ultimately

base info - اطلاعات اولیه

ultimately - در نهایت

adverb - قید

/ˈʌltɪmətli/

UK :

/ˈʌltɪmətli/

US :

family - خانواده
ultimate
نهایی
google image
نتیجه جستجوی لغت [ultimately] در گوگل
description - توضیح
  • finally after everything else has been done or considered


    در نهایت، پس از اینکه همه چیز دیگر انجام شد یا در نظر گرفته شد

  • finally after a series of things have happened


    بالاخره بعد از یه سری اتفاقات


  • برای تأکید بر مهمترین واقعیت در یک موقعیت استفاده می شود

  • finally; in the end


    سرانجام؛ در پایان

  • The gene they ultimately isolated is the blueprint for a protein called the alpha-7 nicotinic cholinergic receptor.


    ژنی که آنها در نهایت جدا کردند طرح اولیه پروتئینی به نام گیرنده کولینرژیک نیکوتین آلفا-7 است.

  • They ultimately sent 15 ambulances to the auditorium, at Grand Avenue and Washington Boulevard.


    آنها در نهایت 15 آمبولانس را به سالن در خیابان بزرگ و بلوار واشنگتن فرستادند.

  • As long as all the amino acids are present all protein is ultimately the same.


    تا زمانی که تمام آمینو اسیدها وجود داشته باشند، تمام پروتئین ها در نهایت یکسان هستند.

  • He believed that ultimately Timex would have to sit down negotiate and take the workers back.


    او معتقد بود که در نهایت، تایمکس باید بنشیند، مذاکره کند و کارگران را پس بگیرد.

  • Thus began the process which eventually led to the peasants ceasing to sow grain and ultimately to the New Economic Policy.


    بدین ترتیب روندی آغاز شد که در نهایت منجر به توقف کشت غلات توسط دهقانان و در نهایت سیاست اقتصادی جدید شد.


  • در نهایت ناشناخته و در نهایت قدرتمند، سرچشمه همه موجودات است.

  • However league and player representatives ultimately will decide the issue.


    با این حال، نمایندگان لیگ و بازیکنان در نهایت در این مورد تصمیم خواهند گرفت.

  • Even when the notation of early scores is open to interpretative prejudice, one must still ultimately work from a prepared text.


    حتی زمانی که نشانه گذاری امتیازات اولیه برای تعصب تفسیری باز باشد، باز هم باید در نهایت از متن آماده شده کار کرد.

  • Ultimately you'll have to decide for yourself.


    در نهایت، شما باید برای خودتان تصمیم بگیرید.

example - مثال
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

atrioventricular

لغت پیشنهادی

driven

لغت پیشنهادی

qualifying