deny
deny - انکار
verb - فعل
UK :
US :
گفتن اینکه چیزی درست نیست یا چیزی را باور نمی کنید
امتناع از اجازه دادن به کسی برای داشتن یا انجام کاری
امتناع از اعتراف به اینکه چیزی را احساس می کنید
گفتن اینکه چیزی درست نیست
درست است
اجازه ندادن کسی کاری را داشته باشد یا انجام دهد
اعتراف نکنید که دانش، مسئولیت، احساسات و غیره دارید.
به خود اجازه ندهید که چیزهایی داشته باشید یا انجام دهید
امتناع از اعتراف به اینکه با چیزی یا کسی ارتباط دارید
امتناع از اجازه یا اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
ناتوانی در اعتراف به اینکه دانش، مسئولیت یا احساسات دارید
درخواست تجدیدنظر پری به دادگاه رد شد.
متوجه شدم که بسیاری از احساسات خشمگینانه نسبت به مادرم را انکار کرده ام.
بولام تمامی اتهامات مربوط به فروش مواد مخدر به کودکان را رد کرد.
هاموک ها هر گونه پای مطمئنی را انکار کردند.
بیش از 450 قربانی بلایای طبیعی از پرداخت غرامت توسط بیمه گذاران خود محروم شدند.
متهمان توطئه برای کلاهبرداری را رد می کنند.
The act of stealing denied everything she had been taught.
عمل دزدی تمام آنچه را که به او آموخته بود انکار کرد.
والدینش فرصت رفتن به دانشگاه را از او دریغ کردند.
دیدم شما این کار را کردید، پس سعی نکنید آن را انکار کنید!
آیا او واقعاً ملاقات با جنی در آن شب را انکار کرد؟
To deny older women access to routine screening is both contra-indicated and explicitly discriminatory.
ممانعت از دسترسی زنان مسن تر به غربالگری معمول، هم منع نشان است و هم به صراحت تبعیض آمیز است.
این خواننده کپی کردن آهنگ از آهنگ قدیمی بیتلز را تکذیب می کند.
این شبکه این اتهامات را رد کرده است.
دانشمندان از دریافت بودجه لازم برای برنامه تحقیقاتی خود محروم شده اند.
او از حق اعتراض به دیوان عالی کشور محروم شده است.
The foreman had not informed us that the paraffin might explode. In fact he had categorically denied there was any danger.
سرکارگر به ما اطلاع نداده بود که ممکن است پارافین منفجر شود. در واقع او قاطعانه وجود هرگونه خطر را رد کرده بود.
Yet we systematically deny these individuals the opportunity to engage in meaningful ways with the adult world.
با این حال، ما به طور سیستماتیک این افراد را از این فرصت برای درگیر شدن به روشهای معنادار با دنیای بزرگسالان محروم میکنیم.
انکار یک ادعا/یک اتهام/یک اتهام
He has denied any involvement in the incident.
وی هرگونه دخالت در این حادثه را رد کرده است.
این شرکت به شدت تخلف را رد می کند.
به شدت / شدید / قاطعانه چیزی را انکار کردن
یک سخنگوی از تایید یا رد این گزارش ها خودداری کرد.
او پنهان کاری را رد کرد.
نمی توان انکار کرد که ما باید منابع بیشتری را برای این مشکل اختصاص دهیم.
این واقعیت را نمی توان انکار کرد که اقدام سریعتر می توانست آنها را نجات دهد.
او انکار می کند که چیزی در مورد این طرح می داند.
او هرگونه اطلاع از این حادثه را انکار کرد.
The department denies responsibility for what occurred.
این اداره مسئولیت آنچه رخ داده را رد می کند.
یک گروه کمپین ضد محیط زیست که تغییرات آب و هوایی را انکار می کند
آنها از دسترسی به اطلاعات محروم شدند.
Access to the information was denied to them.
دسترسی به اطلاعات برای آنها ممنوع شد.
او به طور قاطع دست داشتن در این کلاهبرداری را رد کرده است.
او به طور مداوم قتل همسرش را رد کرده است.
این واقعیت را نمی توان انکار کرد که او یک دانشمند عالی است.
می دانم که تو بودی که دیدم، پس انکارش فایده ای ندارد.
اگر کسی مرا متهم کند به سادگی تکذیب خواهم کرد.
هیچ کس انکار نمی کند که نیاز بسیار زیادی برای تغییر وجود دارد.
نمی توانید انکار کنید که ایده بسیار جذابی به نظر می رسد.
او اتهامات فساد و سوء مدیریت را رد کرد.
این شرکت در ماه مارس ادعاهای مطرح شده در این دادخواست را رد کرد.
هیچ فیزیکدانی وجود گرانش را انکار نمی کند.
انکار هولوکاست در آلمان جرم است.
واقعیت را نمی توان انکار کرد.
You cannot deny this opportunity to me.
شما نمی توانید این فرصت را از من دریغ کنید.
آنها با ضربه هگربرگ در زمان مصدومیت به طرز بی رحمانه ای از پیروزی محروم شدند.
بچه ها را می توان مجبور کرد در مزرعه کار کنند و عملاً آنها را از تحصیل محروم کنند.
دولت این کشور به طور سیستماتیک حقوق اولیه شهروندان خود را برای آزادی بیان سلب می کند.
او این اتهامات را تایید یا رد نخواهد کرد.
confute
اشتباه گرفتن
چالش
invalidate
باطل کردن
debunk
پاک کردن
مخالفت کنند
disown
انکار کردن
پیشخوان
مسابقه
disallow
اجازه ندادن
منفجر شدن
quash
لغو
contravene
مخالفت کردن
شک
disbelieve
کافر شدن
nullify
رد کردن
refute
تناقض دارد
contradict
نفی کردن
negate
به دست آوردن
rebut
مناقشه
disprove
منفی
gainsay
بی اعتبار کردن
repudiate
سلب مسئولیت
controvert
پس گرفتن
disconfirm
disaffirm
disavow
discredit
disclaim
retract
تایید
اذعان
اقرار کردن
اجازه
concede
قبول کردن
avow
قول
خود
تایید کنید
affirm
موافق
تشخیص انگلستان
recogniseUK
ایالات متحده را بشناسد
recognizeUS
ملحق شدن
accede
کمک
کمک کند
ایمان داشتن
هم رای بودن
اعتراف کردن
concur
تایید کند
confess
اعتبار
corroborate
نگاه داشتن
تصویب کنید
تحریم
حمایت کردن
ratify
اعتماد
تایید اعتبار
خوش آمدی
همراه باشید
validate
سوار شدن