decrease
decrease - نزول کردن
verb - فعل
UK :
US :
کمتر شدن یا پایین آمدن به سطح پایین تر یا مجبور کردن چیزی به این کار
از نظر تعداد یا مقدار کمتر شود
برای کاهش. پایین رفتن کمتر رسمی از کاهش است و کلمه معمولی است که در مکالمه استفاده می شود
کاهش دادن - با اعداد یا مقادیر یا در مورد سطح یا استاندارد چیزی استفاده می شود
کوچکتر یا کم اهمیت تر شدن
کاهش یابد، به خصوص به میزان زیادی. سقوط و سقوط کمتر رسمی هستند تا کاهش
به طور ناگهانی خیلی سریع و به مقدار بسیار زیاد کاهش یابد
if a price or value slides, it gradually decreases in a way that causes problems – used especially in news reports
اگر قیمت یا ارزش کاهش یابد، به تدریج کاهش می یابد به نحوی که باعث ایجاد مشکل می شود - به ویژه در گزارش های خبری استفاده می شود
to gradually decrease until there is very little left of something especially numbers or amounts, popularity, or importance
به تدریج کاهش می یابد تا زمانی که از چیزی، به خصوص اعداد یا مقادیر، محبوبیت، یا اهمیت بسیار کمی باقی بماند
if a number or the amount of an activity that is happening tapers off it gradually decreases, especially so that it stops completely
اگر تعداد یا مقدار فعالیتی که در حال انجام است کاهش یابد، به تدریج کاهش می یابد، به ویژه به طوری که به طور کامل متوقف می شود.
فرآیند کمتر شدن یا مقداری که در آن چیزی کمتر می شود
زمانی استفاده می شود که تعداد، مقدار یا سطح چیزی کمتر از قبل شود
زمانی استفاده می شود که قیمت، مقدار یا سطح چیزی کمتر شود
زمانی استفاده می شود که یک دولت یا شرکت قیمت، مقدار یا سطح چیزی را کاهش دهد
زمانی استفاده می شود که تعداد، مقدار یا سطح چیزی کاهش یابد، به خصوص به مقدار زیاد
زمانی استفاده می شود که تعداد، مقدار، سطح یا استاندارد چیزی کاهش یابد، به خصوص به تدریج
پایین آمدن به یک سطح پایین تر، یا کاری برای انجام این کار
فرآیند کاهش چیزی، یا میزان کاهش آن
کمتر شدن یا کمتر شدن چیزی
کاهش
کوچکتر شدن یا کم کردن چیزی
روند کم شدن چیزی یا مقداری که در آن چیزی کمتر می شود
کارشناسان می گویند زمانی که والدین با فرزندان خود می گذرانند در حال کاهش است.
ترشح هیستامین در همه گروه ها در روز 7 در مقایسه با روز 3 حدود 6 برابر کاهش یافت.
سایر عوارض بارداری با افزایش سن زنان تقریباً به صورت خطی کاهش می یابد.
احتمال دوم کاهش عرضه و افزایش تقاضا است.
تگزاکو در سال گذشته پس از کاهش آن در سالهای 1993 و 1994، هزینههای سرمایهای خود را 11 درصد افزایش داد.
این به جای کاهش آلودگی باعث افزایش آلودگی می شود.
استفاده از آنها در ماه سپتامبر اندکی کاهش یافت و به 149 مورد گزارش شده رسید.
قرص های ضد بارداری شانس باردار شدن را کاهش می دهند.
Supplementary dietary phosphate decreased the fatty acid concentration only on the low calcium diet.
فسفات غذایی مکمل تنها در رژیم غذایی کم کلسیم غلظت اسید چرب را کاهش داد.
کمک های مالی طی چند سال گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.
a decreasing population
یک جمعیت در حال کاهش
تعداد دانشجویان جدیدالورود امسال از 210 نفر به 160 نفر کاهش یافت.
قیمت گندم 5 درصد کاهش یافته است.
تعداد این گونه پرنده هر ساله در حال کاهش است.
برای کاهش اندازه / ارزش
Fertility decreases with age.
باروری با افزایش سن کاهش می یابد.
این دارو به طور قابل توجهی خطر حمله قلبی را کاهش نداد.
افراد باید میزان چربی مصرفی خود را کاهش دهند.
کاهش بروز/احتمال/نرخ چیزی
میانگین تعداد خانواده از پنج فرزند به سه فرزند کاهش یافته است.
جرم و جنایت 20 درصد کاهش یافته است.
اندازه قلب به تدریج کاهش می یابد.
هزینه ها در سال جاری اندکی کاهش یافته است.
دوز پس از هشت هفته به تدریج کاهش یافت.
با افزایش سن تعداد دعواها در بین کودکان کاهش می یابد.
علائم شامل خشکی دهان، کاهش اشتها، سردرد و خستگی است.
سهم ما از بازار امسال به شدت کاهش یافته است.
We have decreased our involvement in children's books.
ما مشارکت خود را با کتاب های کودک کاهش داده ایم.
کاهش پیوسته در تعداد بازدیدکنندگان وجود داشته است.
من کاهش زیادی در علاقه مشاهده نکردم.
فروش خودرو در سال جاری به شدت کاهش یافت.
من هیچ کاهشی در فروش بلیط مشاهده نکردم.
When an investment increases or decreases in value but we do not sell it we record an unrealized gain or loss.
وقتی ارزش سرمایه گذاری افزایش یا کاهش می یابد اما آن را نمی فروشیم، سود یا زیان تحقق نیافته را ثبت می کنیم.
کل صادرات این کشور در سال 2009 6 درصد کاهش یافت.
این شرکت استراتژی های مختلفی را برای کاهش هزینه های تولید ارائه کرده است.
decrease significantly/dramatically/rapidly
به طور قابل توجهی / چشمگیر / سریع کاهش می یابد
decrease gradually/slightly/slowly
به تدریج/کمی/آهسته کاهش یابد
فلوریدا تنها ایالتی نیست که کاهش درآمد را تجربه کرده است.
فروش 640 میلیون دلار برای سه ماهه بود که 11 درصد کاهش داشت.
کاهش قابل توجه / قابل توجه / چشمگیر
lessen
کاهش دادن
کاهش می یابد
diminish
کاهش
dwindle
کم شدن
shrink
کوچک شدن
قرارداد
رها کردن
wane
کمرنگ شدن
abate
فروکش کند
subside
فروکش
ebb
پایین تر
سهولت
سقوط
عقب نشینی کند
recede
كاهش دادن
سبک کردن
lighten
سقوط شدید
plummet
غوطه
plunge
تسلیم شدن
relent
فرو رفتن
مخروطی
slump
در حد متوسط
taper
فرو ریختن
حواله دادن
quell
محدود کردن
remit
مستهلک کردن
curb
محو شدن
decrement
رنگ پریده
depreciate
pall
افزایش دادن
amplify
تقویت
رشد
بالا آمدن
accumulate
انباشتن
بسط دادن
intensify
تشدید شود
ساختن
enlarge
بزرگنمایی کنید
soar
اوج گرفتن
bourgeon
بورژون
increment
افزایش
triple
سه گانه
پیشرفت
افزایش دهد
بلند کردن
multiply
تکثیر کردن
بالا بردن
elevate
طولانی کردن
prolong
متورم شدن
swell
بالون
balloon
ترکیب
compound
باد کردن
inflate
توسعه دادن، گسترش
بزرگ کردن
magnify
کوه
تکثیر شود
proliferate
جوانه زدن
burgeon
بالا رفتن
دو برابر