somewhat

base info - اطلاعات اولیه

somewhat - تاحدی

adverb - قید

/ˈsʌmwʌt/

UK :

/ˈsʌmwɒt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [somewhat] در گوگل
description - توضیح

  • بیشتر از کمی اما نه خیلی


  • تا حدی

  • Most Holy Trinity parishioners see matters somewhat differently.


    اکثر اهل تثلیث مقدس مسائل را تا حدودی متفاوت می بینند.

  • Some might see it somewhat differently.


    برخی ممکن است آن را تا حدودی متفاوت ببینند.

  • Gloag had a deformity of the right arm and a somewhat high-pitched voice but overall made a forceful impression.


    گلوگ یک تغییر شکل بازوی راست و صدایی تا حدودی بلند داشت، اما در مجموع تأثیری قوی بر جای گذاشت.

  • My husband has a somewhat higher opinion of Mr Jones than I do.


    نظر شوهرم نسبت به من نسبت به آقای جونز بیشتر است.

  • The price is somewhat higher than I expected.


    قیمت کمی بالاتر از حد انتظار من است.

  • The Titan was designed to use only storable propellants, at the price of somewhat inferior specific impulse.


    تایتان برای استفاده از پیشرانه‌های قابل ذخیره‌سازی، با قیمت تکانه‌های خاص تا حدودی پایین‌تر طراحی شده بود.

  • The ambassador looked somewhat irritated by the interruption.


    سفیر از این وقفه تا حدودی عصبانی به نظر می رسید.

  • This year's celebrations should be somewhat larger than last year's.


    جشن های امسال باید تا حدودی بزرگتر از سال گذشته باشد.

  • This is somewhat like making the target broader so that it becomes easier to hit.


    این تا حدودی شبیه این است که هدف را گسترده تر کنید تا ضربه زدن به آن آسان تر شود.

  • Employment here peaked in 1975 and had somewhat recovered from its lowest level of 1981 by 1984.


    اشتغال در اینجا در سال 1975 به اوج خود رسید و تا سال 1984 تا حدودی از پایین ترین سطح خود در سال 1981 بهبود یافت.

  • The correlation here is somewhat subtle and depends on whether one is near to the bifurcation points or far from them.


    همبستگی در اینجا تا حدودی ظریف است و بستگی به این دارد که آیا فرد به نقاط انشعاب نزدیک است یا دور از آنها.

  • As we fall asleep our mental state becomes somewhat unpredictable from such gross measures.


    همانطور که ما به خواب می رویم، وضعیت روانی ما تا حدودی از این اقدامات فاحش غیرقابل پیش بینی می شود.

example - مثال
  • somewhat different/similar


    تا حدودی متفاوت/مشابه

  • I was somewhat surprised to see him.


    با دیدن او تا حدودی تعجب کردم.

  • The situation has changed somewhat since we last met.


    وضعیت از آخرین ملاقات ما تا حدودی تغییر کرده است.

  • What happened to them remains somewhat of a mystery.


    اتفاقی که برای آنها افتاد تا حدودی یک راز باقی مانده است.

  • My options are somewhat limited.


    گزینه های من تا حدودی محدود است.

  • Her version of what happened was somewhat different.


    روایت او از آنچه اتفاق افتاد تا حدودی متفاوت بود.

  • The minister was looking somewhat bemused.


    وزیر تا حدودی گیج شده بود.


  • خواننده با کمال تعجب از پذیرش این موضوع خودداری کرد.

  • The system had already been used albeit somewhat differently by Marx.


    این سیستم قبلاً توسط مارکس استفاده شده بود، البته تا حدودی متفاوت.

  • The resort has changed somewhat over the last few years.


    این استراحتگاه در چند سال گذشته تا حدودی تغییر کرده است.


  • او نسبت به قبل اعتماد به نفس بیشتری دارد.

  • We were somewhat tired after our long walk.


    بعد از پیاده روی طولانی مدت کمی خسته شده بودیم.

  • She was known for being somewhat of a strange character.


    او به خاطر شخصیتی عجیب و غریب شناخته شده بود.

  • Washington, D.C., is somewhat smaller than Baltimore.


    واشنگتن دی سی تا حدودی کوچکتر از بالتیمور است.

  • I was somewhat disappointed.


    تا حدودی ناامید شدم.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • hugely


    به شدت

  • massively


    به طور انبوه


  • مقدار کمی


  • اصلا


  • فوق العاده


  • بسیار


  • به ویژه


  • واقعا

  • exceptionally


    استثنایی

  • exceedingly


    بسیار زیاد

  • enormously


    به طرز وحشتناکی

  • terribly


    به طرز شگفت انگیزی

  • prodigiously


    به طور جدی


  • غیر معمول

  • uncommonly


    اضافی

  • extraordinarily


    بخصوص

  • immensely


    به طور قطعی

  • vastly


    بی اندازه

  • awfully


    با قدرت


  • تا حد زیادی


  • به طور برجسته

  • decidedly


    عالی


  • اکثر

  • inordinately


  • tremendously


  • ultra


  • mightily


  • greatly


  • eminently


  • supremely



لغت پیشنهادی

Arizona

لغت پیشنهادی

avionic

لغت پیشنهادی

wagner