almost
almost - تقریبا
adverb - قید
UK :
US :
تقریباً، اما نه به طور کامل یا نه کاملاً
نه به طور کامل یا نه کاملا
تقریبا. تقریباً در انگلیسی بریتانیایی بیشتر از انگلیسی آمریکایی استفاده می شود
تقریبا، اما هنوز نه
خیلی نزدیک
بسیار نزدیک - وقتی می گویید تفاوت مهم نیست از این استفاده کنید
almost a particular time age or period of time – used especially when you are not sure of the exact time age etc
تقریباً یک زمان، سن، یا دوره زمانی خاص – به خصوص زمانی که از زمان دقیق، سن و غیره مطمئن نیستید استفاده می شود
almost a particular number amount or time – used especially when the number or amount is surprisingly large or the time is very late
تقریباً یک عدد، مقدار یا زمان خاص - به ویژه زمانی که تعداد یا مقدار به طور شگفتآوری زیاد است یا زمان بسیار دیر شده استفاده میشود.
تقریبا – زمانی استفاده می شود که یک عدد یا مقدار همچنان در حال افزایش است یا زمانی نزدیکتر می شود
به انجام کاری بسیار نزدیک بودن
بسیار نزدیک به یک موقعیت بسیار بد
تقریبا
تقریباً اما نه کاملاً
جمعیت تقریباً 2700 نفری با صدای بلند تشویق می کنند.
تقریبا یک هفته پیش مادربزرگ ماندیم.
شراب ها تقریباً به اندازه شامپاین گران هستند.
اوایل عصر تقریباً مستقیماً بالای سر خواهد بود.
تقریباً دقیقاً به همین روش محاسبه می شود.
I'm almost finished.
من تقریباً تمام شده ام.
It's an almost impossible task.
این یک کار تقریبا غیرممکن است.
The treatment of engineering dynamics is almost invariably linear, although examples of simple non-linear formulations are provided.
درمان دینامیک مهندسی تقریباً همیشه خطی است، اگرچه نمونههایی از فرمولهای غیرخطی ساده ارائه شده است.
Then almost magically, as she realised this something stirred inside her and that something was excitement and courage.
سپس، تقریباً به طرزی جادویی، هنگامی که او این را فهمید، چیزی در درونش تکان خورد و آن چیزی هیجان و شجاعت بود.
تقریباً شبیه یک اوباش است.
ستارگان در اینجا تقریباً به همان شکلی بودند که در آن سوی جهان داشتند.
آیا ما تقریباً آنجا هستیم؟
The Western Electric system was thoroughly thought out with a performance exceeding acoustic cutters by two-and-a-half octaves and almost unlimited amplification.
سیستم وسترن الکتریک با عملکردی بیش از دو و نیم اکتاو و تقویت تقریبا نامحدود، به طور کامل طراحی شده بود.
من تقریبا همه آنها را دوست دارم.
آنها تقریباً هر چیزی را خواهند خورد.
تقریباً هیچ کس (= کمتر کسی) او را باور نکرد.
قلعه تقریباً به طور کامل توسط آب احاطه شده است.
این اشتباهی است که آنها تقریباً همیشه مرتکب می شوند.
این نقاشی تقریباً جعلی است.
Her handwriting is almost impossible to read.
خواندن دست خط او تقریبا غیرممکن است.
این تیم در بازی امروز با شکست تقریبا قطعی روبرو است.
نیروی کار در ده سال گذشته تقریباً دو برابر شده است.
تقریبا تولدت را فراموش کردم
مسکن تقریباً به اندازه آموزش به مشکل بزرگی تبدیل شده است.
داستان تقریباً برای واقعی بودن بیش از حد عجیب به نظر می رسد.
او تقریبا / تقریبا / عملا قطار خود را از دست داد.
تقریباً همه دانش آموزان دوچرخه دارند.
I’ve got practically every CD they’ve made.
من تقریباً تمام سی دی هایی که آنها ساخته اند را دارم.
نزدیک به 200 نفر در این جلسه حضور داشتند.
ما فقط به موقع به آنجا رسیدیم.
تقریبا/تقریباً به موقع به آنجا نرسیدیم.
من تقریباً هر چیزی را خواهم خورد.
او به سختی وارد می شود
او تقریباً هرگز وارد نمی شود
قایق تقریباً شبیه یک اسباب بازی بود.
او خیلی نزدیک بود گرفتار شود.
داستان تقریباً به طور قطع نادرست است.
Dinner's almost ready.
شام تقریبا آماده است
خانه آنها تقریباً روبروی خانه ما است.
صدایش تقریباً نامفهوم بود.
این دو برادر تقریباً جدایی ناپذیر هستند.
لیز خورد و نزدیک بود بیفتد.
تقریباً وقت رفتن است.
She's almost 30.
او تقریباً 30 سال دارد.
تقریبا
به صورت مجازی
practically
عملا
در باره
نزدیک
approaching
نزدیک شدن
borderline
مرزی
nigh
در حدود
اساسا
منصفانه
circa
به طور نسبی
دور و بر
بدجنس
nearing
جایی
بطور قابل ملاحظه ای
به خوبی
feckly
نزدیک به
فقط درمورد
substantially
در آستانه
به خیر
در مورد
همه اما
verging on
در مرز
well-nigh
نه چندان دور از
bordering on
nigh on
کاملا
thoroughly
به طور کامل
utterly
به صورت کامل
مثبت
براستی
به طور موثر
به طور قطعی
positively
به طور جامع
قاطعانه
بدون شک
categorically
آشکارا
comprehensively
در مجموع
decisively
مسطح
unquestionably
همه
manifestly
به هیچ وجه
altogether
بدون قید و شرط
flat-out
خوب
در نهایت
wholly
بی وقفه
جلگه
با صدای بلند
بدون صلاحیت
unreservedly
downright
unmitigatedly
plain
undisputedly
soundly
unqualifiedly