constitutional
constitutional - مشروطه
adjective - صفت
UK :
US :
به طور رسمی توسط سیستم قوانین یک کشور یا سازمان مجاز یا محدود شده است
مرتبط با قانون اساسی یک کشور یا سازمان
مربوط به سلامتی، توانایی بدنی یا شخصیت کسی است
پیاده روی کنید زیرا برای سلامتی شما مفید است
مربوط به قانون اساسی
قانون اساسی مجاز است
توسط قانون اساسی مجاز یا مندرج در قانون اساسی
مربوط به وضعیت سلامت عمومی کسی است
پیاده روی که اغلب برای حفظ سلامت خود انجام می دهید
مربوط به یا پیروی از قوانین قانون اساسی ایالات متحده است
مربوط به قانون اساسی یا مجاز است
یک تصمیم دادگاه در سال 1954 حکم داد که آموزش تفکیک شده مطابق قانون اساسی نیست.
‚ÄĘ The concept finally won approval last year in a simple piece of legislation less exalted than a constitutional amendment.
این مفهوم سرانجام در سال گذشته در یک قانون ساده، کمتر از یک اصلاحیه قانون اساسی، مورد تایید قرار گرفت.
‚ÄĘ The constitutional and organizational arrangements filter the interests of state personnel towards the long-run interests of the capitalists.
ترتیبات قانون اساسی و سازمانی منافع پرسنل دولتی را به سمت منافع بلندمدت سرمایه داران فیلتر می کند.
‚ÄĘ A less controversial proposal was a constitutional ban on the extradition of drug traffickers to stand trial in the United States.
یک پیشنهاد کمتر بحث برانگیز، ممنوعیت قانون اساسی برای استرداد قاچاقچیان مواد مخدر برای محاکمه در ایالات متحده بود.
به نظر می رسید هیچ کس نمی دانست که آیا اقدام رئیس جمهور بر اساس قانون اساسی بوده یا خیر.
‚ÄĘ This time the alleged transgressions involve a violation of constitutional protections that really matter in a democracy.
این بار تخلفات ادعایی شامل نقض حمایت های قانون اساسی است که واقعاً در یک دموکراسی اهمیت دارد.
تمرکز این انجمن در کمپین منشور 88 برای اصلاح قانون اساسی به طور کلی محو شد.
‚ÄĘ An attempt to include such a ban sank the last effort at constitutional reform made by Congress in 1989.
تلاش برای گنجاندن چنین ممنوعیتی، آخرین تلاش برای اصلاح قانون اساسی، انجام شده توسط کنگره در سال 1989 را غرق کرد.
دادگاه در مورد نقض حقوق اساسی زندانی تصمیم خواهد گرفت.
constitutional government/reform
دولت/اصلاح قانون اساسی
a constitutional amendment
یک متمم قانون اساسی
She had long advocated constitutional reform.
او مدتها از اصلاح قانون اساسی حمایت کرده بود.
آنها نمی توانند این قانون را تصویب کنند. قانون اساسی نیست
constitutional rights
حقوق اساسی
a constitutional monarchy (= a country with a king or queen whose power is controlled by a set of laws and basic principles)
سلطنت مشروطه (= کشوری با پادشاه یا ملکه که قدرت آن توسط مجموعه ای از قوانین و اصول اساسی کنترل می شود)
constitutional remedies
راه حل های قانون اساسی
چنین سیاستی بر اساس قانون اساسی نخواهد بود.
آزادی بیان باید یک حق قانون اساسی باشد.
constitutional weakness
ضعف قانون اساسی
او تقریباً 86 سال دارد و هنوز هم هر روز صبح مشروطه می گیرد.
آزادی بیان یک تضمین قانون اساسی در ایالات متحده است.
Freedom of speech is a constitutional right.
آزادی بیان یک حق قانون اساسی است.
آنها استدلال کردند که چنین اقدامی مطابق قانون اساسی نخواهد بود.
inherent
ذاتی
طبیعی
innate
ضروری است
intrinsic
بومی
inborn
ریشه دار
همخون
ماندگار
ingrained
انتگرال
inbred
مادرزادی
immanent
اساسی
integral
سیم کشی شده
congenital
سازنده
حک شده است
indigenous
ریشه کردن
hardwired
ارگانیک. آلی
constitutive
ساختاری
engrained
حیاتی
ingrain
ساخته شده است
عمیق نشسته
structural
پایه ای
ارثی
built-in
پیوند دادن
deep-rooted
به ارث برده
deep-seated
سیمی سخت
hereditary
connate
inbuilt
inherited
connatural
hard-wired
adventitious
تصادفی
extraneous
خارجی
extrinsic
بیرونی
cosmetic
لوازم آرایشی
contracted
قرارداد
learned
یاد گرفت
unnatural
غیر طبیعی
acquired
به دست آورد
incidental
اتفاقی
accidental
اضافه
added
پرورش داده شد
fostered
مراقبه کرد
meditated
ساختگی
artificial
سطح
ضمیمه شده است
nonnatural
اضافی
appended
شامل نمی شود
متأثر، تحت تأثیر، دچار، مبتلا
not included
فرض
affected
کشت شده است
nurtured
assumed
cultivated