steady
steady - ثابت
adjective - صفت
UK :
US :
به تدریج یا بدون توقف ادامه یابد یا در حال توسعه باشد و احتمال تغییر آن وجود نداشته باشد
محکم در یک موقعیت خاص نگه داشته شده و حرکت نمی کند یا تکان نمی خورد
if someone’s voice is steady or they look at you in a steady way they seem calm and do not stop speaking or looking at you
اگر صدای کسی ثابت باشد یا با حالتی ثابت به شما نگاه کند، آرام به نظر می رسد و از صحبت کردن یا نگاه کردن به شما دست نمی کشد.
کسی که ثابت قدم است عاقل است و شما می توانید به او تکیه کنید
to hold someone or something so they become more balanced or controlled, or to become more balanced or controlled
نگه داشتن کسی یا چیزی تا متعادل تر یا کنترل شده تر شود یا متعادل تر یا کنترل شده تر شود
افزایش یا کاهش را متوقف کند و تقریباً ثابت بماند
آرام تر شدن یا وادار کردن کسی به این کار
a boyfriend or girlfriend that someone has been having a romantic relationship with
دوست پسر یا دوست دختری که کسی با او رابطه عاشقانه داشته است
زمانی استفاده میشود که میخواهید به کسی بگویید مراقب باشید یا تصادف نکنید
happening, developing or moving in a continuous gradual way
اتفاق می افتد، در حال توسعه، یا حرکت در یک راه تدریجی مداوم
تقریباً در همان سطح باقی بماند
شغل یا کاری که قطعا در مدت طولانی ادامه خواهد داشت
افزایش یا کاهش را متوقف کنید و تقریباً ثابت بمانید، یا کاری را مجبور به انجام این کار کنید
به صورت هموار، تدریجی و منظم اتفاق می افتد، نه ناگهانی یا غیرمنتظره
حرکت نکردن یا تغییر ناگهانی
کاری که احتمالاً برای مدت طولانی ادامه خواهد داشت و برای آن به طور منظم دستمزد دریافت خواهید کرد
تحت کنترل
برای توصیف شخصی استفاده می شود که می توان به او اعتماد کرد تا قضاوت خوبی از خود نشان دهد و به شیوه ای معقول عمل کند
برای اینکه چیزی از تکان خوردن یا حرکت متوقف شود
آرام شدن و کنترل شدن یا وادار کردن کسی به این کار
داشتن رابطه عاشقانه با یک نفر برای مدت طولانی
در یک دوره زمانی به صورت تدریجی و منظم اتفاق می افتد یا در حال توسعه است
حرکت نکردن یا تغییر ناگهانی؛ با همین شرایط ادامه می دهد
آرام و تحت کنترل
برای متوقف کردن تکان دادن یا حرکت کردن، یا مجبور کردن چیزی به این کار
تا کسی آرام شود
با سرعت تدریجی و منظم به وقوع یا تغییر ادامه دهد
ثابت است و به طور ناگهانی حرکت نمی کند یا تغییر نمی کند
یک شغل ثابت احتمالاً برای مدت طولانی دوام می آورد و ناگهان از دست نمی رود
ما تمام روز را با سرعت ثابت 65 مایل در ساعت رانندگی کردیم.
نردبان را ثابت نگه دارید.
ما پنج سال رشد اقتصادی ثابتی داشته ایم.
در دهه گذشته، تعداد پرندگانی که در اینجا لانه می کنند، کاهش یافته است.
افزایش تدریجی اما پیوسته قیمت ها وجود داشته است.
ما در حال پیشرفت آهسته اما پیوسته هستیم.
این قلعه همواره پذیرای گردشگران زیادی است.
به نظر می رسید یک جریان ثابت از مشتریان در تمام طول روز وجود داشته باشد.
His breathing was steady.
نفس هایش ثابت بود.
شغل/درآمد ثابت
او با سرعت 50 مایل در ساعت ثابت رانندگی کرد.
آنها با سرعتی ثابت به راه افتادند.
a steady boyfriend/girlfriend (= with whom you have a serious relationship or one that has lasted a long time)
دوست پسر/دوست دختر ثابت (= که با او رابطه ای جدی دارید یا رابطه ای طولانی مدت داشته اید)
برای داشتن یک رابطه پایدار
او قایق را ثابت نگه داشت که او سوار شد.
با نگاه ثابتش روبرو شدم.
چنین کارهای ظریفی نیازمند چشم خوب و دستی استوار است.
او این روزها خیلی روی پاهایش ثابت نیست.
آنها از من می خواستند که یک شغل ثابت پیدا کنم.
موقعیت جدید درآمد ثابتی برای او فراهم می کند.
او یک دوست پسر ثابت دارد.
سود قبل از کسر مالیات در 91 میلیون پوند ثابت ماند.
نردبان را ثابت نگه دارید!
نامه را با دستانی باز کرد که کاملاً ثابت نبودند.
راهپیمایی با سرعتی ثابت در خیابان ها حرکت کرد.
سفارشات برای کشتی های جدید پس از چندین سال کاهش مداوم در حال افزایش است.
در طول ده سال گذشته، او یک جریان/جریان/نشتی از مقالات و مقالات پیوسته تولید کرده است.
پیشرفت کند اما پیوسته بوده است.
من قایق را ثابت نگه می دارم تا زمانی که شما وارد شوید.
اکثر قیمتهای اجاره در سال جاری ثابت بودهاند.
جوانان تصور می کنند که اگر در یک رابطه ثابت هستید، لازم نیست نگران HIV باشید.
داشتن خانه شخصی و داشتن یک شغل ثابت به درخواست وام کمک می کند.
صدای ثابت / نگاه / نگاه
امن است
fixed
درست شد
بی خطر
محکم
پایدار
سریع
anchored
متصل
balanced
متعادل
immovable
غیر منقول
moored
لنگر انداخته است
motionless
بی حرکت
secured
امن شده است
stationary
ثابت
braced
مهاربندی شده
cemented
سیمانی شده
jammed
گیر کرده
rooted
نشات گرفتن
جامد
stabile
ایستا
static
هنوز
مطمئن
تزلزل ناپذیر
unshakeable
میخکوب شده
immobile
پرچ شده
nailed
گره خورده است
riveted
تکان ندادن
tied
تنظیم
unmoving
مستقر شده
unshaking
settled
unstable
ناپایدار
unsteady
ناپایا
insecure
ناامن
imbalanced
نامتعادل
unbalanced
شل
unsecured
لرزان
پرمخاطره
wobbly
بسته نشده
precarious
ثابت نشده
unfastened
متحرک
unfixed
بی قرار
movable
تکان خوردن
shaky
ابلهانه
unsettled
خجالتی
wobbling
زهوار
doddery
پرت شدن
dodgy
متلاطم
rickety
توتر
teetering
نا معلوم
tottering
غیر قابل اعتماد
tottery
در حال حرکت
uncertain
سنگی
undependable
امن نیست
unreliable
باکت
unsafe
تزلزل
untrustworthy
moving
rocky
bockety
faltering