bright

base info - اطلاعات اولیه

bright - روشن

adjective - صفت

/braɪt/

UK :

/braɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bright] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • shining


    درخشان


  • سبک


  • واضح

  • vivid


    شعله ور

  • blazing


    خیره کننده

  • dazzling


    پرتو زدن

  • beaming


    شدید، قوی


  • چشمک زن

  • glaring


    پر زرق و برق

  • sparkling


    سوسوزن

  • flashing


    درخشش

  • glittering


    چشمک زدن

  • scintillating


    سوسو زدن

  • gleaming


    نورانی

  • glowing


    شب تاب

  • aglow


    تابناک

  • twinkling


    رشته ای

  • flickering


    فسفری

  • glistening


    فلورسنت

  • shimmering


    براق

  • luminous


    جلا داده شده

  • luminescent


  • radiant


  • incandescent


  • phosphorescent


  • fluorescent


  • shiny


  • lustrous


  • glossy


  • sheeny


  • polished


antonyms - متضاد
  • dim


    کم نور

  • faint


    از هوش رفتن

  • unbright


    ناروشن

  • unbrilliant


    غیر درخشان

  • dull


    کدر

  • lacklustreUK


    ضعیف بریتانیا

  • lacklusterUS


    بی درخشش ایالات متحده


  • تاریک

  • gloomy


    غمگین

  • cloudy


    ابری

  • sad


    مات

  • matte


    خشن


  • رنگ پریده


  • تخت


  • تشک

  • mat


    بدون درخشش

  • lusterless


    درشت

  • coarse


    مبهم

  • vague


    عبوس

  • sullen


    ناراضی

  • unhappy


    زشت


  • سربی

  • leaden


    نامفهوم

  • unintelligible


    صیقلی نشده

  • unpolished


    بی درخشش

  • lustreless


    آنها

  • pallid


    بی براق

  • wan


    somberUS

  • unshiny


    سیاه

  • somberUS



لغت پیشنهادی

creates

لغت پیشنهادی

renting

لغت پیشنهادی

sunburn