class

base info - اطلاعات اولیه

class - کلاس

noun - اسم

/klæs/

UK :

/klɑːs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [class] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • We were in the same class at school.


    در مدرسه هم کلاس بودیم.

  • She is the youngest in her class.


    او جوان ترین در کلاس خود است.

  • He came top of the class.


    او در صدر کلاس قرار گرفت.

  • The whole class was/were told to stay behind after school.


    به کل کلاس گفته شد/به آنها گفته شد که بعد از مدرسه عقب بمانند.

  • I have a history class at 9 o'clock.


    من ساعت 9 کلاس تاریخ دارم.

  • I was late for (a) class.


    برای کلاس (الف) دیر آمدم.

  • See me after class.


    بعد از کلاس منو ببین

  • She works hard in class (= during the class).


    او در کلاس سخت کار می کند (= در طول کلاس).

  • Are you still doing your French evening class?


    آیا هنوز هم کلاس عصر فرانسه خود را انجام می دهید؟

  • I've been taking classes in pottery.


    من در کلاس های سفالگری شرکت کرده ام.

  • the class of 2020


    کلاس 2020

  • the freshman/sophomore/junior/senior class


    کلاس سال اول / دوم / کلاس اول / ارشد

  • the working/middle/upper class


    طبقه کارگر/متوسط/بالا

  • The party tries to appeal to all classes of society.


    حزب سعی می کند به همه طبقات جامعه جلب کند.

  • His ideas had an appeal among the wealthy professional classes.


    ایده های او در میان طبقات ثروتمند و حرفه ای جذابیت داشت.

  • differences of class race or gender


    تفاوت طبقاتی، نژادی یا جنسیتی


  • نظام طبقاتی قدیمی در عصر مدرن مناسب نیست.


  • جامعه ای که در آن طبقه از توانایی مهمتر است

  • He always travels business class.


    او همیشه در کلاس تجاری سفر می کند.

  • The first-class compartment is situated at the front of the train.


    کوپه درجه یک در جلوی قطار قرار دارد.

  • It was good accommodation for a hotel of this class.


    برای هتلی در این کلاس اقامت خوبی بود.

  • different classes of drugs


    کلاس های مختلف دارو

  • Dickens was in a different class from (= was much better than) most of his contemporaries.


    دیکنز در کلاسی متفاوت از (= بسیار بهتر از) اکثر هم عصرانش بود.

  • As a jazz singer she's in a class of her own (= better than most others).


    به عنوان یک خواننده جاز او در کلاس خودش است (= بهتر از بقیه).

  • He came first in his class at every event.


    او در هر رویداد اول کلاس خود بود.

  • She has class all right—she looks like a model.


    او کلاس خوبی دارد - او مانند یک مدل به نظر می رسد.

  • There's a real touch of class about this team.


    در این تیم یک حس کلاسی واقعی وجود دارد.

  • a first-/second-/third-class degree


    مدرک درجه یک / دوم / سوم

  • Constitutional reform is popular among the chattering classes.


    اصلاحات قانون اساسی در میان طبقات پچ پچ رواج دارد.

  • topics being discussed at the breakfast tables of the chattering classes


    موضوعاتی که در میز صبحانه کلاس های پچ پچ مورد بحث قرار می گیرد

  • He sat at the back of the class.


    پشت کلاس نشست.

synonyms - مترادف

  • نوع


  • مرتب سازی


  • سفارش


  • ژانر. دسته

  • genre


    جنس

  • genus


    مقطع تحصیلی


  • گونه ها


  • تنوع


  • نام تجاری


  • نژاد

  • breed


    دسته بندی


  • خانواده


  • شبیه

  • ilk


    تنظیم

  • set


    طبقه بندی

  • classification


    فرقه

  • denomination


    طبیعت


  • مهر

  • stamp


    راه راه

  • strain


    ردیف

  • stripe


    براکت

  • tier


    کالیبر آمریکا

  • bracket


    کالیبر UK

  • caliberUS


    قالب

  • calibreUK


    تقسیم


  • گروه


  • گروه بندی


  • سلسله مراتب

  • grouping


    لیگ

  • hierarchy



antonyms - متضاد
  • unclassifiability


    غیرقابل طبقه بندی

لغت پیشنهادی

back end

لغت پیشنهادی

kennedy

لغت پیشنهادی

make