share
share - اشتراک گذاری
verb - فعل
UK :
US :
داشتن یا استفاده از چیزی با افراد دیگر
به کسی اجازه دهید چیزی که متعلق به شماست داشته باشد یا از آن استفاده کند
تقسیم کردن چیزی بین دو یا چند نفر
داشتن مسئولیت برابر برای انجام کاری، پرداخت هزینه برای چیزی و غیره
داشتن نظر، کیفیت یا تجربه مشابه دیگران
برای گفتن یک ایده، راز، مشکل و غیره به دیگران
یکی از قسمت های مساوی که مالکیت یک شرکت به آن تقسیم می شود
بخشی از چیزی که مالک آن هستید یا مسئول آن هستید
یکی از قسمت هایی که مالکیت یک شرکت به آن تقسیم می شود
different classes of a company’s shares. Each class has different characteristics, for example the right to vote at shareholders’ meetings
طبقات مختلف سهام یک شرکت هر طبقه دارای ویژگی های متفاوتی است، به عنوان مثال حق رای در مجامع سهامداران
بخشی از چیزی که به شخص، سازمان و غیره خاصی تعلق دارد
سهم بازار که با درآمد فروش (=پول حاصل از فروش) اندازهگیری میشود.
سهم بازار که با تعداد محصولات فروخته شده اندازه گیری می شود
افزایش سهم بازار با اعمال قیمت های پایین، حتی اگر سودآور نباشند
داشتن یا استفاده از چیزی همزمان با شخص دیگری
تقسیم غذا، پول، کالا و غیره و دادن بخشی از آن به دیگری
اگر دو یا چند نفر در یک فعالیت مشترک باشند، هر کدام بخشی از آن را انجام می دهند
If two or more people or things share a feeling quality or experience they both or all have the same feeling quality or experience
اگر دو یا چند نفر یا چیزهایی در یک احساس، کیفیت یا تجربه مشترک باشند، هر دو یا همه آنها احساس، کیفیت یا تجربه یکسانی دارند.
برای گفتن افکار، احساسات، عقاید و غیره به دیگران
to put something on a social media website so that other people can see it or to let other people see something that someone else has put on a website
قرار دادن چیزی در یک وب سایت رسانه اجتماعی به طوری که دیگران بتوانند آن را ببینند، یا به دیگران اجازه دهید چیزی را ببینند که شخص دیگری در یک وب سایت قرار داده است.
بخشی از چیزی که بین چند نفر تقسیم شده است
بخشی از چیزی که چند نفر درگیر آن هستند
one of the equal parts that the ownership of a company is divided into and that can be bought by members of the public
یکی از بخش های مساوی که مالکیت یک شرکت به آن تقسیم می شود و می تواند توسط اعضای عمومی خریداری شود
موقعیتی که شخصی چیزی را در یک وب سایت رسانه اجتماعی به اشتراک می گذارد
یکی از قسمت هایی که چیزی به آن تقسیم شده است
تقسیم کردن یا استفاده از چیزی با دیگران
یکی از قسمتهایی است که وقتی چیزی بین چند نفر، گروه و غیره تقسیم میشود یا عددی که آن قسمت را نشان میدهد، به وجود میآید
one of the parts that results when something is divided between several people groups, etc., or a number representing that part
یکی از واحدهایی که مالکیت یک شرکت، صندوق و غیره به آن تقسیم می شود و مردم می توانند آن را خریداری کنند.
one of the units that the ownership of a company fund etc. is divided into and which can be bought by members of the public
چیز بدی زیاد یا بیش از اندازه کافی
رابطه بین موسیقی و جنبه های معنوی و عاطفی شفا به طور گسترده ای مشترک است.
میز خالی نیست دوست دارید به اشتراک بگذارید؟
به اشتراک گذاشتن یک اتاق / تخت
والدین گفتند که فضای کافی برای دو مدرسه برای اشتراک فضا وجود ندارد.
23 سال از زمانی که این چهار مرد یک صحنه مشترک داشتند می گذرد.
سو با سه دانشجوی دیگر خانه ای مشترک دارد.
باب به جس گفت که می خواهد زندگی خود را با او به اشتراک بگذارد.
همه اعضای گروه به طور مساوی در سود گروه سهیم هستند.
کیک را با او تقسیم کرد.
پادشاه مجارستان برای تشکیل امپراتوری اتریش-مجارستان قدرت را با امپراتور اتریش تقسیم کرد.
هر شریک حق دارد در سود کسب و کار سهیم باشد.
پیتزا را بین چهار نفر تقسیم کردیم.
ریتا پول خود را بین شش نوه اش تقسیم کرد.
Profits are shared out yearly.
سود سالانه تقسیم می شود.
جان هیچ برادر یا خواهری نداشت و به اشتراک گذاری عادت نداشت.
The conference is a good place to share information and exchange ideas.
کنفرانس محل خوبی برای تبادل اطلاعات و تبادل نظر است.
این منبع آنلاین به کشاورزان راهی جدید برای به اشتراک گذاشتن دانش با یکدیگر می دهد.
الی شکلاتش را با بچه های دیگر تقسیم کرد.
به اشتراک گذاشتن یک نگرانی/نظر
shared values
ارزش های مشترک
آنها علاقه مشترکی به گیاه شناسی داشتند.
دیدگاهی که به طور گسترده مشترک است
آنها عشق مشترکی به سینما دارند.
پسرش در اشتیاق دو و میدانی شریک نیست.
ما عقاید بسیاری را با پیروان ادیان دیگر به اشتراک می گذاریم.
مردم اغلب نظرات سیاسی خود را با والدین خود در میان می گذارند.
من واقعاً در عشق او به حیوانات شریک نبودم.
برای به اشتراک گذاشتن افکار / ایده ها / احساسات / خاطرات
به راحتی نمیتوانستم مشکلاتم را به اشتراک بگذارم.
دو دوست همه چیز را به اشتراک گذاشتند - آنها هیچ رازی نداشتند.
لطفاً این را در فیس بوک و توییتر به اشتراک بگذارید تا بتوانیم خبر را به اطلاع برسانیم.
من می خواهم داستان چند نفری را که با آنها ملاقات کردم به اشتراک بگذارم.
apportion
تقسیم
allocate
اختصاص دهد
allot
اختصاص دادن
dispense
توزیع
توزیع کردن
ration
جیره
قسمت کردن
دیووی
divvy
مته
mete
نسبت دادن
prorate
جیره بندی کردن
ration out
معامله
معامله کردن
تقسیم کردن
از دست دادن
divvy up
دادن
dole out
جزوه
حک کردن
ظرف خارج کردن
carve up
اندازه گیری
بسته کردن
پارتیشن کردن
parcel out
جدا شدن
partition out
توافق
اداره کند
accord
پای را برش دهید
administer
قطعه قطعه کردن
به اشتراک گذاشتن
تقسیم کنید
hoard
احتکار
نگه دارید
نگاه داشتن
withhold
خودداری کنید
حفظ
چسبیدن به
cling to
آویزان کردن
صرفه جویی
ذخیره کردن
جمع آوری
stash
جمع آوری کنید
اشتباه تخصیص دهد
مجلل
misallocate
رها کردن
lavish
اختصاص دادن
رایگان
deallocate
با هم نگه دارید