to

base info - اطلاعات اولیه

to - به

preposition - حرف اضافه

/tə/

UK :

/tə/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [to] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • I walked to the office.


    به سمت دفتر رفتم.

  • It fell to the ground.


    به زمین افتاد.

  • It was on the way to the station.


    در راه ایستگاه بود.

  • He's going to Paris.


    او به پاریس می رود.

  • my first visit to Africa


    اولین بازدید من از آفریقا

  • He pointed to something on the opposite bank.


    او به چیزی در ساحل مقابل اشاره کرد.

  • Her childhood was spent travelling from place to place.


    دوران کودکی او در سفر از جایی به مکان دیگر سپری شد.

  • The meadows lead down to the river.


    چمنزارها به رودخانه منتهی می شوند.

  • Her hair fell to her waist.


    موهایش تا کمرش ریخته بود.

  • Place the cursor to the left of the first word.


    مکان نما را در سمت چپ کلمه اول قرار دهید.

  • There are mountains to the north.


    در شمال کوه هایی وجود دارد.

  • He gave it to his sister.


    به خواهرش داد.


  • من به شما توضیح خواهم داد که همه چیز به کجا می رود.

  • I am deeply grateful to my parents.


    من عمیقا از پدر و مادرم سپاسگزارم.


  • او نامه را خطاب به چه کسی بود؟

  • To whom did she address the letter?


    او نامه را خطاب به چه کسی کرد؟

  • a drop in profits from $105 million to around $75 million


    کاهش سود از 105 میلیون دلار به حدود 75 میلیون دلار

  • I'd say he was 25 to 30 years old (= approximately 25 or 30 years old).


    من می توانم بگویم او 25 تا 30 ساله (= تقریبا 25 یا 30 ساله) بود.

  • I like all kinds of music from opera to reggae.


    همه نوع موسیقی از اپرا گرفته تا رگی را دوست دارم.

  • We only work from Monday to Friday.


    ما فقط از دوشنبه تا جمعه کار می کنیم.

  • I watched the programme from beginning to end.


    از اول تا آخر برنامه رو دیدم.

  • How long is it to lunch?


    تا ناهار چقدر است؟

  • It's five to ten (= five minutes before ten o'clock).


    ساعت پنج تا ده (= پنج دقیقه قبل از ساعت ده) است.

  • The vegetables were cooked to perfection.


    سبزیجات به طور کامل پخته شده بودند.

  • He tore the letter to pieces.


    نامه را تکه پاره کرد.

  • She sang the baby to sleep.


    بچه را بخواب خواند.

  • The letter reduced her to tears (= made her cry).


    نامه اشک او را در آورد (= او را به گریه انداخت).

  • His expression changed from amazement to joy.


    حالت او از شگفتی به شادی تغییر کرد.

  • She is devoted to her family.


    او به خانواده اش فداکار است.

  • What have you done to your hair?


    با موهایت چه کردی؟


  • این طناب را به جلوی ماشین وصل کنید.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • از جانب


  • بیرون از

  • originating out of


    منشاء از


  • شروع در

  • originating at


    منشاء در

لغت پیشنهادی

welded

لغت پیشنهادی

organize

لغت پیشنهادی

lemming