attitude

base info - اطلاعات اولیه

attitude - نگرش

noun - اسم

/ˈætɪtuːd/

UK :

/ˈætɪtjuːd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [attitude] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • These societies have to change their attitudes towards women.


    این جوامع باید نگرش خود را نسبت به زنان تغییر دهند.

  • the government’s attitude towards single parents


    نگرش دولت نسبت به والدین مجرد

  • to have a positive/negative attitude towards somebody/something


    داشتن نگرش مثبت/منفی نسبت به کسی/چیزی

  • changes in public attitudes to marriage


    تغییر در نگرش عمومی به ازدواج

  • social attitudes about education


    نگرش های اجتماعی در مورد آموزش

  • changing attitudes on issues such as gay marriage


    تغییر نگرش در مورد مسائلی مانند ازدواج همجنس گرایان

  • Youth is simply an attitude of mind.


    جوانی صرفاً یک نگرش ذهنی است.

  • If you want to pass your exams you'd better change your attitude!


    اگر می خواهید در امتحانات خود موفق شوید، بهتر است نگرش خود را تغییر دهید!


  • اگر آنها بتوانند این نوع نگرش را اتخاذ کنند، آینده بسیار امیدوارکننده به نظر می رسد.

  • You're taking a pretty selfish attitude over this aren't you?


    شما در این مورد نگرش بسیار خودخواهانه ای دارید، اینطور نیست؟


  • بهتره از شر این نگرش خلاص بشی و شکل بگیری، جوان.

  • Don't give me any attitude!


    هیچ نگرش به من نده!


  • یک گروه با نگرش

  • Her hands were folded in an attitude of prayer.


    دستانش در حالت دعا جمع شده بود.


  • برای گرفتن یک ژست دراماتیک

  • He strikes an attitude of bravery and lonely defiance.


    او نگرش شجاعانه و سرپیچی تنهایی را نشان می دهد.

  • He displayed a condescending attitude towards/​toward his co-workers.


    او یک نگرش تحقیرآمیز نسبت به/به همکارانش نشان داد.

  • The policy reflects a caring attitude towards/​toward employees.


    این خط مشی نشان دهنده نگرش دلسوزانه نسبت به کارکنان است.


  • سعی می کنم نگرش سالم و مثبتی به زندگی داشته باشم.

  • The experience changed his attitude to religion.


    این تجربه نگرش او را به دین تغییر داد.

  • The teachers seem to have a very relaxed attitude to discipline.


    به نظر می رسد معلمان نگرش بسیار آرامی نسبت به نظم و انضباط دارند.

  • Her attitude to her parents has always been somewhat negative.


    نگرش او به والدینش همیشه تا حدودی منفی بوده است.

  • There has been a marked change in attitude towards the European single currency.


    تغییر قابل توجهی در نگرش نسبت به ارز واحد اروپایی وجود دارد.

  • They are accused of taking a cavalier attitude towards their employees' safety.


    آنها متهم هستند که نسبت به ایمنی کارکنان خود نگرش سرسختانه دارند.

  • Newspapers reflect social attitudes.


    روزنامه ها نگرش های اجتماعی را منعکس می کنند.


  • به نظر می رسد او نگرش مناسبی برای کار دارد.

  • We all need to show commitment and a can-do attitude.


    همه ما باید تعهد و نگرش قابل انجام را نشان دهیم.

  • Sometimes it's essential for doctors to cultivate a detached attitude.


    گاهی اوقات برای پزشکان ضروری است که یک نگرش مستقل را پرورش دهند.

  • The general attitude of the public is sympathetic.


    نگرش عمومی مردم همدلانه است.

  • His general attitude of hostility did not impress the jury.


    نگرش کلی خصمانه او هیئت منصفه را تحت تأثیر قرار نداد.


  • من تمایل دارم این نگرش را اتخاذ کنم که بهتر است به خوبی تنها باشیم.

synonyms - مترادف

  • چشم انداز


  • نظر


  • موقعیت


  • حالت

  • stance


    رویکرد

  • viewpoint


    باور


  • مایل


  • زاویه

  • slant


    واکنش


  • فكر كردن

  • outlook


    احساس


  • تمایل


  • دیدگاه


  • فکر

  • inclination


    اعتقادات

  • standpoint


    احساسات


  • ایده ها

  • convictions


    احساس؛ عقیده؛ گمان

  • feelings


    قضاوت انگلستان

  • ideas


    قضاوت ایالات متحده


  • گرایش

  • judgementUK


    ادراک

  • judgmentUS


    نقطه نظر


  • وضع


  • تفسیر

  • vantage point


    تکیه دادن

  • disposition


    طرز فکر


  • متقاعد کردن

  • leaning


  • mindset


  • persuasion


antonyms - متضاد
  • easiness


    سهولت

  • accessibility


    دسترسی

  • amiableness


    دوستی

  • amicability


    همنوایی

  • congeniality


    جامعه پذیری


  • مهربانی

  • friendliness


    قابل دسترس بودن

  • sociability


    بی خیالی

  • affability


    تصادفی بودن

  • amiability


    خوشرویی

  • approachability


    صمیمیت

  • approachableness


    اجتماعی بودن

  • carefreeness


    غیر رسمی

  • casualness


    آرامی

  • conviviality


    سبک دلی

  • cordiality


    خوشایند

  • gregariousness


    آرامش

  • informality


    بی تکلفی

  • laidbackness


    سهل انگاری

  • light-heartedness


    خوش اخلاقی

  • pleasantness


    خوش خلقی

  • relaxedness


    عدم رسمیت

  • unpretentiousness


  • easygoingness


  • good-naturedness


  • good-temperedness


  • lack of formality


لغت پیشنهادی

casino

لغت پیشنهادی

AB

لغت پیشنهادی

underway