accept
accept - تایید کنید
verb - فعل
UK :
US :
پذیرش - پذیرفته شدن
قابل قبول
غیر قابل قبول
پذیرفته شده
---
---
گرفتن چیزی که کسی به شما پیشنهاد می کند یا موافقت با انجام کاری که کسی از شما می خواهد انجام دهید
to decide that there is nothing you can do to change a difficult and unpleasant situation or fact and continue with your normal life
تصمیم بگیرید که هیچ کاری نمی توانید انجام دهید تا وضعیت یا واقعیت سخت و ناخوشایند را تغییر دهید و به زندگی عادی خود ادامه دهید
to decide that someone has the necessary skill or intelligence for a particular job course etc or that a piece of work is good enough
تصمیم گیری در مورد اینکه فردی مهارت یا هوش لازم را برای یک شغل خاص، دوره آموزشی و غیره دارد یا اینکه یک کار به اندازه کافی خوب است.
to allow someone to become part of a group society or organization and to treat them in the same way as the other members
اجازه دادن به فردی برای تبدیل شدن به بخشی از یک گروه، جامعه یا سازمان، و رفتاری مشابه با سایر اعضا
to agree to take or deal with something that someone gives you or to say that it is suitable or good enough
موافقت کردن با گرفتن یا معامله با چیزی که کسی به شما می دهد، یا اینکه بگویید آن چیز مناسب یا به اندازه کافی خوب است
تصمیم بگیرید که کاری را که کسی به شما پیشنهاد یا توصیه می کند انجام دهید
قبول کردن اینکه چیزی که کسی می گوید درست یا درست است
گرفتن یا موافقت با گرفتن چیزی که پیشنهاد شده است
موافقت با یک طرح، ایده، توافق و غیره
موافقت با گرفتن کالاهایی که سفارش داده شده است
وقتی مردم یک محصول جدید را می پذیرند، آن را دوست دارند و مایل به خرید آن هستند
تا مشتریان بتوانند با استفاده از این اشکال پرداخت پرداخت کنند
موافقت با پرداخت صورت حساب
موافقت رسمی با بیمه کردن چیزی
موافقت کردن برای گرفتن چیزی
برای بله گفتن به یک پیشنهاد یا دعوت
چیزی یا کسی را راضی کننده دانستن
باور کردن به اینکه چیزی درست است
موافقت کردن با گرفتن چیزی یا تلقی کردن چیزی به عنوان رضایت بخش، معقول یا درست
اگر پیشنهاد یا دعوتی را بپذیرید، به آن بله می گویید
پذیرش همچنین به معنای اجازه دادن به فردی برای عضویت در یک سازمان یا گروه است
پذیرفتن نیز به این معناست که فردی را که اکنون به گروه شما تعلق دارد، برابر بدانید
موافقت با ارائه بیمه برای چیزی یا کسی
موافقت با پرداخت صرافی
اما عباراتی که شکل یک درخواست را نداشتند نیز به زودی پذیرفته شدند.
کاربر نهایی باید یک مرورگر اینترنتی داشته باشد که بتواند اپلت را بپذیرد و اجرا کند.
این دفتر درخواست افراد غیر مقیم را نمی پذیرد.
اونز از پذیرش توضیح بیسونگا خودداری کرد.
نورتون به دلیل دریافت رشوه در زندان است.
ایده یک نیروی دفاعی مشترک توسط برخی از دولت های اتحادیه اروپا پذیرفته شده است.
با چاپلوسی ظریف به تدریج توسط خانه دار پذیرفته شده بود.
او از من خواست که با او ازدواج کنم و من هم قبول کردم.
عذرخواهی صمیمانه ما را بپذیرید.
باران می بارید، بنابراین پیشنهاد او را برای آسانسور پذیرفتم.
متأسفانه نمی توانم دعوت محبت آمیز شما را بپذیرم.
هیئت مدیره پیشنهاد ما را پذیرفت.
او تصمیم گرفته است که این کار را نپذیرد.
لطفا این نشانه کوچک قدردانی من را بپذیرید.
او به دریافت رشوه از یک شرکت تامین کننده متهم است.
او گفت که 15 دلار برای آن می پذیرد.
رای دادگاه را پذیرفتند.
قاضی از پذیرش مدارک او خودداری کرد.
او تمام تغییراتی که ما پیشنهاد دادیم را پذیرفت.
آیا حاضرید چالش را بپذیرید؟
او نصیحت کسی را نمی پذیرد.
مقاله من برای چاپ پذیرفته شد.
این دستگاه فقط سکه می پذیرد.
کارت های اعتباری به طور گسترده پذیرفته شده اند.
He accepts full responsibility for what happened.
او مسئولیت کامل اتفاقی که افتاده را می پذیرد.
شما باید عواقب اعمال خود را بپذیرید.
شما فقط باید این واقعیت را بپذیرید که ما هرگز ثروتمند نخواهیم شد.
مایل بودن/آماده شدن برای پذیرش چیزی
تا زمانی که کارگران این شرایط وحشتناک را بپذیرند، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.
آنها خطرات را به عنوان بخشی از کار می پذیرند.
او فقط قبول نکرد که پدرش دیگر آنجا نیست.
ممکن است سال ها طول بکشد تا جامعه محلی به طور کامل پذیرفته شود.
او هرگز در دنیایی که اساساً یک مرد بود پذیرفته نشده بود.
او هرگز او را به عنوان فرزند خود نپذیرفت.
من روایت او از وقایع را قبول ندارم.
آیا می توانیم حساب او را به عنوان نسخه واقعی بپذیریم؟
قبول دارم که این محبوبیت نخواهد داشت.
من آمادگی پذیرش نهایی بودن این تصمیم را ندارم.
دريافت كردن
بدست آوردن
کسب کردن
گرفتن
به دست آوردن
جمع آوری کنید
attain
امن است
کیسه
زمین
ناب
خالص
تهیه کنند
نمره
nab
گیر
پیروزی
procure
اعطا شود
داده شده
snag
دریافتی باشد
ارائه شود
be awarded
بیا داخل
دارند
دراز کشیدن از
سوار کردن
ضربه محکم و ناگهانی
قبول تحویل
موافقت با دریافت
رد کردن
کاهش می یابد
رد
پایین بیاورند
rebuff
انکار
صرف نظر کردن
میان بر
renounce
اجتناب
repudiate
عبور کردن
bypass
گذشت
eschew
امتناع از دریافت
نه گفتن به
کنار گذاشتن
روی برگردان
دوباره روشن کن
از
پرهیز از
انگشت شست به
قبول نکردن
abstain from
خودداری از
وتو
اجتناب کنید
refrain from
کم محلی کردن
veto
طرد کردن
disapprove
دفع کردن
shun
اجازه ندادن
snub
چشم پوشی
spurn
repel
disallow