organization
organization - سازمان
noun - اسم
UK :
US :
سازماندهی مجدد
تنظیم کننده
سازماندهی شده است
بی نظم
---
یک گروه مانند یک باشگاه یا کسب و کار که برای یک هدف خاص تشکیل شده است
برنامه ریزی و ترتیب دادن چیزی به گونه ای که موفق یا مؤثر باشد
روشی که در آن قسمت های مختلف یک سیستم چیده شده و با هم کار می کنند
گروهی از افراد، شرکت ها یا کشورها که برای هدفی خاص راه اندازی شده اند
یک سازمان مهم مانند بانک، کلیسا یا دانشگاه
an organization for people in a particular profession sport or activity which officially represents its members – often used in names
سازمانی برای افراد در یک حرفه، ورزش یا فعالیت خاص که به طور رسمی نماینده اعضای خود است - اغلب در نامها استفاده میشود.
سازمانی متشکل از افراد با اهداف سیاسی یکسان که می توانید در انتخابات به آنها رای دهید
گروه مهمی از مردم که قوانین را وضع می کنند و به مردم در مورد آنچه باید مجاز باشند توصیه می کنند
سازمانی برای افرادی که علاقه مشترک دارند، به عنوان مثال یک ورزش
سازمانی که توسط کارگران به منظور حفظ حقوق آنها تشکیل شده است
an organization which collects money to help people who are poor sick etc and does not make any profit for itself
سازمانی که برای کمک به افراد فقیر، بیمار و غیره پول جمع آوری می کند و هیچ سودی برای خود ندارد
an organization set up by the government which has official power but whose members have not been elected
سازمانی که توسط دولت ایجاد شده و دارای قدرت رسمی است اما اعضای آن انتخاب نشده اند
یک شرکت، تجارت، گروه و غیره که برای هدف خاصی تشکیل شده است
برنامه ریزی و تنظیم کار یک تجارت، شرکت، گروه و غیره خاص
کسی که برای یک شرکت کار می کند که هرگز ریسک نمی کند و همیشه با افراد صاحب اختیار موافق است
گروهی از مردم که به روشی سازمان یافته برای یک هدف مشترک با هم کار می کنند
برنامه ریزی یک فعالیت یا رویداد
روشی که در آن چیزی انجام می شود یا تنظیم می شود
گروهی که اعضای آن برای یک هدف مشترک به روشی مستمر با هم کار می کنند
چیدمان بر اساس یک سیستم خاص
یک شرکت یا گروه دیگری از افراد که برای یک هدف خاص با هم کار می کنند
فعالیت برنامه ریزی یک رویداد یا فعالیت
نحوه چیدمان چیزی
اکثر سازمان های بزرگ از کارشناسان حقوقی خود استفاده می کنند.
a non-profit environmental organization
یک سازمان غیر انتفاعی محیط زیست
سازمان بهداشت جهانی
Greenpeace is an international organization that works to protect the environment.
صلح سبز یک سازمان بین المللی است که برای حفاظت از محیط زیست فعالیت می کند.
ایده های خوبی در اینجا وجود دارد، اما مقاله فاقد سازماندهی و وضوح است.
Employees receive health care from a health maintenance organization (HMO).
کارکنان مراقبت های بهداشتی را از یک سازمان نگهداری سلامت (HMO) دریافت می کنند.
The person being called can tell us what he or she thinks or feels about our organization and what we offer.
فردی که فراخوانی می شود می تواند به ما بگوید که درباره سازمان ما چه فکری می کند یا چه احساسی دارد و چه چیزی ارائه می دهیم.
یکی از سازمان های پیشرو حقوق بشر در اروپا
او رئیس یک سازمان بین المللی بزرگ است.
او با سازمان های محلی کار می کند.
a voluntary/non-profit/non-governmental organization
یک سازمان داوطلبانه / غیر انتفاعی / غیر دولتی
a news/media organization
یک سازمان خبری/رسانه ای
مافیا به عنوان یک سازمان تروریستی مخفی آغاز شد.
سارا به یک سازمان دانشجویی پیوست.
to found/form/establish an organization
تاسیس/تشکیل/تاسیس یک سازمان
این سازمان خدمات مسکن و حمایتی را برای جوانان بی خانمان ارائه می دهد.
سازمان بهداشت جهانی
بیشتر برگزاری این کنفرانس ها را به دستیارم می سپارم.
عروسی در آن مقیاس سازماندهی زیادی می طلبد.
این گزارش سازماندهی نیروی کار در شرکت را مورد مطالعه قرار می دهد.
آنها اشکال جدیدی از سازماندهی اجتماعی را آزمایش کردند.
او بسیار باهوش است اما کارش فاقد سازماندهی است.
وب سایت با سازماندهی بهتر مؤثرتر خواهد بود.
این کشور قصد دارد از این سازمان خارج شود.
چند نفر با استعداد در آن سازمان وجود دارند.
این گروه به عنوان یک سازمان سیاسی دیده می شود.
There are several non-governmental and non-profit organizations offering humanitarian assistance in the region.
چندین سازمان غیردولتی و غیرانتفاعی وجود دارند که کمک های بشردوستانه را در این منطقه ارائه می کنند.
این یک سازمان تحقیقاتی و مشاوره ای است که برای پیشرفت زنان رنگین پوست در تجارت کار می کند.
باید تغییراتی در کل سازمان ایجاد شود.
این ایمیل برای چندین نفر در سازمان ارسال شد.
آنها به عضویت در یک سازمان تروریستی متهم شدند.
بودجه این مدرسه توسط یک سازمان مذهبی تامین می شود.
وزیر امور خارجه با نمایندگان سازمان های حفاظت محیط زیست دیدار کرد.
خبرنگارانی که توسط سازمان های خبری بزرگ مانند ABC، CBS و NBC استخدام می شوند
the Contemporary Art Society an organization founded in 1910 by Roger Fry among others
انجمن هنر معاصر، سازمانی که در سال 1910 توسط راجر فرای در میان دیگران تأسیس شد.
او سال جهانی گرسنگی را تأسیس کرد، سازمانی که به پایان دادن به گرسنگی در جهان اختصاص داشت.
The Art Copyright Coalition is a new organization formed to fight copyright infringements worldwide.
ائتلاف حق چاپ هنر یک سازمان جدید است که برای مبارزه با نقض حق چاپ در سراسر جهان تشکیل شده است.
سازمان های فعال درگیر در مبارزه با ایدز
ما یک سازمان ملی هستیم که برای حفظ روستا کار می کنیم.
شرکت
موسسه، نهاد
اتحادیه
consortium
کنسرسیوم
گروه
لیگ
نگرانی
بدن
ترکیب کردن
فدراسیون
federation
جامعه
سندیکا
syndicate
باشگاه
کنفدراسیون
confederation
استقرار
محکم
لباس
outfit
مهمانی - جشن
اتحاد
باند
ائتلاف
گروه تولیدی
conglomerate
جمع آوری
gathering
عمل
آژانس
هیئت مدیره
کسب و کار
دایره
شورا
فرقه
faction
dissolution
انحلال
disorganisationUK
سازماندهی بریتانیا
disorganizationUS
بی سازمانی ایالات متحده
disunion
جدایی
termination
خاتمه دادن
disbandment
قطع شدن
discontinuation
توقف
break-up
منحل کردن
cessation
از هم پاشیدن
disbanding
اخراج
disestablishment
تقسیم کردن
dismissal
تبخیر
split-up
شخصی
evaporation
جدایش، جدایی
تقسیم
separation
یکی
خواهری
پرولتاریا
sisterhood
کل
proletariat
تخریب
لغو
demolition
سرگرمی
abolition
سرگرم کننده
انکار
همسری
denial
وتو
sorority
ارتباط
veto
نزول کردن
stoppage