bright
bright - روشن
adjective - صفت
UK :
US :
به شدت یا با نور زیاد می درخشد
اگر هوا روشن باشد، خورشید می درخشد و نور زیادی وجود دارد
باهوش و قادر به یادگیری سریع چیزها است
رنگ های روشن قوی هستند و به راحتی قابل مشاهده هستند
شاد و پر انرژی
اگر آینده روشن به نظر می رسد، فکر می کنید که چیزی موفق خواهد بود
shining strongly
به شدت می درخشد
خیلی روشن
بسیار روشن، به خصوص به شکلی که خوب به نظر می رسد
نور خیره کننده آنقدر روشن است که چشمان شما را آزار می دهد و نمی توانید به آن نگاه کنید
a blinding light is very bright and makes you unable to see for a short time after you have looked at it
یک نور کور کننده بسیار روشن است و باعث می شود تا مدت کوتاهی پس از نگاه کردن به آن نتوانید ببینید
نور شدید روشن و ناخوشایند است
if the light is good in a place where you are working it is bright enough for you to see what you are doing
اگر در مکانی که در آن کار می کنید نور خوب باشد، آنقدر روشن است که بتوانید ببینید چه کار می کنید
پر از نور
روشن چون پنجره های بزرگ وجود دارد
روشن است زیرا چراغ های برق زیادی وجود دارد
اگر معاملات سهام روشن باشد، فعالیت زیادی وجود دارد و قیمت ها در حال افزایش هستند
پر از نور، درخشان
رنگ قوی
هوشمند و سریع یادگیری
پر از امید برای موفقیت یا خوشبختی
A car's brights are its headlights (= the powerful lights at the front) when they are brightest and aimed straight ahead
نورهای یک ماشین، چراغهای جلو (= چراغهای قدرتمند در جلو) هستند وقتی که روشنترین و مستقیم به جلو باشند.
پر از نور یا درخشان
(یک شخص) باهوش و سریع یاد می گیرد
پر از امید یا شادی
برای توصیف بازار مالی استفاده می شود که در آن قیمت ها در حال افزایش است و فعالیت زیادی وجود دارد
پر از امید برای موفقیت
حتی به عنوان یک کودک کوچک، واضح بود که بابی بسیار باهوش است.
اگر در شب دوچرخه سواری می کنید، همیشه یک چیز روشن بپوشید.
پنجره های بزرگ در این اتاق آن را زیبا و روشن می کند.
bright light/sunshine
نور روشن/آفتاب
یک اتاق روشن
چشمانش پر از اشک بود.
یک صبح روشن (= با نور خورشید)
همه این ستاره ها بزرگتر و درخشان تر از خورشید ما هستند.
من رنگ های روشن را دوست دارم.
یک لباس زرد روشن
صورت جک قرمز روشن شد.
این رنگ کمی روشن است، اینطور نیست؟
این نوازنده جوان آینده درخشانی دارد.
چشم انداز سال آینده روشن به نظر می رسد.
شروعی درخشان برای هفته
باهوش ترین دانش آموز کلاس
آیا ایده های روشن (= ایده های هوشمندانه) دارید؟
چشمانش درخشان و هیجان زده بود.
لبخند روشنی به من زد.
چرا امروز انقدر باهوش و شاد هستید؟
چهره اش از هیجان درخشان بود.
امروز سرحال و زود بیدار شدی!
اگرچه او در کشور بزرگ شده است، اما همیشه ذوق نورهای روشن را داشته است.
مقداری جرقه روشن (= شخص احمق) شیر آب را تمام شب روشن گذاشت.
برد هفته گذشته تنها نقطه روشن در ده بازی اخیر آنها بود.
تولد پسرم یکی از نقاط روشن در یک سال وحشتناک بود.
خوش بین باش. تو موفق شدی بیشتر از من انجام بدی
صبح روز بعد روشن و گرم بود.
صبح کاملاً روشن بود، اما بعد از ظهر ابری بود.
صبح نسبتا روشن بود.
دفاتر روشن و مطبوع خواهند بود.
در غرب هنوز آسمان روشن بود.
خورشید روشن و داغ می درخشید.
آسمان آبی درخشان بود.
shining
درخشان
سبک
واضح
vivid
شعله ور
blazing
خیره کننده
dazzling
پرتو زدن
beaming
شدید، قوی
چشمک زن
glaring
پر زرق و برق
sparkling
سوسوزن
flashing
درخشش
glittering
چشمک زدن
scintillating
سوسو زدن
gleaming
نورانی
glowing
شب تاب
aglow
تابناک
twinkling
رشته ای
flickering
فسفری
glistening
فلورسنت
shimmering
براق
luminous
جلا داده شده
luminescent
radiant
incandescent
phosphorescent
fluorescent
shiny
lustrous
glossy
sheeny
polished
dim
کم نور
faint
از هوش رفتن
unbright
ناروشن
unbrilliant
غیر درخشان
dull
کدر
lacklustreUK
ضعیف بریتانیا
lacklusterUS
بی درخشش ایالات متحده
تاریک
gloomy
غمگین
cloudy
ابری
مات
matte
خشن
رنگ پریده
تخت
تشک
mat
بدون درخشش
lusterless
درشت
coarse
مبهم
vague
عبوس
sullen
ناراضی
unhappy
زشت
سربی
leaden
نامفهوم
unintelligible
صیقلی نشده
unpolished
بی درخشش
lustreless
آنها
pallid
بی براق
wan
somberUS
unshiny
سیاه
somberUS