young
young - جوان
adjective - صفت
UK :
US :
یک فرد جوان، گیاه یا حیوان برای مدت طولانی زندگی نکرده است
یک کشور، سازمان یا نوع علم جوان فقط برای مدت کوتاهی وجود داشته است
جوانتر از شما به نظر می رسد یا به نظر می رسد
برای جوانان طراحی شده یا در نظر گرفته شده است
قدیمی نیست
a small child is very young. Little sounds more informal than small and is used especially in spoken English
یک بچه کوچک خیلی جوان است صدای کوچک بیشتر غیر رسمی به نظر می رسد تا کوچک، و به ویژه در گفتار انگلیسی استفاده می شود
بین 13 تا 19 سالگی
at the age when you change from being a child into an adult – used especially when talking about the problems that young people have at this age
در سنی که از کودکی به بزرگسالی تبدیل میشوید - مخصوصاً هنگام صحبت در مورد مشکلاتی که جوانان در این سن دارند استفاده میشود.
ارتباط با جوانانی که مرتکب جرم می شوند
به ظاهر جوان، یا معمولی برای کسی که جوان است - اغلب در مورد کسی که دیگر جوان نیست استفاده می شود
مرتبط با ورزش هایی است که توسط جوانان انجام می شود تا بزرگسالان
زمانی که شما کودک هستید، به خصوص کودک خردسال
زمانی که شما یک دختر یا پسر جوان هستید
زمانی که شما جوان هستید، به خصوص بین 15 تا 25 سالگی که دیگر کودک نیستید
the time when you are changing from being a child into an adult – used especially when you are talking about the problems people have at this age
زمانی که شما در حال تبدیل شدن از کودکی به بزرگسالی هستید – به خصوص زمانی که در مورد مشکلات افراد در این سن صحبت می کنید استفاده می شود.
زمانی که شما کودک هستید
گروهی از حیوانات جوان که متعلق به یک مادر یا نوع حیوان خاص هستند
فقط برای مدت کوتاهی زندگی کرده یا وجود داشته و قدیمی نیست
used after someone's name to show that they are the younger of two people who have the same name especially a father and son
بعد از نام شخصی استفاده می شود تا نشان دهد که آنها کوچکتر از دو نفر هستند که هم نام دارند، به خصوص یک پدر و پسر
مناسب برای جوانان
جوانتر از آنچه هستید به نظر برسید
جوانان با هم به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند
بچه های یک حیوان
(مثلاً چیزی زنده) در مرحله اولیه رشد یا وجود. قدیمی نیست
به طور کلی جوانان
جوان بچه های یک حیوان هستند
بیشتر بانکها مشتاق هستند که به کسبوکارهای جوان آیندهدار وام بدهند.
Next time I saw Joe he looked maybe not 10 years younger but certainly a totally different man and ready to rock.
دفعه بعد که جو را دیدم شاید 10 سال جوان تر به نظر نمی رسید، اما مطمئناً مردی کاملاً متفاوت و آماده به تکان دادن بود.
یک مادر مجرد با دو فرزند خردسال
Impact یک شرکت جوان پر جنب و جوش است که متخصص در روابط عمومی است.
In 1900 she married Stephen Townesend, a young doctor with stage aspirations whom she had tried to help.
در سال 1900 او با استفن تاونسند، یک دکتر جوان با آرزوهای صحنه ازدواج کرد که سعی کرده بود به او کمک کند.
نوزادان خردسال باید به گرمی بسته شوند.
یک کشور جوان
کاترپیلارها از برگ های جوان این گیاه می خورند.
این یک شراب جوان است، هنوز واقعاً آماده نوشیدن نیست.
شب هنوز جوان است (= تازه شروع شده است).
کسبوکارهای کوچک، بهویژه مشاغل جوان، تمایل دارند با بودجه محدود فعالیت کنند.
جوانان
آنها بسیاری از مردان و زنان جوان را به جنگ فرستادند.
پسر من سیزده ساله است اما نسبت به سنش جوان است (= نه به اندازه سایر پسران همسن).
من خیلی جوان هستم که نمی توانم چیزهای زیادی در مورد دهه 1990 به یاد بیاورم.
جوان (= در سنین پایین) ازدواج کردند.
مادرم جوان مرد.
او خیلی جوانتر از 39 سالش به نظر می رسد.
نمیدانم خانوادههایی که بچههای خردسال دارند چطور میتوانند کنار بیایند.
یک دختر/پسر/بزرگسال/فرد جوان
در دوران جوانی برای ولز راگبی بازی می کرد.
من کوچکترین از چهار خواهر هستم.
بازیکنان جوان با استعداد
من میشل اوباما جوان را در پرینستون ملاقات کردم.
نوه هایش او را جوان نگه می دارند (= او را جوان نگه می دارند).
آنها خانواده جوانی دارند.
یک مخاطب جوان
این کلبه برای زوج هایی با خانواده جوان مناسب خواهد بود.
مد جوان
لباس هایی که می پوشد برای او خیلی جوان است.
فکر کنم یک معذرت خواهی به من بدهکار خانم جوان!
the younger Kennedy
کندی جوانتر
William Pitt the younger
ویلیام پیت کوچکتر
The band's fans are getting younger.
طرفداران گروه در حال جوان تر شدن هستند.
چرا به نظر می رسد افسران پلیس جوان تر می شوند؟
ما باید به فکر بازنشستگی خود باشیم. ما جوان تر نمی شویم، می دانید.
juvenile
نوجوان
immature
نابالغ
مقدار کمی
youthful
جوان
تازه
pubescent
توسعه نیافته
teenage
پسرانه
جوانه زدن
کودکانه
teenaged
دخترانه
undeveloped
بچه گانه - کودک مانند
boyish
بی تجربه
budding
بی خبره
childlike
نوزاد
girlish
خام
babyish
فاقد صلاحیت
inexperienced
بی چاشنی
inexpert
امتحان نشده
زود
نوپا
unexperienced
سبز
unqualified
در حال رشد
unseasoned
نوزادی
untried
دلش جوونه
youngish
fledgling
infantile
قدیمی
mature
بالغ
مسن
بزرگ شده
grown-up
مسن تر
older
ارشد
پیری انگلستان
ageingUK
سالخوردگی ایالات متحده
agingUS
کهن
صد ساله
centenarian
فرسوده
decrepit
سرگردانی
doddering
سالمندی
geriatric
گریزل کرد
grizzled
هوس انگیز
hoary
بالغ شده است
matured
غیر سنی
nonagenarian
هشت ساله
octogenarian
پیر
senescent
سالخورده
senile
هفت ساله
septuagenarian
ارجمند
venerable
کهنه سرباز
سن
aged
پیشرفته
grown up
توسعه یافته
ایجاد
antiquated
developed
dilapidated
established