challenge
challenge - چالش
noun - اسم
UK :
US :
رقیب
چالش برانگیز
به چالش کشیده شد
بدون چالش
غیر قابل چالش
---
چیزی که قدرت، مهارت یا توانایی را میآزماید، مخصوصاً به نحوی که جالب باشد
وقتی کسی قبول نمی کند که کسی یا چیزی درست و قانونی است
when someone tries to win something or invites someone to try to beat them in a fight competition etc
وقتی کسی سعی می کند چیزی را برنده شود یا کسی را دعوت می کند تا در مبارزه، رقابت و غیره او را شکست دهد
a demand from someone such as a guard to stop and give proof of who you are, and an explanation of what you are doing
درخواست از شخصی مانند نگهبان برای توقف و ارائه مدرکی که شما کی هستید و توضیحی در مورد کاری که انجام می دهید
بیانیه ای که قبل از شروع یک پرونده دادگاه ارائه می شود مبنی بر اینکه هیئت منصفه قابل قبول نیست
امتناع از پذیرش اینکه چیزی درست، منصفانه یا قانونی است
دعوت کردن از کسی برای رقابت یا مبارزه با شما، یا تلاش برای برنده شدن در چیزی
برای آزمایش مهارت ها یا توانایی های کسی یا چیزی
برای متوقف کردن کسی و درخواست اثبات اینکه او کیست و توضیحی درباره کاری که انجام می دهد
قبل از شروع یک پرونده دادگاه اعلام کند که هیئت منصفه قابل قبول نیست
a careful check of the cash and shares etc held by the employees of a company as part of an official check to discover if there has been any dishonesty
بررسی دقیق وجوه نقد و سهام و غیره که توسط کارکنان یک شرکت نگهداری می شود، به عنوان بخشی از یک چک رسمی برای کشف عدم صداقت
چیزی دشوار است که شما برای حل یا رسیدن به آن مصمم هستید
امتناع از پذیرش اینکه چیزی درست و قانونی است
(the situation of being faced with) something that needs great mental or physical effort in order to be done successfully and therefore tests a person's ability
(وضعیت مواجه شدن با) چیزی که برای انجام موفقیت آمیز نیاز به تلاش ذهنی یا جسمی زیادی دارد و در نتیجه توانایی فرد را محک می زند.
دعوت به رقابت یا شرکت، به ویژه در یک بازی یا بحث
an invitation to do something difficult funny or embarrassing, especially on social media often as a way of raising money for a good cause
دعوت به انجام کاری دشوار، خنده دار یا شرم آور، به ویژه در رسانه های اجتماعی، اغلب به عنوان راهی برای جمع آوری پول برای یک هدف خوب
پرسیدن اینکه آیا چیزی درست است یا قانونی
an instruction given by a soldier or guard at a border or gate telling someone to stand still and say their name and reasons for being there
دستوری که توسط یک سرباز یا نگهبان در مرز یا دروازه داده میشود و به کسی میگوید ثابت بماند و نام و دلایل حضور در آنجا را بگوید.
عمل امتناع از پذیرش شخصی به عنوان عضو هیئت منصفه
دعوت از کسی برای رقابت یا شرکت، به ویژه در یک بازی یا بحث
اینکه آیا چیزی درست است یا قانونی است
برای آزمایش توانایی یا اراده کسی
به کسی که در مرز یا دروازه است بگوید که ثابت بماند و نام و دلایل حضورش را بگوید
امتناع از پذیرش کسی به عنوان عضو هیئت منصفه
something needing great mental or physical effort in order to be done successfully or the situation of facing this kind of effort
چیزی که برای انجام موفقیت آمیز نیاز به تلاش ذهنی یا فیزیکی زیادی دارد یا وضعیت مواجهه با این نوع تلاش
a questioning or expression of doubt about the truth or purpose of something or the right of a person to have or do something
پرسش یا ابراز تردید در مورد حقیقت یا هدف چیزی، یا حق داشتن یا انجام کاری
چیزی که با شما رقابت می کند یا یک تهدید است
دعوت از کسی برای شرکت در مسابقه
to present tasks to someone that need great mental or physical effort in order to be done successfully
ارائه وظایف به کسی که برای انجام موفقیت آمیز نیاز به تلاش ذهنی یا فیزیکی زیادی دارد
ابراز یا نشان دادن شک در مورد حقیقت چیزی
a job duty or situation that is difficult because you must use a lot of effort determination, and skill in order to be successful
شغل، وظیفه یا موقعیتی که دشوار است، زیرا برای موفقیت باید تلاش، اراده و مهارت زیادی به کار ببرید.
یک چالش سخت/مهم/مهم
این نقش بزرگترین چالش دوران بازیگری او خواهد بود.
او هنوز با چالش های زیادی مواجه است (= باید با آنها کنار بیاید).
Destruction of the environment is one of the most serious challenges we face.
تخریب محیط زیست یکی از جدی ترین چالش های پیش روی ماست.
بزرگترین چالش پیش روی منطقه بیکاری است.
صنعتی شدن سریع هم چالش ها و هم فرصت ها را به همراه دارد.
کشورها باید برای مقابله با چالش تغییرات آب و هوایی با یکدیگر همکاری کنند.
مدارس باید با چالش فناوری جدید مقابله کنند (= با موفقیت با آن مقابله کنند).
من مشتاقانه منتظر چالش شغل جدیدم هستم.
این گالری با چالش نمایش آثار هنرمندان جوان روبرو شده است.
چالش پیش روی دولت یافتن راهی برای تامین مسکن ارزان قیمت است.
دزدی دریایی دیجیتال همچنان چالش های بزرگی را برای صنعت ایجاد می کند.
او چالش او را برای بحث در مورد این موضوع پذیرفت.
من مشتاقانه منتظرم تا چالش را قبول کنم.
او قصد دارد چالشی را برای رهبری حزب ایجاد کند.
چالش قانونی آنها ناموفق بود.
این یک چالش مستقیم با اختیارات رئیس جمهور بود.
The commission reconsidered the rules after a challenge from the television networks.
کمیسیون پس از چالش شبکه های تلویزیونی در قوانین تجدید نظر کرد.
او با این کار چالش های جدید و هیجان انگیزی را پذیرفته است.
موسیقی پیانوی لیست چالش فنی عظیمی را به همراه دارد.
وقتی چالشی پیش می آمد همیشه می شد روی او حساب کرد.
ارتش با چالش دلهره آور جنگ در دو جبهه روبرو بود.
چالش در ایجاد تقاضا برای محصول نهفته است.
The competitive market represents significant challenges for farmers.
بازار رقابتی چالش های مهمی را برای کشاورزان نشان می دهد.
چالش های پیش روی پرستاران مصدوم
او چالش او را پذیرفت.
قصد دارد یک چالش رهبری در حزب ایجاد کند
چالش عنوانی او با قهرمان سنگین وزن
چالشی از طرف حزب سیاسی دیگر
من چالش او را برای یک بازی شطرنج پذیرفتم.
این تظاهرات نشان دهنده یک چالش مستقیم برای قانون جدید است.
جرات
goad
خوب
provocation
تحریک
taunt
طعنه
spur
دعوت
invitation
احضار می کند
summons
تهدید
اولتیماتوم
ultimatum
درخواست
requisition
فراخوانی برای مسابقه
محرک
stimulus
دستکش
gauntlet
مشوق
incitement
انگیزه
تشویق
impetus
تکانه
تقویت
encouragement
مخمر
instigation
الهام گرفتن
impulse
اصرار کردن
stimulant
سرزنش کردن
inducement
فشار
boost
incitation
momentum
stimulation
yeast
inspiration
urging
goading