girl
girl - دختر
noun - اسم
UK :
US :
یک بچه مونث
یک دختر
کلمه ای به معنای زن به خصوص زن جوان که از نظر برخی زنان توهین آمیز می باشد
هنگام صحبت با حیوان ماده، به ویژه سگ، گربه یا اسب استفاده می شود
یک کلمه برای زنی که با او رابطه عاشقانه دارید
یک زن خدمتکار
زمانی که یک زن با زن دیگری که خوب می شناسد صحبت می کند، استفاده می کند
یک کودک یا زن جوان، به ویژه یکی از آنها که هنوز در مدرسه است
یک کارگر زن، به ویژه زمانی که به عنوان یکی از یک گروه دیده شود
گروهی از دوستان زن
یک فرزند دختر یا به طور کلی، یک زن در هر سنی
دختر گاهی به معنای دختر است
او برای دختری هم سن و سالش قد بلندی دارد.
دختر دیگری با سینی قهوه به دنبال او رفت.
دختر بچه ای جلوی در نشسته بود.
الان بیشتر از زمانی که من کوچکتر بودم دختران ورزش می کنند.
از دخترم میخواهم آن را بفرستد.
اون دختر منه
She's my girl.
یه دختر خوب مثل تو به شوهر نیاز داره
بث یکی از محبوب ترین دختران در کلاس خود است.
او دخترانی را در باشگاه تئاتر خود دید.
به نظر می رسید که رویای دختر بیهوده و احمقانه ای که او را به شیوه ای مبهم متهم می کرد.
شنبه شب، خیابان ها پر از دختران و پسران نوجوان است که برای اوقات خوشی بیرون هستند.
در مورد آن دختر، کلمات او را ناکام گذاشتند.
اسم اون دختره چیه
What's that girl's name?
او با آن دختری که در کتابخانه کار می کند بیرون می رود.
او حتی موفق شد دختر را در زره درخشان آراسته کند.
به هر کدام از این دخترها یک عروسک بدهید و روی اسکناس بگذارید.
در بریتانیا، برخی از دختران جوان والدین را به عنوان جایگزینی برای شغل انتخاب می کنند.
یک دختر بچه شش ساله
یک دختر شش ساله
یک نوزاد/دختر/جوان/نوجوان
یک دختر زیبا/باهوش
وقتی دختر بودم دوست داشتم رقصنده شوم.
سلام، دختران و پسران!
آنها دو دختر و یک پسر دارند.
کوچکترین دختر ما در دانشگاه است.
با دختر همسایه ازدواج کرد.
این یک راه عالی برای ملاقات با دختران است.
Alex is not interested in girls yet.
الکس هنوز به دختران علاقه ای ندارد.
یک دختر دفتر
او دخترش را به خانه می برد تا پدر و مادرش را ملاقات کند.
من دارم یه شب با دخترا میگذرونم
صبح بخیر، دختران!
گروهی از دختران نوجوان در ایستگاه اتوبوس منتظر بودند.
یکی از دخترها به من نشان داد کجا بنشینم.
او یک دختر کوچک باهوش است.
سه نفر از جمله یک دختر نه ساله مجروح شدند.
دختر بیچاره نمی دانست باید چه کند.
تریسی به خاطر یک دختر مهمانی معروف است.
زمانی که در دانشگاه بود با یک دختر فرانسوی آشنا شد.
کارتش را به دختر پشت پیشخوان داد.
یکی از دخترهای سرکار این موضوع را به من گفت.
دو دختر دور کلاس ها را به ما نشان دادند.
ما دوتا دختر داریم
دختر کوچولوی من پنج سالشه
shop/office girls
دختران مغازه / دفتر
امشب با دخترا میرم بیرون
دو دختر کوچک اطراف مهدکودک را به ما نشان دادند.
The girls’ basketball team is undefeated.
تیم بسکتبال دختران شکست ناپذیر است.
lass
دختر
از دست دادن
maiden
دوشیزه
chick
جوجه
colleen
کلن
missie
خانم خانم
پرنده
damsel
پر شده
filly
دختر بچه
girlie
دختر خانم
lassie
شیلا
sheila
سیگنورینا
signorina
بنت
bint
گسترده
خانم
dame
جین
gal
ساخته شده
jane
خشخاش
mademoiselle
خواهر
popsy
بار سفر
بیت
baggage
دموازل
نحیف
demoiselle
مادیان
frail
پوره
mare
قطعه
missy
دختر مدرسه ای
nymph
تارت
schoolgirl
tart
پسر
lad
بانو
فصل
laddie
مرد
chap
همکار
نر
بلوک
جنتلمن
bloke
یارو
دلار
dude
همکار جوان
مرد جوان
گیزر
رفیق
geezer
نر بالغ
fella
هومبر
جناب
hombre
بوزو
gent
بچه مدرسه ای
bozo
آقا
schoolboy
ماشین اصلاح
mister
راه راه
shaver
بویچیک
stripling
پسر بچه
boychik
بازی
boychick
تیغ زدن
gamin
تماس گیرنده
shaveling
callant
boyo
sonny