم و ریاضیات پیشرفت های زیادی کرد.
Recent years have seen significant advances in our understanding of the human genome.
در سال های اخیر پیشرفت های قابل توجهی در درک ما از ژنوم انسان مشاهده شده است.
طراحی شامل جدیدترین پیشرفت های تکنولوژیکی است.
اگر بخواهیم در این زمینه علم پیشرفت بیشتری داشته باشیم، به پول بیشتری نیاز داریم.
rapid advances in science and technology
پیشرفت های سریع در علم و فناوری
دو پیشرفت بزرگ در پزشکی ارتوپدی
در این زمان تعدادی پیشرفت عمده در زمینه فیزیک وجود داشت.
ژنرال دستور پیشروی به خط مقدم داد.
هنگ در خطوط دشمن پیشروی کرد.
ادامه دهید
forge ahead
پیشروی
به جلو حرکت کن
پیش رفتن
فشار رو به جلو
forge on
جعل کردن
به دست آوردن زمین
make headway
پیشرفت کردن
پیشرفت
march
مارس
حرکت در امتداد
حرکت کن
جلو را فشار دهید
فشار دهید
فشار بر روی
برو جلو
به جلو حرکت کند
حرکت کردن
شخم زدن
plough on
بیا جلو
plow on
به جلو ادامه دهید
پوشش زمین
ارسال
راندن
ادامه دادن
dispatch
راه اندازی
هجوم آورد
make inroads
متوقف کردن
halt
مکث
نگه دارید
hesitate
تردید کنید
بالا بکش
cease
دست کشیدن
متوقف شود
توقف کنید
بیا استراحت کن
discontinue
پلیور
به بن بست برسد
پادگان
پارک
garrison
ایستگاه
اقامت کردن
ماندن
ایستادن
غرفه
بکشید
صبر کن
stall
قهقرایی
عقب نشینی
موقعیت
عقب نشینی کند
retrogress
دوباره فکر کن
retreat
سرجاتون بمونین
recede