admission

base info - اطلاعات اولیه

admission - پذیرش

noun - اسم

/ədˈmɪʃn/

UK :

/ədˈmɪʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [admission] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • بستری شدن در بیمارستان در بیشتر موارد ضروری نیست.

  • Hospital admissions for asthma attacks have doubled.


    پذیرش در بیمارستان برای حملات آسم دو برابر شده است.

  • the university admissions policy/office


    سیاست/دفتر پذیرش دانشگاه

  • They tried to get into the club but were refused admission.


    آنها سعی کردند وارد باشگاه شوند اما از پذیرش آنها خودداری کردند.


  • او نتوانست در دانشگاه مورد نظر خود پذیرش بگیرد.

  • Is there any charge for admission?


    آیا هزینه ای برای پذیرش وجود دارد؟

  • There was a steady decline in cinema admissions during the 1960s.


    در طول دهه 1960 تعداد ورودی های سینما به طور مداوم کاهش یافت.

  • countries applying for admission to the European Union


    کشورهای متقاضی پذیرش در اتحادیه اروپا

  • Last admissions to the park are at 4 p.m.


    آخرین ورود به پارک ساعت 4 بعد از ظهر است.

  • He is a thief by his own admission (= he has admitted it).


    او به اقرار خود دزد است (= اعتراف کرده است).

  • an admission of guilt/failure/defeat


    اعتراف به گناه / شکست / شکست

  • The minister's resignation was an admission that she had lied.


    استعفای وزیر اعتراف به دروغگویی او بود.

  • admission charges/prices


    هزینه های پذیرش / قیمت ها

  • £5 admission


    ورودی 5 پوند

  • What's the admission?


    پذیرش چیست؟

  • He's applied for admission to the local college.


    او برای پذیرش در کالج محلی درخواست داده است.

  • On admission to hospital you will be examined by a doctor.


    در هنگام پذیرش در بیمارستان توسط پزشک معاینه خواهید شد.

  • emergency admissions to hospital


    پذیرش های اورژانسی در بیمارستان


  • نرخ پذیرش در بیمارستان


  • برای گرفتن پذیرش در یکی از بهترین مدارس

  • Admission is by ticket only.


    پذیرش فقط با بلیط است.

  • Last admission 30 minutes before closing time.


    آخرین پذیرش 30 دقیقه قبل از زمان بسته شدن.

  • She works in the college admissions office


    او در دفتر پذیرش کالج کار می کند

  • The country has applied for admission to the European Union.


    این کشور برای عضویت در اتحادیه اروپا درخواست داده است.

  • She has made no admission of any involvement in the plot.


    او هیچ گونه دخالتی در این طرح را اعتراف نکرده است.

  • She saw his leaving the company as an admission of failure.


    او ترک شرکت را به منزله اعتراف به شکست می دانست.

  • This is a clear admission that you were wrong.


    این یک اعتراف واضح است که شما اشتباه کرده اید.


  • به اعتراف خود او هرگز نباید به این سرعت رانندگی می کرد.

  • There is an admission fee of $10.


    هزینه پذیرش 10 دلار است.

  • Admission is free and no booking is required.


    ورود رایگان است و نیازی به رزرو نیست.

  • Her silence was taken as an admission of guilt/defeat.


    سکوت او به عنوان اعتراف به گناه / شکست در نظر گرفته شد.

synonyms - مترادف
  • acknowledgementUK


    قدردانی انگلستان

  • concession


    امتیاز

  • acknowledgmentUS


    تصدیق ایالات متحده

  • acceptance


    پذیرش - پذیرفته شدن

  • affirmation


    تایید

  • declaration


    اعلام

  • confession


    اعتراف


  • به رسمیت شناختن

  • avowal


    اقرار


  • حرفه

  • allowance


    کمک هزینه

  • assertion


    ادعا


  • بیانیه

  • assent


    موافقت

  • admitting


    اعتراف کردن

  • attestation


    تصدیق


  • شهادت

  • disclosure


    افشای

  • revelation


    افشا

  • divulgence


    افشاگری

  • asseveration


    تائیدیه

  • confirmation


    پرهیزگاری

  • averment


    سوگندنامه

  • affidavit


    بی بضاعت

  • unbosoming


    اصطلاح


  • مطالبه


  • تخلیه بار

  • divulgation


    گواهینامه

  • unburdening


    گواهی

  • testimonial


  • deposition


antonyms - متضاد
  • disavowal


    انکار

  • nonadmission


    عدم پذیرش

  • denial


    اختلاف نظر

  • disagreement


    عدم اجازه

  • disallowance


    محرومیت

  • exclusion


    اخراج

  • expulsion


    امتناع

  • refusal


    راز

  • repudiation


    طرد شدن


  • نتیجه

  • rejection


    خروج


  • توپ سیاه

  • egress


    پنهان کاری

  • exit


    وتو

  • blackballing


    ممنوعیت

  • concealment


    پوشش

  • veto


    سکوت

  • prohibition


    مخالفت


  • نگه داشتن


  • پنکه

  • dissent


    تماشاگر

  • keeping


    استعفا

  • fan


    قایم شدن

  • spectator


    ساکت

  • resignation


    بسته

  • hiding



  • closure


لغت پیشنهادی

artistry

لغت پیشنهادی

topsy

لغت پیشنهادی

runny